در ادامه داستان زندگي و تمام اثرات باخ !
سبک
ویژگی سبک آهنگسازی باخ بر بافت کنترپوآنی، تونیکهای خطی/پیشروی هارمونیک در دومینانتها و ریتمهای محرک استوار است که با یکدیگر ترکیب میشوند و حسی از پیشروی را بوجود میآورند. مانند بسیاری از آهنگسازان دیگر سبک باروک، موسیقی باخ به شکل موتیفی متراکم است؛ الگوهای ملودیک و ریتمیک که در ابتدای یک اثر معرفی میشوند، پیوسته بهوسیلهٔ برگشتهای ملودیک و کنترپوآنی، افزایش و کاهش در حین تکرارها و جوش و خروش و تحرک در نغمهها، تغییر شکل میدهند.
امروزه «سبکِ باخ» بر تصنیفات موسیقایی، از سرودهای روحانی و آثار مذهبی تا آثار پاپ و راک، تأثیراتی گذاشته است. بسیار از تمهای باخ – بخصوص تم توکاتا و فوگ در ر مینور – مکرراً در آثار موسیقی راک استفاده شدهاند و محبوبیت قابل توجهی یافتهاند.
آثار
آثار باخ بهوسیلهٔ شمارههای BWV – سرواژهٔ عبارت آلمانی «Bach Werke Verzeichnis» (به فارسی: «نمایهٔ آثار باخ») - نمایهگذاری شدهاند. این فهرست که در سال ۱۹۵۰ منتشر شد، بهوسیلهٔ ولفگانگ شمایدر تهیه شده است. فهرست یادشده به جای تقسیمبندی بر حسبِ زمانِ تصنیفِ اثر، بر حسبِ نوعِ اثر تقسیمبندی شده است؛ BWV 1 تا 224 برای کانتاتها، BWV 225 تا 248 برای آثار آوازی بزرگ، BWV 250 تا 524 برای کورالهها و آوازهای مقدس، BWV 525 تا 748 برای آثار ارگ، BWV 772 تا 994 برای آثاری برای کلاویههای دیگر، BWV 995 تا 1000 برای تصنیفاتِ ساز لوت، BWV 1001 تا 1040 برای آثار موسیقی مجلسی، BWV 1041 تا 1071 برای موسیقی ارکستری و BWV 1072 تا 1126 برای کانُنها و فوگها. در گردآوری این فهرست، شمایدر عمدتاً از «Bach Gesellschaft Ausgabe» (به فارسی: «ویراست انجمن باخ»)، فهرستی از آثار آهنگساز که بین سالهای ۱۸۵۰ و ۱۹۰۵ جمعآوری شده است، پیروی کرده است. برای فهرست کامل مرتبشده بر حسب شمارهٔ BWV، فهرست آثار یوهان سباستین باخ را ببینید.
آثار برای ارگ
باخ در طی دوران حیاتش بهعنوان ارگنواز، مشاور ساختِ ارگ و آهنگساز، آثاری برای ارگ – چه در انواع آزاد آلمانی مانند پرلودها، فانتازیاها و توکاتاها و شکلهای بستهتری مانند پرلود کورالهها و فوگها - مشهور بود. به دلیل خلاقیت فراوان و توانایی ادغام سبکهای ملّی متفاوت و متنوع در آثارش برای ارگ، توانست در سنین جوانی شهرت و اعتبار کسب نماید. سبک مربوط به سرزمینهای شمالی آلمان که در آثار گئورگ بوم (که باخ وی را در لونهبرک ملاقات کرد) مشهود است، روش آهنگسازی باخ را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین سبک دیتریش بوکستههود (که باخ وی را در ۱۷۰۴ در لوبک ملاقات کرد) نیز بر سبک شخصی باخ در آهنگسازی تأثیراتی داشته است. حوالی همین دوران باخ آثار تعدادی از آهنگسازان فرانسوی و ایتالیایی را با هدف افزودن دانش و فهم خود دربارهٔ زبان تصنیفات آنها، رونویسی کرد و بعدهها حتی چند ویلون کنسرتو از ویوالدی و دیگران را برای اُرگ تنظیم کرد. پرحاصلترین دوران وی (از ۱۷۰۸ تا ۱۷۱۴) نه تنها با تصنیف چندین جفت از پرلودها و فوگها و توکاتاها و فوگها همراه بود، بلکه تالیف «کتابچهٔ اُرگ» را نیز در پی داشت. این کتاب ناتمام مجموعهای از چهل و نه پرلود کورالهٔ کوتاه را شامل میشد که هدف آنها نمایش فنون ترکیبی بود که میتوانست در کاربرد ملودیهای کوراله استفاده شود. آثار باخ برای اُرگ، پس از ترک وایمار کاهش یافت اما با وجود این، مشهورترین آثار او (شش سونات تریو، «تمرین کلاویهٔ III» - به آلمانی: «Clavierübung III» - تصنیفشده به سال ۱۷۳۹ و کورال «هجده بزرگ») همگی پس از این دوران تصنیف شدهاند. در میانسالی، وی به شدت درگیر ارائهٔ مشاوره برای پروژههای متفاوت ساخت اُرگ، آزمایش ارگهای نوساز و اختصاص زمانی در بعدازظهرها برای اجرای تکنوازی بر روی ارگها گردید
آثار دیگر برای سازهای کلاویهای
باخ آثار فراوانی برای هارپسیکورد نوشته است که بعضی از آنها بر روی کلاویکورد نیز اجرا شدهاند. بسیاری از آثار او برای کلاویهها مجموعههایی هستند که سعی میکنند به شکلی دانشنامهای احاطهای جامع و کامل بر تمام سیستمهای تئوریک داشته باشند و این تلاشها موفقیتآمیز نیز بوده است.
کلاویهٔ خوشکوک، کتابهای ۱ و ۲ (BWV 846-893). هر کتاب شامل یک پرلود و فوگ در هر یک از ۲۴ گام ماژور و مینور است (که گاهی مجموعهٔ کامل آنها با عنوان «چهل و هشتی» خوانده میشود). «خوشکوک» بودن که در عنوان اثر به آن اشاره شده است در اصل به کوک (و سیستم کوککردن) باز میگردد؛ کوک سازها پیش از باخ غالباً انعطاف کافی برای اجرای قطعاتی که بین بیش از چند گام محدود حرکت میکردند را نداشتند.
۱۵ اَنوانسیون و ۱۵ سینفونیا (BWV 772-801). این قطعات کوتاه آثار کنترپوآنی دو و سه صدایی هستند که به ترتیب علامات ترکیبی صعودی دِیِز و بِمُل مرتب شدهاند و از تعدادی از کمکاربردهایشان صرف نظر شده است. این قطعات برای کاربردهای تدریسی و آموزشی تصنیف شدهاند.
سه مجموعه از سوئیتهای رقص: سوئیتهای انگلیسی (BWV 806-811)، سوئیتهای فرانسوی (BWV 812-817) و پارتیتاها برای کلاویه (BWV 825-830). هر مجموعه شامل شش سوئیت است که بر روی مدل سنتی بنا شدهاند (آلماند-کورانت-ساراباند-(یک موومان اختیاری)-ژیگ). سوئیتهای انگلیسی به دقت از این مدل سنتی پیروی مینمایند و یک پرلود پیش از آلماند اضافه میکنند و موومان اختیاری بین ساراباند و ژیگ را نیز دارند. سوئیتهای فرانسوی پرلود ابتدایی را ندارد ولی چندین موومان متفاوت بین ساراباند و ژیگ دارند. پارتیتاها با موومانهای دیباچهای (introductory) پرجزئیات و موومانهای متفرقه بین بخشهای اصلی مدل، اثر را از مدل سنتی و اصلی فراتر میبرند.
واریاسیونهای گلدبرگ (BWV 988) که یک آریاست با ۳۰ واریاسیون. این مجموعه ساختاری غیرعادی و پیچیده دارد؛ واریاسیونها به جای بنیانشدن روی ملودی آریا، مبتنی بر خط باس آن هستند و کانُنهای موسیقایی بر مبنای یک طرح باشکوه در میان آنها قرار میگیرند.
قطعات متفرقهای چون «اورتور به سبک فرانسوی» («اورتور فرانسوی»، BWV 831)، «فانتازیا و فوگ کروماتیک» (BWV 903) و «کنسرتوهای ایتالیایی» (BWV 971) را نیز میتوان ذکر کرد.
در میان آثار کمترشناختهشدهٔ باخ برای سازهای کلاویهای، میتوان از هفت توکاتا (BWV 910-916)، چهار دوئت (BWV 802-805)، سوناتهایی برای کلاویه (BWV 963-967)، شش پرلود کوچک (BWV 933-938) و «Aria variata alla maniera italiana» به شمارهٔ BWV 989 نام برد.
موسیقی برای ارکستر و موسیقی مجلسی
باخ برای سازهای تک، دو ساز و دستههای موسیقی کوچک آثاری نوشته است. آثار باخ برای سازهای تک – شش سونات و پارتیتا برای ویولن (BWV 1001-1006)، شش سوئیت برای ویولن سل (BWV 1007-1012) و پارتیتا برای فلوت تک (BWV 1013) – میتوانند در میان ژرفترین آثار این دسته قرار گیرند. همچنین باخ یک سوئیت و چند اثر دیگر برای لوت تک تصنیف نموده است. او سوناتهایی برای سه ساز و سوناتهای تک با آکومپانیمان یا همراهی بیوقفهٔ دیگر سازها (continuo) برای فلوت و ویولا داگامبا تصنیف کرده است. او همچنین تعداد زیادی کانُن و ریچرکاره نوشته است که بیشتر آنها سازبندی مشخصی ندارند. پراهمیتترین مثالهای این نوع آثار را میتوان در «هنر فوگ» و «پیشکش موسیقیایی» یافت.
مشهورترین اثر باخ برای ارکستر کنسرتوهای براندنبورگ هستند که به دلیل اینکه در سال ۱۷۲۱ بهعنوان نمونهٔ کار به مارگراف – پسر دوک براندنبورگ – ارائه شدند، چنین نام گرفتهاند (باخ نتوانست مقام مورد نظرش را نزد دوک براندنبورگ به دست آورد). این آثار نمونههایی از کنسرتو گروسو هستند. آثار باقیماندهٔ دیگر باخ در شکل کنسرتو، دو ویولن کنسرتو، یک کنسرتو برای دو ویولن (مشهور به کنسرتوهای «دوتایی» یا «double concertos») و کنسرتوهایی برای یک، دو، سه و حتی چهار هارپسیکورد هستند. به باور عمدهٔ صاحبنظران، بسیاری از کنسرتوهای هارپسیکورد آثاری اصلی نیستند و در اصل تنظیمهایی از کنسرتوهایی هستند که برای سازهای متفاوت تصنیف شده بودند و امروزه نسخههای آنها مفقود است. با نوسازی این آثار تعدادی کنسرتو برای ویولن، ابوا و فلوت استخراج شده است. علاوه بر کنسرتوها، باخ همچنین چهار سوئیت ارکستری نیز نوشته است که مجموعهای از موسیقی سبکگرایانهٔ رقص برای ارکستر است. این اثر که امروزه با عنوان «اِیر بر سیم سُل» خوانده میشود، تنظیمی است که در قرن نوزدهم بر مبنای موومان دوم سوئیت ارکستری شمارهٔ ۳ انجام شده است.
آثار آوازی و آثار برای دستهٔ کر
باخ در کلیسای سنت توماس هر یکشنبه یک کانتات بر مبنای تم مربوط به منتخب آیات کتاب مقدس که در همان هفته خوانده میشد، اجرا میکرده است. با وجود اینکه وی کانتاتهای دیگر آهنگسازان را نیز اجرا مینموده، دستکم سه مجموعهٔ کامل از کانتاتها را خود تصنیف کرده است که هر مجموعه از این سه ویژهٔ یکشنبهها و مناسبتهای کلیسائی در طول سال بودهاند. این سه مجموعه علاوه بر آن کانتاتهایی است که او در مولهاوزن و وایمار تصنیف نموده است. در مجموع، وی بیش از ۳۰۰ کانتات مقدس نوشته که از میان آنها تنها حدود ۱۹۵ اثر برجای مانده است.
کانتاتهای وی از نظر شکل و سازبندی بسیار متفاوتند. بعضی از آنها تنها برای یک تکخوان و بعضی دیگر برای یک دستهٔ همسرایان هستند. از نظر سازبندی نیز بعضی برای ارکسترهای بزرگ و بعضی دیگر برای تعداد محدودی ساز تصنیف شدهاند. با وجود این، ساختاری معمول در کانتاتها میتوان یافت؛ یک همسرایی ورودیهٔ بزرگ که با یک یا چند جفت آریای رسیتاتیو برای تکخوانها (یا دوئتها) پی گرفته میشود و در نهایت به یک کوراله ختم میگردد. کورالهٔ پایانی اغلب بهعنوان یک پرلود کوراله در موومان اصلی نیز ظاهر میشود و گاهی بهعنوان یک کانتوس فیرموس در همسرایی ورودیه نیز میآید. مشهورترین این کانتاتها «کانتات شمارهٔ ۴» («Chris lag in Todesbanden»، به فارسی: «مسیح در بستر مرگ بود»)، کانتات شماره ۸۰ («Ein feste Burg»، به فارسی: «یک دِژ امن»)، کانتات شمارهٔ ۱۴۰ («Wacher auf»، به فارسی: «برخیز») و کانتات شماره ۱۴۷ («Herz und Mund und Tat und Leben»، به فارسی: «قلب و زبان و کردار و وجود») هستند.
همچنین باخ تعدادی کانتات غیرمذهبی نیز تصنیف نموده است که معمولاً در مراسم اجتماعی چون جشنهای ازدواج اجرا میشدهاند. دو کانتات ازدواج و کانتات قهوه (که روایت داستان دختری است که تا زمانی که اعتیادش به قهوه را ترک نکرده است، پدرش به او اجازهٔ ازدواج نمیدهد) از مشهورترین این نوع کانتاتها هستند.
آثار باخ برای ارکستر و دستهٔ آواز بزرگ شامل قطعهٔ مشهور «پاسیون به روایت متای قدیس» (به آلمانی: «Matthäuspassion») و «پاسیون به روایت یوحنای قدیس» (به آلمانی: «Johannespassion») است که هر دو اثر برای اجرا در هفتهٔ مقدس در کلیسای سنت توماس تصنیف شدهاند. همچنین از آثار دیگر وی در همین دستهبندی میتوان به ارتاریوی کریسمس (مجموعهٔ شش کانتات برای اجرا در آیین نماز کریسمس) نیز اشاره نمود. ماگنیفیکات در دو نسخه (یکی در می بِمُل ماژور با موومانهایی جایگرفته در میان موومانهای متن ماگنیفیکات و نسخهای دیگر در ر ماژور که مشهورتر است) و «ارتاریوی عید پاک»، در قیاس با کانتاتهای بزرگ و استادانهای چون پاسیونها و ارتاریوی کریسمس، خُردترند.
دیگر اثر بزرگ باخ، «مس در سی مینور»، نزدیک پایان عمر وی با استفاده از قطعات دیگری که پیشتر تصنیف شده بودند (مانند کانتات شماره ۱۹۱ و کانتات شمارهٔ ۱۲) گردآوری گشت. این قطعه هرگز در زمان حیات باخ و حتی پس از مرگ وی تا قرن نوزدهم اجرا نشد.
در تمام این آثار، برخلاف موتتها، در کنار همسراییها بخشهای تکخوانی قدرتمندی نیز دیده میشود
اجراها
در دوران باخ دستههای موسیقی به بزرگی دورانهای بعدی – مثلاً دوران برامس – نبودهاند. تعداد اندکی از آثار او برای بیش از ۲۴ نوازنده تصنیف شده است. امروزه این مسئله که آیا اجراکنندگان امروزی باید به اجراهای اصیل وفادار بمانند و یا از دستهٔ نوازندگان بزرگتر و امروزیتر استفاده نمایند، محل بحث و گفتگوست. در بعضی از مهمترین آثار مجلسی وی از سازهای مطلوب آن قطعه سخنی به میان نیامده است و در نتیجه امکانات افزونتری برای تنظیم مجدد اینگونه قطعات وجود دارد.
مفسّران تأثیرگذار و مهم آثار باخ و حوزهٔ تخصص هر یک از آنها چنیناند؛ گلن گولد، ادوین فیشر و رزالین تورک (پیانو)، واندا لاندوسکا (هارپسیکورد)، هلموت والچا و ای. پاور بیگز (ارگ)، پابلو کاسالس، یویو ما و آنر بیلسما (ویولن سل)، ناتان میلستین (ویولن)، کارل ریختر، هلمون ریلنگ و جان الیون گاردینر (دستهٔ همسرایی و ارکستر)، نیکولاس هارننکورت و گوستاف لئونهارت (کانتاتها، اجراهای اصیل)، جاشوآ ریفکین و آندرو پاروت (آثار آوازی).
وندی کارلوس در سال ۱۹۶۸ با استفاده از سینتیسایزری به نام «موگ» (Moog) که به تازگی ابداع شده بود، «باخ امروزی» (به انگلیسی: «Switched-On Bach») را اجرا نمود. این اثر در کنار اجراهای غیرمعمول گلن گولد در محبوب نمودن موسیقی باخ بین مردم عادی در قرن بیستم، نقش عمدهای داشتند.
بازنویسیها (ترانسکریپشنها)
آثار باخ برای بسیاری از آهنگسازان که با هدف ساخت موسیقی بر مبنای تمهای او، یا بازنویسی (ترانسکریپشن) آثار برای دیگر سازها تلاش کردهاند، الهامبخش بوده است. در میان آهنگسازان کلاسیک، آثار او بیش از دیگران بازنویسی و تنظیم مجدد شدهاند. مجموعه کامل آثار او برای هارپسیکورد توسط بوسونی ویرایش و بازنویسی شدهاند و لیست یک پرلود و یک فوگ مبتنی بر موتیف BACH نوشته است. یکی دیگر از بازنویسیهای مشهور از آثار باخ، آوه ماریا توسط شارل گونو است که بر مبنای اولین پرلود کلاویهٔ خوشکوک تصنیف شده است. آندرز سگوویا بخاطر تنظیم آثار باخ که برای گیتار کلاسیک بازنویسی شدهاند، مشهور است. از میان این آثار میتوان به قطعهٔ بسیار مشکل «شاکون» از پارتیتا برای ویولن در ر مینور اشاره کرد. گیتارنواز سبک رمانتیک، فرانسیسکو تارهگا مجموعهٔ متنوعی از آثار باخ، شامل فوگ از سونات ویولن شمارهٔ ۱، را بازنویسی کرده است. موتزارت بعضی از فوگهای کلاویهٔ خوشصدا را برای سه ساز زهی تنظیم نموده، آرنولد شوئنبرگ پرلود باخ با نام «آنِ قدیس» برای ارگ و فوگ در می بمل ماژور را برای ارکستر تنظیم کرده و وِبرن، ریچرکارهٔ «پیشکش موسیقایی» را برای ارکستر تنظیم نموده است. همچنین تنظیماتی از «هنر فوگ» برای ارکستر، دستهٔ پنجتایی سازهای برنجی و دستهٔ چهارتایی ساکسفون نیز انجام شده است.
همچنین آثار باخ دستمایهٔ بعضی آهنگسازان و نوازندگان غیرکلاسیک هم قرار گرفته است. از آن میان میتوان به اجراهایی از آثار او در سبک جاز که توسط ژاک لوسیه («ژاک لوسیه، باخ مینوازد») و دسته چهارنفری جاز نوین («بلوز بر مبنای باخ») اشاره نمود.
میراث
شهرت باخ در سالهای پایان زندگی و پس از مرگ، اُفول کرد و آثار وی در مقایسه با آثار نوپدید سبک کلاسیک، کهنه تلقّی گشت. با وجود این، وی هیچگاه فراموش نشد چرا که همواره از او بهعنوان یک نوازنده، معلّم (و البته آهنگساز) و پدر فرزندانش (بخصوص ک.ف.ا باخ) یاد میشد. در این دوران آثاری از وی که بیش از دیگر آثار از آنها قدردانی گردید و به آنها توجه شد، آثار برای سازهای کلاویهای بود که در این حوزه دیگر آهنگسازان هماره استادی وی را تصدیق کردهاند. موتزارت، بتهوون و شوپن در میان مهمترین ستایندگان وی بودند. در ملاقاتی از کلیسای سنت توماس در لایپزیک، موتزارت اجرایی از یکی از موتتها (BWV 225) را شنید و از تعجب بانگ برآورد: «اینک چیزی که بتوان از آن آموخت». زمانی که بخشی از موتت را برای مطالعه به وی دادند، «موتزارت روی نزدیکترین صندلی نشست، در حالی که بخشهای اثر در اطرافش پخش بود، [برخی از] آنها را در دو دست وی و [برخی] روی زانوانش قرار داشت. او همه چیز را فراموش کرده بود و تا زمانی که تمام اثر سباستین باخ را بررسی نکرد، برنخاست». بتهوون نیز از علاقمندان باخ بوده است. وی در کودکی «کلاویهٔ خوشصدا» را آموخت و بعدهها باخ را «نیا و طلایهدار هارمونی» (به آلمانی: «Urvater der Harmonie») و «نه یک جویبار، بلکه یک دریا» (به آلمانی: «nicht Bach, sondern Meer»، بازی کلامی با «Bach» که به معنای «جویبار» است) خواند.
همچنین، شوپن پیش از کنسرتهایش خود را در اتاقی محبوس میکرد و آثار باخ را مینواخت. در نهایت به نظر میرسد بسیاری از آهنگسازان پیشگفته و دیگرانی چون رابرت شومان و فلیکس مندلسون پس از شنیدن آثار باخ به سبکی کنترپوآنیتر در تصنیف موسیقی روی آوردند
همچنین، شوپن پیش از کنسرتهایش خود را در اتاقی محبوس میکرد و آثار باخ را مینواخت. در نهایت به نظر میرسد بسیاری از آهنگسازان پیشگفته و دیگرانی چون رابرت شومان و فلیکس مندلسون پس از شنیدن آثار باخ به سبکی کنترپوآنیتر در تصنیف موسیقی روی آوردند.
احیای شهرت باخ نزد بخش وسیعتری از افراد، تا حدودی به دلیل زندگینامهای بود که یوهان نیکلاس فورکل در سال ۱۸۰۲ نگاشت. بتهوون نیز این کتاب را خوانده بود. گوته به نسبت دیگران دیر با آثار باخ آشنا گردید. این آشنایی از طریق مجموعهای از آثار برای کلاویه و آثار آوازی اجراشده در شهر باد برکا در تورینگن به سال ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵، روی داد. در سال ۱۸۲۷ وی در نامهای تجربهٔ شنیدن موسیقی باخ را «هارمونی جاودانی در گفتگو با خود» توصیف کرده است. اما بیشترین تلاشها برای زنده نمودن شهرت فراموششدهٔ باخ توسط فلیکس مندلسون انجام گرفته است. وی در سال ۱۸۲۹، پاسیون به روایت متای قدیس را در برلین اجرا نمود. هگل که در میان شنوندگان این اجرا حضور داشته است، بعدهها باخ را چنین توصیف میکند؛ «باشکوه، یک پروتستان واقعی، قوی و میتوان گفت نابغهای فرزانه که تنها تازگیها قدردانی از ارزش واقعی او را بازآموختهایم». ترویج آثار باخ توسط مندلسون و رشد مجدد قَدر و قیمت این آهنگساز در سالهای بعدی ادامه یافت. انجمن باخ (Bach Gesellschaft) در سال ۱۸۵۰ با هدف معرفی و ترویج آثار وی بنیان نهاده شد. این انجمن در طول نیمقرنِ پس از تأسیس، مجموعهای جامع از آثار آهنگساز را منتشر نمود.
پس از این دوران، باخ و آثار او مشهور باقی ماندند. طی قرن بیستم، فرآیند شناخت ارزشهای موسیقایی و آموزشی برخی از آثار وی ادامه یافت. به احتمال، نمود بارز این فرآیند را میتوان در معرفیای که پابلو کاسالس از «سوئیتهای ویولن سل» انجام داد، دانست. پیشرفت دیگری که در این راه حاصل گردید، رشد اجراهای اصیل بود که سعی مینموند موسیقی را به شکلی که مورد نظر آهنگساز بوده است، ارائه دهند. نمونهای از ویژگیهای اجراهای اصیل را میتوان در انتخاب هارپسیکورد به جای پیانوی بزرگ امروزی برای اجرای آثار کلاویهای و همچنین استفاده از دستهٔ آواز کوچک یا خوانندگان تک به جای دستههای آواز بزرگ که محبوب اجراهای قرن نوزدهم و بیستم بودهاند، مشاهده نمود.
سهم یوهان سباستین باخ از موسیقی یا - اگر بخواهیم مفهومی که توسط شاگرد وی لورنز کریستف میزلر باب گردید را به عاریت بگیریم، - «دانش موسیقایی» وی هماره با «نبوغ اصیل» ویلیام شکسپیر در ادبیات انگلیسی و ایزاک نیوتن در فیزیک مقایسه شده است.
آثار باخ به عنوان نمونهای از بهترینهایی که بشریّت میتواند ارائه نماید، برای قرار گرفتن در صفحه موسیقی زرین وویجر و ارسال به فضا، برگزیده شدهاند. دانشمند و نویسنده لوئیس توماس دربارهٔ چگونگی ارتباط برقرار کردن مردم کرهٔ زمین با ساکنان احتمالی سراسر گیتی چنین پیشنهاد کرده است: «رای من به باخ است. تمام آثار وی باید به طور مداوم به فضا مخابره شوند. با این که این کار متکبرانه خواهد بود اما با هدف به نمایش گذاشتن بهترین چهرهٔ ممکن [از زمین] در ابتدای آشنایی، قابل بخشش است. پس از آن میتوان حقایق نامطبوعتر را بیان نمود.»
بعضی از آهنگسازان با استفاده از نتهای سی بِمُل (B-flat)، لا (A)، دو (C) و سی عادی (نت سی ساده که در آلمانی H است) که موتیف BACH را تشکیل میدهند و یا مشتقات کنترپوآنی آن در آثار خود به باخ ادای احترام نمودهاند. البته شخص باخ در این سرواژهنگاری موسیقیایی پیشقدم بوده است که به ویژه در کنتراپونکتوس چهاردهم (Contrapunctus XIV) از هنر فوگ به چشم میخورد. با وجود اینکه این ملودی صلیبگون در چشم باخ نوعی ادای موسیقایی از سرسپاری به عیسی مسیح و صلیب وی بوده است، بعدهها آهنگسازان این موتیف را در تجلیل از مقام آهنگساز بکار بردند. وفاداری صمیمانهٔ باخ به عیسی مسیح در سراسر پیشهٔ معنوی وی، با کشف انجیل کالو در سال ۱۹۳۲ در فرانکنموث میشیگان، کاملاً اثبات گردید.
عكس بالا : صلیب باخ، امضای آهنگساز شامل یک نُت واحد با استفاده از چهار کلید مجزا
اميدوارم استفاده كنيد و بر معلومات موسيقياييتان افزده شده باشد ..
يوهانس برامس آهنگ ساز معروفي است !
برامس ! به سال ۱۸۳۳ در شهر هامبورگ آلمان در خانوادهای فقیر به دنیا آمد .تحصیلات ابتدایی موسیقی را نزد پدرش که نوازنده کنترباس بود فراگرفت .
برامس با ویولونیستهای مشهوری چون رمنی و یواخیم آشنا شد و در طول این آشنایی بود که رمنی موسیقی محلی مجارستان را به برامس معرفی کرد و تحت تأثیر آن برامس راپسودیهای مجار خود را نوشت.
شومان در سالهای آخر عمرش در گاهنامه جدید موسیقی نوشتاری تحت عنوان راههای نو راجع به برامس نوشت و او را نابغه اعلام کرد که در نتیجه توجه بسیاری را به آثار او معطوف ساخت. با مرگ کلارا در سال ۱۸۹۶ ضربه مهلکی بر برامس وارد آمد و از این به بعد بود که برامس هرچه بیشتر خود را در آستانه مرگ احساس میکرد. تحت تأثیر این احساس بود که برامس باوقارترین لیدهایش به نام چهار آواز جدی و پرلودهای کورال را برای ساز ارگ نوشت .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه خوشگله ..
مهمترین آثار برامس
موسیقی پیانویی: سه سونات، والسها، رقصهای مجار، چهار بالاد، راپسودیها، هفت فانتزی، سه اینترمتسو، واریاسیویی برروی تمهای شومان، پاگانی نی و هندل.
موسیقی پیانویی برامس حاوی گرمی احساس، هارمونی غنی و قوی رمانتیک هاست ولی در بیانی کلاسیک
آثار مجلسی
موسیقی آوازی: حدود ۲۶۰ لید و تعداد زیادی تنظیم آهنگهای محلی آلمانی، ازمهمترین لیدهای برامس ((چهار آواز جدی))، ((رکویم آلمانی)) راپسودی برای صدای آلتور را میتوان نام برد.
آثار ارکستری (سازگانی)
همان گونه که جریان موسیقی رمانتیک نیمه نخست سده نوزدهم در آثار واگنر به حد کمال خود رسید. همزمان با آن جریان موسیقی رمانتیک –کلاسیک مندلسون و در اواخر شومان در آثار برامس به حد نهایی و کمال مطلوب انجامید. هر دو نابغه بزرگ قرن نوزدهم، واگنر و برامس از نظر سبک موسیقیایی دقیقاً در نقطه مقابل یکدیگر قرار داشتند و در موسیقی آنها به ندرت عوامل مشترکی یافت میشود . بدون شک برامس یکی از برجستهترین آهنگسازان رمانتیک به شمار میآید و موسیقیپژوهان از سه ((ب)) در تاریخ، باخ، بتهوون و برامس به عنوان سه آهنگساز بزرگ نام بردهاند. یکی از خصوصیات برجسته موسیقی رمانتیک گرایش به موسیقی فولکوریک است و برامس نیز یکی از آهنگسازانی است که به موسیقی فولکوریک آلمانی علاقه شدیدی داشت و در نتیجه بیشتر نغمههای سازی و آوازی او رنگ و بوی آهنگهای محلی را دارند .
موسیقی مجلسی Chamber music
اصولا آهنگسازان رمانتیک توجه چندانی به نوشتن موسیقی مجلسی نداشتند و فقط در آثار برامس بود که موسیقی مجلسی ارزش فوق العادهای یافت، تا حدی که میتوان او را جانشین بتهون تلقی کرد .
فيليكس مندلسون را بيشتر بسناسيد وبه او هم راي دهيد ..
یاکوب لودویگ فِلیکس مِندِلسون-بارتولدی (۳ فوریه ۱۸۰۹ - ۴ نوامبر ۱۸۴۷) از آهنگسازان یهودیتبار آلمان در اوائل دوره رمانتیک بود.
:cool:
مندلسون در یک خانواده یهودی در شهر هامبورگ آلمان به دنیا آمد. وی از جمله آهنگ سازان متمولی بود که فارغ از گرفتاریهای مادی، زندگی پرنشاطی را گذراند.
پدر بزرگش یک فیلسوف یهودی و پدرش یک بانکدار ثروتمند بود که مذهب یهود را رها کرد و پروتستان شد و نام خانوادگی بارتولدی را برای خود برگزید.
خانواده او علاقه زیادی به هنر و ادبیات داشتند پس مندلسون از همان اوان کودکی به یادگیری پیانو و ویولون پرداخت تا احتمالاً در نه سالگی برای نخستین بار کنسرت داد. وی از ۱۸۱۷ّّّّ در برلین نزد فردریک زلتر آموزش هارمونی و آهنگسازی گرفت.
مندلسون نخستین کسی بود که با اجرای تعزیه سن متیو در ۱۱ مارس، ۱۸۹۲ عظمت باخ را به جهانیان شناساند و نام او را زنده کرد.
همانطور که خود میپنداشت، مانند موتسارت نابغه بود و هنگامی که بیش از هفده سال از عمرش نگذشته بود یکی از شاهکارهای ادبیات موسیقی، پیشنوای (اورتور) «رویای شب چله تابستان» را روی نمایشنامه شکسپیر نوشت. «مارش عروسی» معروف مندلسون نیز بخشی از همین اثر است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مندلسون نخستین سمفونی خود را در پانزده سالگی نوشت.
آثار برجسته
پیشنوای رویای شب تابستانی
پیشنوای غار فینگال یا پیشنوای هبریدها
کنسرتو ویولن در میمینور
پیشنوای دریای آرام و سفر موفق، برپایه دو شعر از گوته
قطعات پیانویی آوازهای بدون کلام
سبک مندلسون
مندلسون را میتوان به وضوح دنبالهرو باخ و موتسارت دانست زیرا در انتخاب فرمهای آثارش از مکتب کلاسیک سرپیچی نکرد و آنها را با جزئی تغییرات به کمال مطلوب خود رساند. او عوامل دیگری همچون هارمونی و ریتم را نیز در چارچوب کلاسیکها ولی با رنگ آمیزی و زبانی رمانتیک به کار برده است و به همین دلیل است که مندلسون بیشتر جزء آهنگسازان محافظه کار به شمار میرود. او تنها از دو نظر به رمانتیکها نزدیک میشود: نخست به خاطر نوشتن قطعات توصیفی یک مومانی که بنایی برای پوئم سمفونیهای لیست گردیده و دوم به خاطر تصنیف قطعات لیریک و شاعرانه پیانویی مانند آوازهای بدون کلام که یکی از شناسههای مهم موسیقی رمانتیک بشمار میآید.