ناگفته هایی از اسرار پرفسور پیلچیکوف
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
صبح یک روز آفتابی در 6 ماه می 1908 میلادی در یکی از آسایشگاه های روانپزشکی شهر "خارکوف" همه چیز مثل همیشه بود که ناگهان صدای شلیک گلوله ای از یکی از اتاق ها به گوش رسید. کارمندان آسایشگاه با شکستن قفل دری که از داخل بسته شده بود، با جسد بی جان یکی از بیماران خود بر روی تخت مواجه شدند. در چند قدمی وی بر روی میز، یک اسلحه قرار داشت. پزشک قانونی و دکترهای بیمارستان در حیرت بودند، چراکه گلوله درست به قلب بیمار اصابت کرده بود و در چنین مواقعی انسان بلافاصله جان جود را از دست می دهد. بنابراین چگونه این بیمار پس از شلیک گلوله توانسته بود اسلحه را بر روی میز گذاشته و آرام بر روی تخت دراز بکشد؟ کاراگاهان جنایی هنگامی که از شخصیت وی با خبر شدند، به شدت حیرت زده شدند. او کسی نبود جز پرفسور "نیکولای پیلچیکوف".
شخصیت فراموش شده ی پرفسور پیلچیکوف
اکنون دیگر نام این دانشمند از یادها فراموش شده است ولی در قرون 19 و 20 میلادی، نام وی در تمام اروپا بر سر زبان ها بود. بستر علایق علمی پرفسور پیلچیکوف بسیار گسترده بود. او بیش از 50 مقاله در رابطه با صنعت اپتیک، علم جغرافی، هواشناسی، الکتروتکنیک، رادیواکتیو و پرتونگاری به چاپ رساند. پرفسور همچنین عضو هیات علمی کشورهایی همچون روسیه، فرانسه، آلمان و اتریش بوده و در نشست های علمی بین المللی سخنرانی می کرده است. تنها موضوعی که این دانشمند فیزیکدان با استعداد هرگز آن را تبلیغ نکرد، کنترل از راه دور ماشین ها و مکانیزم های مختلف از طریق امواج رادیویی بود.
ماشین های کنترلی امروزی، معجزه ای برای صده های گذشته
امروزه دیگر هر کودکی می تواند یک ماشین کنترلی و یک هواپیما را از راه دور هدایت کند. ولی هدایت از راه دور دستگاه ها در 100 سال گذشته، معجزه تلقی می شد. به همین دلیل نیز کنفرانس وی در سال 1898 و ارائه تجربیات ارزشمندش، مورد توجه بسیاری از بینندگان قرار گرفت. در این کنفرانس وقت هیچ کسی بی دلیل تلف نشد چراکه پرفسور با کمک امواج رادیویی از راه دور، اقدام به نمایش روشن کردن لامپ ماکت یک فانوس دریایی، کنترل ساعت و شلیک از یک اسلحه ی کوچک اسباب بازی نمود. ولی آزمایشی که بیش از دیگر آزمایشات همگان را شگفت زده کرد، کنترل مین نظامی از فاصله ی دور بود. این مین دریایی کوچک در یک آکواریوم توانست یک کشتی چوبی کوچک را منفجر و غرق کند. مردن از حیرت انگشت به دهان مانده بودند.
مسائل مربوط به کنترل از راه دور از طریق امواج رادیویی، توسط دیگر دانشمندان آن زمان نظیر "نیکولا تسلا"، " گولیلمو مارکونی" و "آلکساندر پاپوف" نیز مطالعه می شد ولی پیلچیکوف تنها راه و روش خاص خودش را پیش می گرفت. اختراعات وی و نمایش آنها، به خاطر سرگرم کردن مردم نبوده است. وی یک دستگاه کاملا منحصربفرد در آن زمان را اختراع و پیشرفته کرد که می توانست امواج رادیویی را فیلتر کند. وی نام این اختراع را "پروتکتور" گذاشت. به کمک این اختراع، دستگاه های کنترل از راه دور بدون نویز کار می کردند و مکالمات مخابراتی نیز بدون امکان رهگیری انجام می شدند.
پیلچیکوف در تلاش بود تا برای این اختراع خود، جایگاه مناسبی برای بهره برداری و استفاده پیدا کند. فرانسوی ها به وی یک میلیون فرانک پیشنهاد دادند تا اختراع خود را به آنها واگزار کند ولی او که خود را یک وطن پرست واقعی می شمارد، این پیشنهاد را نپذیرفت و می خواست که اختراعش به هموطنانش و روسیه خدمت کند. پیلچیکوف به نزد فرمانده ی نیروی دریایی روسیه رفت ولی مقامات محافظه کار نیروی دریایی بر خلاف فرانسوی ها ارزشی برای این اختراع قائل نشدند. 2 سال تمام پرفسور سعی کرد تا موضوع اهمیت این دستگاه را به گوش مقامات برساند. سرانجام او موفق می شود که نظر هیات ویژه را به سمت خود تغییر دهد. بر اساس رای صادره از این هیات :"موضوع حفاظت اطلاعات مکالمات مخابراتی توسط دستگاهی که آقای پیلچیکوف اختراع کرده است، سزاوار توجه است."
آغاز حمایت های دولتی
سرانجام این موضوع از جای خود به حرکت درآمد. وزارت دریایی روسیه، بودجه ی قابل توجهی برای توسعه ی اختراعات پرفسور اختصاص داد. برای آزمایشات وی حتی یک کشتی نظامی نیز درنظر گرفته و واگزار شد. از آن پس، ملوانان و نظامیان نیروی دریایی روسیه در گزارش های خود، توجه ویژه ای به مفید بودن و اهمیت این اختراع داشتند.
پیلچیکوف بی قرار، روز به روز اختراعات بیشتری را به نمایش می گذاشت. نخست او یک ایستگاه مخابراتی در شهر "خارکوف" احداث کرد و سپس در سال 1904 میلادی با هزینه ی شخصی، اقدام به خرید یک اتومبیل نمود. او با نصب تجهیزات مخابراتی بر روی این ، نخستین ایستگاه مخابراتی سیار را در روسیه به ثبت رساند.
زندگی پیلچیکوف نیز همچون بسیاری از دانشمندان موفق، همواره با دشمنان و اشخاص حسود بسیاری همراه بوده است. روابط وی با همکارانش روز به روز دشوارتر می شد و زندگی شخصی وی نیز سرانجامی نگرفت. او دیگر از کار یکنواخت و فشار کاری، خسته شده بود. بدین ترتیب بود که تصمیم گرفت که باقی عمر خود را در آسایشگاهی سپری کند. این همان آسایشگاهی بود که حادثه ناگوار مرگ وی در آن اتفاق افتاد.
خودکشی یا قتل؟
کسی نمی داند که چرا مامورین پلیس و کاراگاه های جنایی هیچ اثر انگشتی از اسلحه ی پالچیکوف برنداشتند. تنها موضوعی که واضح و روشن است این است که پس از مرگ وی، تمامی اسناد، مدارک، آزمایشات و اختراعات وی به یکباره ناپدید شدند و دیگر هیچ کسی آنها را ندید.
این که این در حقیقت چه اتفاقی افتاده است را تنها می توان با حدس و گمان توضیح داد....
تاریخچه ی ساخت موش کور نظامی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در یکی از فیلم های تخیلی آمریکایی، دانشمندان یک نوع ماشین حفاری "سوبترین" طراحی کردند که به کمک آن توانستند به مرکز زمین سفر کنند. جالب است بدانید که این ماشین حفاری خیالی نبوده و پروژه ای است که نزدیک به 100 سال پیش در روسیه برنامه ریزی شده بوده است.
در سال 1904 میلادی، آقای "پیوتر راسکازوف" برای نخستین بار ایده خلق ماشینی را عنوان کرد که بتواند در اعماق زمین حرکت کند. متاسفانه درست پس از گذشت 1 سال از طرح این ایده، وی در یک حادثه ی ناگوار جان خود را از دست می دهد و نمی تواند به برنامه های خود تحقق بخشد. آقای "یوگنی تولکالینسکی" در تلاش بود که ادامه راه راسکازوف را در پیش بگیرد ولی او نیز موفق نشد و در سال 1917 ، در پی انقلاب و درگیری های داخلی در روسیه مجبور شد کشورش را ترک کند.
در سال 1930 میلادی آقای "آلکساندر تربلوف" از مهندسان شوروی برای ساخت ماشین حفاری زیر زمینی، اقدام نمود. این مخترع تا حدی مجذوب ساخت این پروژه شده بود که نام دختر خود را نیز سوبترین گذاشت. سوبترین واژه ای لاتین به معنای کشتی زیرزمینی یا همان کشتی حفاری است. برای آغاز این پروژه، همکاران آقای تربلوف یعنی آقایان "باسکین"، "کریلوف" به دقت نحوه ی حرکت و جا به جایی "موش کور" در زیر خاک را مورد بررسی قرار دادند. برای این کار، آنها یک موش کور را در یک جعبه ی بزرگ پر از خاک قرار دادند و از طریق دستگاه اشعه ی ایکس به مشاهده ی نحوه حرکت این حیوان در زیر خاک پرداختند. بدین ترتیب معلوم شد که موش کور در زیر خاک با چرخاندم دست ها و سر خود، "حفاری" کرده و با این کار، راه های زیرزمینی ایجاد می کند. پاهای این حیوان نیز او به سمت جلو هدایت می کنند. موش کور با فشار خاک های حفاری شده به دیواره ها، مسیری همچون تونل ایجاد می کند. در نتیجه، یک راهروی استوانه ای در زیر خاک ایجاد می شود.
بدین ترتیب، موش کور هرآنچه که می توانست را به آقای تربلوف نشان داد و نحوه ساخت کشتی زیرزمین "سوبترین" را راهنمایی کرد. آقای تربلوف و تیمش در جلوی "سوبترین" یک مته ی حفاری بزرگ نصب کردند و در قسمت میانی یک سیستمی که خاک را به سمت دیواره های تونل فشار می داد، قرار دادند. در عقب نیز، 4 جک قدرتمند این دستگاه را به جلو هل می دادند. به کمک مته ی حفاری با گردش 300 دور در دقیقه، این موش کور مکانیکی-نظامی می توانست با سرعت 10 متر در ساعت جابه جا شود. سوبترین آقای تربلوف در سال 1946 میلادی برای اولین بار امتحان شد ولی به علت ناامن بودن، از آن استقبالی نشد و پرونده ی ساخت آن نیز بسته شد. آقای تربلوف درنظر داشت تا از سوبترین به عنوان یک فن آوری نوین برای تونل زنی مترو، کشف سنگ و معادن طبیعی و همچنین اهداف زمین شناسی استفاده شود و هیچگاه به فکرش هم نمی رسید که برنامه ریزیی هایی برای استفاده از آن در اهداف نظامی انجام شود.
در سال 1933 در آلمان، تا مدتی پیش از ورود هیتلر به عرصه حکومتی، آقای "هورنر فون ورن" از مهندسان این کشور، اقدام به ساخت یک دستگاه نظامی حفاری زیر زمینی می کند. این دستگاه که 5 نفر خدمه داشت، می توانست با سرعت 7 کیلومتر در ساعت در اعماق زمین جا به جا شده و وزنی معادل 300 کیلوگرم را با خود حمل کند. ولی این بار هم توجهی به این اختراع نشد و پرونده های مربوط به آن در آرشیو قرار گرفت. پس از گذشت 7 سال، در سال 1940 با به روی کار آمدن هیتلر و هنگامی نقشه ی حمله به انگلستان در حال برنامه ریزی بود، به یاد اختراع آقای هورنر افتادند. رهبر آلمان تصمیم گرفت از این اختراع برای حمله ی مخفیانه به جزیره ی انگلیس و ایجاد پایگاه جاسوسی در این کشور استفاده کند. ولی فرمانده ی نیروی هوایی آلمان، هیتلر را از استفاده از این دستگاه برای حمله منصرف کرده و قول داد که حملات هوایی ارتش المان، انگلیس را از پای در خواهند آورد. و بدین ترتیب بار دیگر، اختراع اقای هورنر به باد فراموشی سپرده شد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، نقشه های سوبترین آلمانی، سر از شوروی درآوردند. این نقشه ها سالیان سال به همراه آقای "تربالوف" در آرشیوهای محرمانه ی دولتی قرار داشتند. ولی در اوایل دهه ی 1960 میلادی با سردی روابط میان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده ی آمریکا، شوروی باردیگر به فکر بهره برداری از اختراع فراموش شده افتاد. آقای "نیکیتا خروشف" رهبر شوروی که کاملا افکار متفاوتی نسبت به دیگر رهبران شوروی داشت، از ایده ی غافلگیری امپرالیایسم ها از زیر زمین خوشش آمد. بدین منظور در سال 1962 میلادی در شبه جزیره ی "کریمه"، یک کارخانه ی فوق سری ساخت سوبترین احداث شد. پس از گذشت 2 سال، اولین نمونه ی ازمایشی این دستگاه با نام "موش کور مکانیکی- نظامی" ساخته شد. این موش مکانیکی 3 متر قطر و 35 متر طول داشت و به شکل استوانه بود. هدایت آن توسط 5 خدمه انجام می گرفت و می توانست وزنی معادل 1000 کیلوگرم (1 تن) یا 15 نظامی نیروها مخرب را حمل کند. اولین موش مکانیکی در پاییز 1964 میلادی با موتور هسته ای موشک، وارد خاک شد. در اعماق نزدیک به 15 کیلومتر حرکت کرد و پناهگاه و راهروی زیرزمینی فرضی دشمن را نابود کرد. این حرکت، کارشناسان و متخصصانی که مشغول تماشای این پروسه بودند را شگفت زده کرد. ولی دومین باری که موش مکانیکی مورد استفاده قرار گرفت، در زیر خاک منفجر شد و تمامی 5 خدمه ی آن جان خود را از دست دادند. تمامی مدارک مربوط به موش مکانیکی در رده ی امنیتی به کلی سری قرار دارند و به همین خاطر نیز دلیل اصلی این انفجار تا به امروز در هاله ای از ابهام قرار دارد. به گفته ی برخی از کارشناسان، دلیل این حادثه، انفجار موتور آن بوده است. واقعه ی تلخ انفجار موش مکانیکی، رهبر شوروی را مجبور ساخت تا این پروژه را متوقف سازد. از سال 1964 میلادی به بعد، دیگر کسی درباره پروژه های جدید موش های کور مکانیکی، چیزی نشنید. ولی به نظر نمی رسد که این اختراع فراموش شده باشد. ممکن است که امروزه در یک پایگاه نظامی مخفیانه، فرایند ساخت یک موش مکانیکی جدید در حال انجام است.
ممکن است که همین الان، در زیر پاهای شما در اعماق زمین، این موش مکانیکی در حال حرکت باشد....