-
* نام کتاب: تلافی
* نام نویسنده: سیمین شیردل
* شابک: 9964-8079-89-7
* قیمت: 38.۰۰۰ ریال
* تعداد صفحات:311ص
* سال چاپ: چاپ اول ر 86
* انتشارات: نشر پرسیمان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شرح پشت جلد : بهار آمده بود اما در قلب من هنوز زمستان بود و گرمایی حس نمی کردم . از دید و بازدید های روزهای عید منزجر شده بودم و انزوا بهترین تسکین دهنده برای درد من بود
حمید با سبد گلی زیبا به دیدنم امد ، هنوز با هزاران امید نگاهم می کرد و منتظر بود جوابی به او بدهم . نمی خواستم بحث های گذشته تکرار شود ، چرا که نتیجه ای نداشت و فقط فکر مرا خسته تر می کرد . حمید از من خواست تا برای گردش بیرون برویم.
خلاصه داستان:
داستان زندگی دختری بنام حمیرا که پدرش را در 13 سالگی از دست می دهد و سالها بعد وقتی او دانشجوست مادر تصمیم می گیرد دوباره ازدواج کند و با مخالفت شدید حمیرا روبرو می شود ولی مادر تصمیم خود را گرفته و ...
-
* نام کتاب: من او
* نام نویسنده: رضا امیر خانی
* شابک: 539-471-964
* قیمت: 45000
* تعداد صفحات: 528
* سال چاپ: چهاردهم 1386
* انتشارات: سوره مهر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شرح پشت جلد:
اولا ! یعنی پول خون پدرت بالکل به قیمت پشت جلد این کتاب است؟ این قدر ارزان ؟ اگر اینجوری ایست که یکی _ دوتا هم بزن ، روشن می شوی ! اصلا پول خون پدر یعنی چه ؟ شده ای کانه برادر بزرگه ی برادران کارامازف که ابوی اش را نفله کرد ! دستت درست ! ...
خلاصه داستان:
داستان مربوط به زندگى فردى به نام على فتاح است. راوى،قهرمان داستان هم هست، ماجراهاى زندگى خود را، از كودكى تامرگ، روايت مىكند. على فتاح فرزند يك تاجر ثروتمند است و درجنوب شهر زندگى مىكنند. در كودكى، پدر خود را از دست مىدهد وتحت نظر پدر بزرگش بزرگ مىشود. در نوجوانى به مهتاب،همبازى دوره كودكى خود، دل مىبندد. ولى اين علاقه به ازدواجنمىانجامد. سالها بعد، مهتاب با خواهر على به فرانسه مىروند.خواهر على با يك مبارز الجزايرى ازدواج مىكند. اين مبارز ترورمىشود و او و مهتاب به ايران برمىگردند. در زمان موشك بارانتهران، خواهر على و مهتاب به شهادت مىرسند. على فتاح نيز بعداز بخشيدن آنچه از اموال پدرى مانده است، فوت مىكند. این کتاب برای من معمولی بود اما خیلی ها انرا جذاب می دانند !
-
* نام کتاب: ساحل آرامش
* نام نویسنده: منیر مقدم
* شابک:3 - 74 - 7543 - 964
* قیمت: 6200 تومان
* تعداد صفحات: 515
* سال چاپ: 1386
* انتشارات: نشر علی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه داستان: دختری که توی دوران نوجوانی اشتباهی می کنه اما اون اشتباه باعث میشه در آینده به جای خوبی برسه.از عشق و عاشقی بیزار بوده خصوصا از مردها اما باز هم کسی بود تا دریچه ی قلبش رو به روی عشقی پاک و به دور از هوس پاک کنه.
درجه بندی از نظر امتیازی که به کتاب می دهید :
خیلی جذاب و خواندنی
-
رمان:کفشهای غمگین عشق
نویسنده:ر.اعتمادی
انتشارات شادان
قیمت:3400
303 صفحه
10 فصل
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه داستان:
نوری دختری که از زیبایی همتا ندارد از تهران به دانشگاه شیراز می آید.او که عشق را قبول ندارد و نمیخواهد خودش رادرگیر عشق کند و به ابراز علاقه های پسران دانشگاه پاسخی نمیدهد ناگهان عاشق یکی از پسرهای دانشگاه میشود که به پای عشقش میخواهد جان بدهد ولی خوب همیشه زندگی به مذاق آدم خوش نمی آید و همیشه گرگان در کمین دختران ساده دلی مانند نوری هستند تا او عشقش را به امتحان بگذارد و ....
-
نا کتاب : رویاهای خاکستری
نویسنده: م. پریزن
انتشارات: نشر اوحدی
قیمت: 2250 تومان
تعداد صفحه :392
شابک:
964-6376-87-8
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه داستان :
دختریست به نام رؤیا . از اهالی شمال غربی ایران . بزرگ شده در خانواده ای به شدت تعصبی و غیرتی . زندگی مرفهی دارند اما سخت گیری های بیش از حد پدر خانواده زندگی رو به اهالی اون خانواده تلخ کرده ... رؤیا عاشق پسریست به نام پژمان ... آقای دکتری که در همسایگی این خانواده زندگی میکنه ... رؤیا با خیالپردازی هایی که می کنه زندگی رو خوب می گذرونه و در رؤیاهاش پژمان رو مرد آیندش می بینه و به امید اون روزی هست که پژمان عاشقانه دست اون رو بگیره و هر دو راهی زندگی سراسر عاشقانه و شادمانه بشن .... متاسفانه مثل خیلی از عاشقا که عقل رو چاشنی تصمیم گیریشون نمی کنن رؤیا هم برای تن ندادن به ازدواج با کسی که دوست نداره(پسرعموش) و فرار از دست سخت گیریهای پدرش و رسیدن به محبوبش که حالا به تهران رفته راهی تهران میشه . بی اطلاع خانواده و ناگهانی .... زندگی همیشه اونی نیست که ما فکر می کنیم و وای بر روزی که روزگار بخواد روی بی رحمانه و تلخش رو بهمون نشون بده ....
-
نام كتاب : ايلگار دخترم
نام نويسنده : فهيمه پوريا
ناشر : نشر علي
تعداد صفحات : 504
قيمت : 5500 تومان
تاريخ نشر : 86/01/26
چکيده :
داستانحاضر روايت دختري است معتاد با نام "مانلي" كه پس از فريب دادن پسرانزيادي، سرانجام با "اميررضا" ازدواج ميكند. حاصل ازدواج او با اميررضادختري با نام "ايلگار" است. پس از تولد ايلگار، مانلي ميميرد و مسئوليتبزرگ كردن ايلگار را خالهاش "ماني" برعهده ميگيرد. ماني نيز پس از گذشتسالها، با "اميرعلي" ـ برادر اميررضا ـ ازدواج كرده و اذعان ميدارد كهايلگار فرزند خود اوست، اما...
امتياز:
فوق العاده جذاب و خواندني
-
کسی پشت سرم اب نریخت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زندگى دخترى است كه بعد از بههم خوردن نامزدىاش با پسردايىاش ازدواج مىكند ولى راز بزرگ زندگىاش را از همسر خود پنهان مىسازد و...
نویسنده:نیلوفر لاری
چاپ:ششم
صفحات:۶۰۵
قیمت:۷۹۰۰
نشر: البرز (20 شهریور، 1387)
شابک: 964-442-417-4
قطع کتاب: رقعی
-
نام کتاب:بامداد خمار
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داستان درباره عشق دخترى از طبقه مرفه به نجارى از طبقه محروم و مخالفت خانواده اوست. دختر با نجار ازدواج مىكند و سرانجام طلاق مىگيرد
نویسنده:فتانه حاج سيدجوادي
چاپ:چهل و دوم
صفحات:۴۴۸
قیمت:۵۶۰۰
-
پدرسالار
نام نویسنده:ناهید سلیمانخانی
نشر:البرز
چاپ دوم 1385
تعداد صفحه:498
ویراستار:صغر اندرودی
شخصیت های داستان:
پریا
محمد
آقابزرگ
مهدی
مرتضی
خلاصه داستان:
داستان از اینجا آغاز میشه که پریا بعد چند ین سال به خانه پدر سالار میره و تمام خاطرات و گذشته رو به یاد میاره خانه پدر سالار و دوران بچگی و به قول نویسنده
انگار داشتم توی تونلی تنگ و تاریک به عقب برمیگشتم .
شرج پشت جلد:
سرو صدای ماشین خاکبرداری که بیترس و واهمه داشت پیش میرفت و ملک آقا بزرگ را پودر می کرد , تا چند خیابان آن سو تر می امد.
آجر به آجر بنای قدیمی با خاک یکسان میشد و انگار هویت من بود که داشت فرو می ریخت
اثار دیگه این نویسنده:
سراب- کلبه آن سوی باغ-ماه پنهان-عشق ممنوع-دسیسه- سرمه و....
-
شب تقدير
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نويسنده: نسرين سيفي
ناشر: شقايق
نوبت چاپ: سوم
تعداد صفحات: 328 صفحه
تيراژ: 5000 نسخه
قطع: رقعي سلفون
قيمت: 35000 ريال
معرفي کتاب:
نگاهم روي شعله هاي آتش به رقص در آمد صداي امواج دريا كه روي ماسه هاي ساحل پا مي كشيدند و دو باره به آغوش دريا باز مي گشتند مرا به خلسه برده بود. زانوهايم را بغل كرده بودم سر به زانو داشتم نگاه از آتش برگرفتم و به دل تاريكي ها دوختم ....