-
آقاي کوچيک نواز بنده پرور
من هنوز در به در طره اون زلف سياتم
من هنوزم سبز سبزم ريشه دارم
يکي از پاپتي هاتم.
آقاي کوچيک نواز بنده پرور
من هنوزم صله گير چشم باروني و اون ابر نگاتم.
منو کشتي ، منو کشتي ، منو کشتي
کشته باشي خوش به حالم
من هنوزم که هنوزه يکي از کشته هاتم
من هنوز در به در طره اون زلف سياتم
من هنوزم سبز سبزم ريشه دارم
يکي از پاپتي هاتم
-
کسل شدم
از اين دوباره های پوچ
از این نیاز کهنه ی همیشه ای
به هم صدا
به هم قبیله
هم دعا!
از این غرور کینه توز شیشه ای
کسل شدم
از این محبت عبث
که بسته دست و پای من
از انتظار سرد خاک
برای چشمهای من!
از این سکوت و این رضا
به خوب و بد
به بیش و کم
از این گره
به پنجره
به کاغذم
به این قلم
از آدمک شناختن
و باختن و ساختن . . .
کسل شدم
کسل شدم
از این زمین و آسمان
و از گذشتن زمان
از این دروغ واقعی
از این حیات حیله گر
که خیمه می زند به جان
کسل شدم
از این و آن . . .
مرا نیاز تازه ایست
به آب و نور دیگری
به یک حقیقت سپید
به سرزمین بهتری . . .
مرا نیاز تازه ایست!
-
کنم ! چقدر اسم! چقدر از بغل هم رد شده ايم ؛ چقدر هم را بغل کرده ايم ! چقدر وقتی با هم بوديم خودمان نبوديم ! چقدر ليز خورديم که گير هم نيفتيم ! قلاده نشويم گردن هم ! آزاد باشيم ! چقدر ترسيده ايم ! چقدر هم را جدی نگرفته ايم ! نگاههايمان را ؛ و دستهايمان را که هر روز پيرتر می شوند ! آدمها می رسند؛ کنارم پیرمردی می نشيند؛ بوی تنهايی ی مرا می دهد ! با دوستانش حرف می زند ! صدایش رساست ؛ تا مغز استخوانم نفوذ می کند! باد می اندازم توی گوشهایم ببینم چه اثری روی صدایش دارد ! صدایش بم و مبهم می شود! مثل وقتی سر آدم زیر آب است و مردم اطراف استخر بلند بلند حرف می زنند! مثل وقتی که زیر کرسی خوابت می برد و بقیه مشغول معاشرتند! مثل صدای گرم مبهمی که وقت نوشتن سراغم می آید ! بقیه پچ پچ می کنند؛ پچ پچ را هم امتحان می کنم ولی خوب در نمی آید! هیچ علامتی از حضور در آن نیست! بیشتر به اضطراب می زند! چراغها خاموش می شوند و من خودم را درصندلی فرو می کنم! احساسم را به تصويرها و صدا ها می سپارم و منم را خاموش می کنم که بهتر ببینم! همینطور هم تلفن همراهم را!
بزرگ می شوم ؛ در نود دقیقه به اندازه ی تلاش صد نفر بزرگ می شوم !
-
آی آهای آدمکا
دنيا دنيای شماس
جای آدمای خوب
توی شهرتون کجاس؟
آی آهای خوشگلکا
دنیا مال شماها س
جشن مهربونیا
تو کدوم خونه به پاس؟
آی آهای پولدارکا
دنیا دنیای شماس
سر میزای غذا
جای گشنه ها کجاس؟
آی آهای رییسکا
دنیا مال شماهاس
تو اتاقای بزرگ
جای انصاف کجاس؟
آی آهای و آی آهای
سارق عشق کیه؟
آخه ای مسخره ها
اسم این زندگی ی؟؟
-
گل نیلوفر آبی
پشت پلک من می خوابی
بشی خورشید خصوصی
واسه ی خودم بتابی
آروم آروم ، بازی بازی ، با دل تنگم بسازی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
تو یه دستم جنگل
تو یه دستم دریا، ماه میاد تو خوابم ، خرد و ریز رویا
تو یه دستم جنگل ، تو یه دستم دریا ، تو یه دستم ماهی
تو یه دستم
کاش!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
بازیگری میگفت : مایع ظرفشوییمان تمام شده است، آنوقت تو
چطور از من میخواهی، من هم به فکر مایع ظرفشوییمان باشم
هم نقشی رمانتیک را بر صحنه ی تئاتر بازی کنم !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
محمد صالح اعلا در حال خندیدن.
-
واقعا ممنونم به خاطر این تاپیک.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از شعرا و نوشته هاش و کلا از شخصیتش خیلی خیلی خوشم میاد....
راستش منم تو فکر همچین تاپیکی بودم!
پنجشنبه ها ساعت 10 تا 2 شب تو رادیو پیام برنامه دارن که میتونین شعراشو با صدای خودش بشنوین ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
تاب تاب خمیر ، شیشه و پنیر ، دست کی بالا ، دست شما بینندگان جان که با همدلی و روی سپیدی به سمت بهار نو هستید ، بهار
1388 ، حالا هم اینجا قدمگاه دانایی ست ، با شیب ملایمی میریم به سمت گفتگوی ...
(2 قدم مانده به صبح)
-
به من ببخش دوست داشتنم را ،
محبوبم گاهی دنیا را چنان کوچک میکنم که فقط جای تو باشد و من ،
که گیره ی رستگاری ما بندگی توست
بندگی تو اجرت عاشقی ست
محبوبم : وقتی با تو میگویم ، رودخانه ها در من میریزد
دریای شور نام تو را میشنود ، شیرین میشود
رودخانه ی زاینده رود راه خود را میرود ،سر سی و سه پل اسم تو را میشنود ، می ایستد ، باز میگردد
محبوبم : باران ، بهار ، نوروز عیدی توست
بهار چند قاشق طلا را در هاون خوب میکوبد ، آرد طلا را روی ابرهای بارن زای بهار میپاشد ، آنوقت این سر و آن سر سرزمینمان را رنگین کمانی به هم گره میزند
(2 قدم مانده به صبح)
**دیشب وقتی صالح اعلا این شعرش رو میخوند ، بی اختیار اشکم در اومد**