اول: متاسفانه نوشتار هیچ وقت نمی تونه لحن یک شخص رو تمام و کمال انتقال بده. از دوستانی که از نوشته ها لحن جنگی برداشت می کنن عذرخواخهی می کنم.
نقل قول:
مي شه براي من تفاوت فرهنگ و سنت رو بگيد؟؟؟
دوتا نمونه می آورم:
فرهنگ:
ایرانی ها مردمی مهمان نواز هستند.
سنت:
النِکاح ُ سنتی. ازدواج سنت پیامبر است.
تفاوتش بارزه:
فرهنگ: خصوصیات اخلاقی، رفتاری و غیره ی یک قوم، ملت، توده، اجتماع، جامعه ی آماری و غیره. که یا در طول زمان شکل می گیره. و یا با افزایش سطح سواد، رفاه، اخلاق (نه به معنی اخلاق دینی بلکه اخلاق اجتماعی) کسب میشه. و اغلب در طول زمان تغییر میکنه و یا ارتقا پیدا می کنه.
سنت: تبدیل رفتار فرهنگی یک جامعه، قوم، ملت، توده، و جامعه ی آماری به یک مقوله ی غیر قابل تغییر، ارتجاعی و تعصبی. مثل همین ازوداج.
ادامه اش رو به خودتون می سپارم.
البته اینکه سنت جزئی از فرهنگ هست هم قابل قبوله و البته جزو همون تعریف هست.
---
نقل قول:
ما برگزار كردن نوروز رو به عنوان يك سنت قبول داريم يا فرهنگ؟؟
اگر تعریف بالا رو قبول دارید: سنت.
اگر قبول ندارید، باید در نظر داشته باشید که جشن ها و مراسم، جزء جدا نشدنی یک جامعه است. چه در سطح قومی چه ملی.
اما وقتی از یک سطح به سطح دیگه می رسند (مثلا از قومی به ملی یا از ملی به فرامرزی (جهانی-انترناسیونال))، دچار تضاد و تقابل میشن. و سعی در تاثیر گیری-گذاری دارن. حالا اگر یک جشن یا مراسم ارتجاعی باشه، خود به خود کنار میره. البته تبلیغ و یا استعمار هم نقش مهمی داره. در هر صورت اگر مثلا نوروز برای ما ارتجاعی نیست و برای تاجیکستانی ها هم ارتجاعی نیست، این مراسم برای هر دو طرف قابل قبول میشه. اما یک قوم و ملتی شاید قبول نکنه. اون موقع میشه رهاش کرد، یا به پروپاگاندی متوسل شد، یا زور و یا استعمار.
نوروز، به خاطر زمان خاص اون (اول بهار) و غیر ارتجاعی بودن، قابلیت جهانی شدن داره. البته اگه سنتهایی مثل هفت سین و آیینه شمعدان و غیره رو برداریم. یعنی نوروز رو با هرس کردن می تونیم جهانی کنیم. بیشتر به این علت که برگزاری جشن سال نو در روز تولد مسیح، ارتجاعی و دور از منطق است. بهتره که با تولد طبیعت جشن گرفته بشه تا تولد یک شخص (حالا هر کسی می خواد باشه). اما نه فقط به علت قدمت بیشتر نوروز!... . اما در حال حاضر به خاطر اجرا کنندگان زیاد این مراسم، این قضیه جهانی است. (مسیحیها).
---
نقل قول:
عزيزم...از اين حرفت معلومه كه اصلا منظور رو از فكر باز نميدوني...فكر باز اين نيست كه شما فقط وي يك عدد 4 ميليون يا 4 تا گير بدي...يا روي ولنتاين و سپندارمذگان....ما داريم درباره فرهنگمون صحبت ميكنيم كه نه توي 4 تا كتاب و نه توي روزي مثل سپندارمذگان خلاصه ميشه....
خوب این حرف میتونه درست باشه. ولی من از این مطلب شما بازهم تعریف مشخصی از فکر باز ندیدم. تعریف من از "باز فکر کردن" در وهله ی اول نگرش به تمامی جوانب یک مسئله است. فکر بسته ی مطلق و باز مطلق وجود نداره. یک طیف بین این دو هست.
و هرچه قدر که جوانب بیشتری از مسئله رو در نظر بگیریم، فکرمون بازتره.
نقل قول:
مثلي كه شما به تفاوت ناسيوناليسم و ناسيوناليسم افراطي رو دقت نكردي...
عزيزم اگه ما وطن پرست نباشم...و وطنمون برامون مهم نباشه كه نمي تونيم آبادش كنيم...ميشيم مثل شاههاي قاجار( نمي خوام از جمهوري اسلام دفاع و يا نقضش كنم...اصلا بهش ماري ندارم و فقط دارم مثال ميزنم...) تنها چيزي كه براشون مهم بود راحتي خودشون بود پس به هر وقت كشوري حمله ميكرد يه تيكه از خاك رو كه هزاران نفر بخاطر حفذش خون داده بودن ....مفت ميداد به دشمن....و راحت تسليم مي شد...
اما اگه وطن پرستي مون از نوع افراطي باشه.... مي گيم كه كشور ما از همه چيز تره و فلان تره و فقط به كشور خودمون فكر مي كنيم و ميشه باعث پسرفت....
در اکثر موارد مرز بین ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی گنگه.
چرا ا نمی تونیم آبادش کنیم . آبادی چه معنی ای میده: یعنی افزایش سطح رفاه، سلامت، امنیت و غیره. خوب اگه ما بخواهیم آباد کنیم که برای بزرگداشت نوروز آبادش نمی کنیم. برای این چیزها آبادش می کنیم. آباد نمی کنیم که بتونیم راحت تر نوروز رو گرامی بداریم.!
الآن دولت ایران سعی داره حس ناسیونالیستی مردم رو حفظ کنه. چون داره از این راه سود می بره. اما مواظبه که زیاد از و افراطی نشه حد تا موقعیت خودش رو حفظ کنه. پس می بینید که هم ناسیونالیسم افراطی از لحاظ پسرفت دادن یک ملت نامناسبه. و همناسیونالیسم معمولی (که بازهم میگم من نمیتونم براشون مرزی قائل بشم) باعث درجا زدن مردم میشه.
نظر شما رو هم می خوام بدونم
نقل قول:
از كي تا حالا چين تو اقتصاد جهان نقش نداشته كه ما خبر دار نشديم...جزو گروه 5+1 كه هست...ماشاالله الان ديگه تو هر دهاتي بري پر از جنساي چيني هست....حالا تو قوت خودش مونده چون يك ميليارد و سيصد ميليون نفر جمعت داره...
کاملا موافقم. در مورد دهات های ایران و کشورهای عقب افتاده. نه اقتصاد جهان.
نقل قول:
ببخشيد...وطن رو همين من و شما تشكيل ميديم...اين مرز بندي ها زاده ايده من و شماست....امير كبير كه اينقدر ميخواسته مردم در رفاه باشن ...چون ميخواسته وطنش آباد باشه...در شمن اين ايده رو ز تو ذهنت بيرون كن كه شاه يعني وطن پرست....
فکر کنم بر عکس گفتید. باید بگید: امیر کبیر که اینقدر می خواسته وطنش آباد باشه، می خواسته مردم در رفاه باشن.
__________________________________________
این دوتا قضیه رو که دو تا از دوستان مطرح کردن ، باید با هم جواب بدم:
نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ديگه اين از اون حرفا بود...يعني ما شاهي نداشتيم كه كه فقط به منافع خودش فكر كنه؟؟؟شاههاي قاجار...يا اون شاههايي كه فكر ميكردن مردم رعيت خودشونن و فقط به فكر كشور گشايي بودن تا
قدرت شخصي خودشون رو افزايش بدن...
والا تو تاريخ اينقدر وطن فروش هست كه ديگه نمي شه گفت همه ناسيوناليست بودن...
نقل قول:
قول من:
کوروش و داریوش، شاه بوده اند. و یک شاه قطعا وطن پرسته. و می خواد که اطرافیانش هم وطن پرست باشن و تا یک دهاتی مملکتش هم وطن پرست باشه. چون اساس حکومتش بر این قضیه استواره! وگرنه از هم می پاشه و نابود میشه. کسی که با شعار ناسیونالیسم میاد روی کار که نباید از این شعار روی گردان بشه!
جواب شما:
نقل قول من
بند اول با بند دوم تناقضی بس حیرت انگیز دارد.
چه طوری شما میگید باید با فکر باز تر بحث کنیم ولی سخن یک شخص رو بی هیچ دلیلی قبول میکنید؟ یا منطق، یا سند. با منطق جور نیست. پس با سند. اگر هم سند آوردید من چرا قبول نکنم؟...
نقل قول:
کوروش و داریوش شاه بودند و دلیلی وجود نداره که وطن پرست بوده باشن....
به نظر من کوروش کبیر عقایدی اینترناسیونالیستی داشته ...
همونطور که از سنگ نبشته ها ( که متاسفانه/خوشبختانه به دست ایرانی ها دیکُد نشد) پیداست ...
همه ی افراد با هر دین و مذهبی میتونستند کنار هم زندگی کنند ... کارها نه فقط به دست پارسی ها سپرده میشد ... بلکه افرادی که از بابل / عثمان / و مصر به پارس اومده بودند براشون کار و زندگی فراهم میشد ...
حقوق زن و مرد برابر ... پارسی و غیر پارسی برابر .. خیلی جزی تر هم بشیم ( زنان باردار .. بعد از 4 باید دست از کار کشیده و همچنان حقوق دریافت میکردند ..)
تناقض داره و با منطق جور نیست...
اجازه بدید به یک شکل دیگه بیان کنم:
وقتی من ِ نوعی (شاه) حکومتم براساس امپریال-فئودال شکل بگیره، باید توسط ناسیونالیسم مردمم رو به این حکومت پایبند کنم. وگرنه به راحتی با پروپاگاندی کشورهای همسایه و امپراتوری های دیگه بخشی از اون هارو از دست میدم. چون احتمالا اون مردم، از اول جزو امپراتوری من نبودن و من با جنگ و غیره اون ها رو جزو امپراتوری خودم کردم. در آخر مردم خودم برام می مونن. و اون برای من فایده ای نداره. دوباره باید کشورگشایی کنم و قتل و غارت و ترس و تبلیغ رو دستور کارم قرار بدم. این یعنی یک پروسه ی امپریال! مردم مال من هستن. جزو اموال من حساب میشن. چه من کوروش باشم چه شاه قاجار. حالا یا مثل کوروش یا داریوش با کفایت هستم و امپراتوری و شاهنشاهی خودم رو از دست نمیدم. و در نتیجه مردمم هم با من می مون. یا نه... مثل شاه قاجار از سیاست و غیره هیچی نمیدونم و حکومتم ضعیف میشه و در آخر منقرض.
درسته! این یک تناقضه. شاه، وطن پرسته. چون وطن مال اونه. مردم کار میکنن و می دن به اون و بقیه. و بسته به عدل و انصاف و درایت شاه، اون رو برای خودش خرج می کنه و یا برای رفاه مردم کوشش میکنه. تناقض اینجاست که مردم کار می کنن ولی سهمی ندارن. سهمشون فقط دل خوشی ناسیونالیستی است. تناقض اینجاست که مردم خود مملکت هستند ولی نقشی در مملکت ندارند.
نقل قول:
یه مثال میآرم که شاید بشه مقایسه کرد و گفت این حرف درست نیست :
انگور حلال است ---آب حلال است -- پس آبِ انگور ( شراب) حلال است..
1. در بند قبلی قضیه ی وطن پرست بودن شاه رو جسته گریخته توضیح دادم....اول اون رو بخونید اگر مشکل داشت بگید اصلاح کنم.
2. هیچ شباهتی بین قضیه ی شاه و انگور نمی بینم. بی سوادی من رو ببخشید.
3. تشبیه دو قضیه و مثال آوردن برای قضیه در علم منطق، جزو سفسطه هاست.
نقل قول:
امیر کبیر: من به شدت با این حرف مخالفم که امیر کبیر وطن پرست بود. امیر کبیر به منافع مردم توجه می کرد . ودر درجه ی اول به منافع مرم زادگاهش. و اصلا از این شاه و شاه بازی خوشش نمی اومد پس نمیشه ایشون رو تا این حد و طن پرست دونست. من ایشون رو انسان گرا و مردم دوست میدونم. جواب :
نقل قول:
برای تک تک حرفهاش باید سند و دلیل ارائه کنه. وگرنه تمام اون مطلب زیر سوال میره
سند من اقدامات ایشون بود. ویک سند دیگه هم اعتقاد به عقل ایشون.
اگر هم به نظر شما وطن پرست بود، باشه قبول. من حرفی ندارم و قبول می کنم. نیاز نیست که حرفهای من رو به خودم تحویل بدید. می تونید مثلا یک جمله از امیر کبیر بیارید که توش گفته من یک وطن پرستم. و جمله هم سندیت داشته باشه. اون وقت این بحث به نفع شما تموم میشه و نتیجه می گیریم که امیر کبیر وطن پرست بود.
و ذکر یک نکته دیگه لازمه که فرق این دو اندیشه و تفکر هم همینه. من کسی رو که سعی در افزایش رفاه و سلامت و امنیت مردم داره رو یک انسان دوست-مردم دوست می دونم. ولی شما وطن پرست.
نقل قول:
از هر سخنی با توجه به دیدی که افراد دارن میشه برداشت های متفاوت کرد
البته که از سخن مائو برداشت های دیگه ای هم میشه کرد ...
کاملا درسته... برداشتهاتون رو ارائه بدید... با تشکر