تاثیر دیزنی در عصر طلايي انيميشن:
مسلما بانفوذترین و موثرترین استودیو (هم از دید هنری هم از دید تجاری) در تاریخ انیمیشن، استودیوی والت دیزنی بوده است، که در 1928 با Micky Mouse و انیمیشن "Streamboat Willie" به صحنه آمد و این عرصه را تا امروز تحت تسلط خود درآورده است. در دیزنی است که تاثیرات مثبت و منفی سیستمهای استودیویی را روی پیشرفت انیمیشن به عنوان یک هنر می بینیم.
اگر همکاری تشکیلات بااستعداد و خلاق کارآمد دیزنی نبود، کارتون انیمیشنی به سرعت و زیبایی امروز نمی رسید... هنوز هم، مانند استودیوهای Bray و Sullivan بسیاری از کسانی که باعث پیشرفت استودیو شدند، ناشناس باقی می مانند و از یاد می روند. انیماتورهایی مانند Vladimir Tytla و Freddie Moore با تجدید حیات اسمهایشان در میان داوینچی و میكل آنژ قرار خواهند گرفت. به هر حال، همه اين افراد با وجود تمام هنرشان پشت تصویر عظیم والت دیزنی قرار گرفتند.
اولین کمک والت دیزنی به انیمیشن، نقل مکان استودیو به هالیوود در 1923 بود. در اینجا والت و روی دیزنی، کمپانی برادران دیزنی را تاسیس کردند. لوس آنجلس مرکز فیلمسازی بود، ولی صنعت انیمیشن در نیویورک ریشه داشت (با استودیوهای اندکی که در تمام غرب میانه پراکنده بودند مثل دیزنی). در این جابجایی از کانزاس سیتی Hugh Harman و Rudy Ising او را همراهی می کردند که این دو اتفاقی خانه های انیمیشن Warner Bros و MGM را یافتند. این 3 استودیو پیشروان صنعت انیمیشن شدند. تصمیم دیزنی برای نقل مکان به کالیفرنیا نقطه عطف بسیار اساسی در پیشرفت انیمیشن به عنوان یک حرفه سودآور می باشد.
دستاوردهای هنری استودیوی دیزنی از همکاری بین والت و کارکنانش ایجاد به دست آمد. مانند دیگر روسای استودیوها، توجه و تحسین عمومی به والت برای کار استودیو معطوف بود، ولی بر خلاف سایر همکاران تهیه کننده اش حداقل عهده دار بخشی از کار هنری استودیو بود. مطمئنا او یک سینماگر رویایی بود و باعث اعتبار آخرین نوآوری ها در صدا و تصویر می شد.
والت کسی بود که کارتون را از فرم "rubber hose" دوره صامت دور کرد ( این فرم انیمیشنها به خاطر بی توجهی به آناتومی بود و در حرکت اندامهای آنها شيلنگ وار به نظر می رسید) و طراحانش را در اویل دهه 1930 تشویق به طراحی حقیقی تر و طبیعي تر می کرد. او نیروی محرکه فیلمهای نوآوری مانند "سفيد برفي و هفت كوتوله " در سال 1937، اولین فیلم انیمیشن بلند، و پینوکیو دز سال 1940، فیلمی با درخشش سطوح تکنیکی پیچیده که هیچگاه قدیمی نمی شوند، بود. ولی در حقيقت این هنرمندان استودیو بودند که به ایده های دیزنی تحقق می بخشیدند.
این Freddie Moore بود که با تعریف دوباره از میکی موس در فیلمهایی مانند "The Band Concert" در سال 1935 حرکات شخصیتها را به سمت حرکتهای حقیقی برد. فیلمهایی مانند لیدی و ترامپ در سال 1955 و کتاب جنگل در سال 1967 بدون شخصیتهای انمیشنی جلا شده اشخاصی مانند Ollie Johnston ، Frank Thomas ، Eric Larson و دیگران موفقیتی کسب نمی کرد. طراحی اهریمن شرناباگ در سکانس شب در کوهستان عریان فیلم "Fantasia" در سال 1940 توسط Vladimir Tytla شاید بزرگترین اثر انیمیشنی تاکنون باشد. این مردان بااستعداد و خارق العاده به اتفاق دید سرپرستشان، کاری را به انجام رساندند که Winsor McCay غیرممکن می پنداشت: هنر متعالی در تشکیلات استودیویی.