كنكور يعني شانس بذاريد از خودم براتون بگم 12 سال جزو خرخونايه كلاس بودم البته خدايش مخمم خوب كار ميكرد خيليا از من خيلي بيشتر ميخوندن ولي هميشه پايين تر از من بودن سال قبل كنكور رو واقعا خوندم هميشم جزو بهترينا تويه قلم چي كه هميشه 2 رقمي كشور بودم تويه سنجشم با وجود اينكه عموميام پايين بود ولي بازم خوب بودم تويه كل ايل و طايفه حرف من بود مامان بابام به هركي ميرسيدن از يه دونه دخترشون ميگفتن كه بر عكس بقيه دخترا كه مشغول پسر بازين قراره كنكورو بتركونه يه ماه اخر كه خيلي اضطراب داشتم وخيلي تو خونه بودم كارم شده بود دكتر رفتن و قرص خوردن اضطرابو تقويتيو.............. خلاصه شب كنكور كه سابقه بي خوابي داشتم به جاي يه نصفه قرص 2تا كامل خوردم اشتباهي من كه خودم اضطراب داشتم سره جلسه فشارم افتاد به خاطر قرصا دستام ميلرزيد هر سوالو 4يا 5 بار ميخوندم تا ميفهميدم سوالاي رياضي رو 4 بار حل ميكردم بلد نبودم اكسترمم بگيرم ميفهميد؟از جلسه كه بيرون اومدم گريم گرفته بود خدايا اين حق من بود؟نمدونيد تا جواب اومد چي كشيدم مامان بابام به هركي كه ميرسيدن حرفشونو پس ميگرفتن تا زمينه سازي كنن واسه رتبه قشنگ من نميدونيد وقتي اين حرفا رو ميشنيدم چه جور اتيش ميگرفتم چي بودم و چي شدم حالام كه جواب اومده حتي نميتونيد فكرشو بكنيد كيا از من بهتر شدن؟خدايا پس كجايي؟ الانم تو مرزم ولي هيچ اميدي ندارم اينم بگم سال 3 واسه پيش تغيير رشته دادم همه ميگفتن نميتوني اونجام چي كشيدم خدا ميدونه زيست 3 سالو تويه 1 سال خوندم حالام اگه دنيا رو بهم بدن نميتونم يه لحظه خوشحال باشم اخه اين همه زحمت خدايييييييييييييييييييييي ييييييييييييييييييييييييي ييييييييييييييييا البته تو مرزم واسه پزشكي زاهدان:27:هركوم از دوستام كه بهم ميرسن ميگن دلشون برام ميسوزه يا اين حق من نبود يا ميگن كه برام دعا ميكنن ببينيد به چه حقارتي رسيدم