مهم نيست كه مرگ، چه وقت و در كجا به سراغ من مىآيد. مهم اين است كه وقتى مىآيد، من آنجا نباشم.
«وودى آلن»
آدمهاى نمايش:
كلاينمن
هانك
ال
سام
هكر
جان
ويكتور
آنا
دكتر
جينا
يك مرد
پاسبان
بيل
فرانك
دان
هيزى
دستيار
اسپيرو
ايب
ديوانه
* پرده بالا مىرود*
(كلاينمن در رختخوابش خوابيده است. ساعت 2 بعد از نيمه شب است. ضربههايى به در مىخورد. بالاخره كلاينمن با تلاش زياد و به اجبار برمىخيزد)
كلاينمن ها؟
صداها بازكن! هى (مكث) يالله، مىدونيم كه اونجا هستى! بازكن! زودباش، بازكن!...
كلاينمن ها؟ چى؟
صداها زود باش، بازكن!
كلاينمن چى؟ صبر كنيد! (چراغ را روشن مىكند) كيه؟
صداها زود باش «كلاينمن» (مكث) عجله كن.
كلاينمن «هكر»، اين صداى «هكر». «هكر»؟
صدا كلاينمن. باز مىكنى يا نه؟!
كلاينمن دارم ميام، دارم ميام. خواب بودم (مكث) صبركن!
(تلوتلو خوران و با گيجى و تلاش زياد به ساعت نگاه مىكند)
خداى من، ساعت دو و نيمه... دارم ميام، يك دقيقه صبر كن! (او در را باز مىكند و شش مرد وارد مىشوند)
هانك بخاطر خدا، كلاينمن، مگه كرى؟
كلاينمن من خواب بودم. ساعت دو و نيمه، چه خبره؟
ال ما بتو احتياج داريم. لباس بپوش.
سام زود باش كلاينمن. ما زياد وقت نداريم.
كلاينمن جريان چيه؟
ال زود باش، بجنب.
كلاينمن بجنبم كه كجا برم؟ «هكر»، الآن نصف شبه.
هكر خيله خب، بيدار شو.
كلاينمن جريان چيه؟
جان خودتو به نفهمى نزن.
كلاينمن كى داره خودشو به نفهمى مىزنه؟ من در خواب عميقى بودم. خيال
مىكنين ساعت دو و نيم بعد از نصف شب چكار مىكردم مىرقصيدم؟
هكر ما به هركسى كه در دسترس باشه احتياج داريم.
كلاينمن براى چى؟
ويكتور كلاينمن تو چه مرگته؟ مگه كجا بودى كه جريانو نمىدونى؟
كلاينمن شماها راجع به چى حرف مىزنين؟
ال يك گروه تعقيب و دستگيرى.
كلاينمن چى؟
ال گروه تعقيب و دستگيرى.
جان ولى ايندفعه با نقشه.
هكر و از پسش هم برميائيم.
سام يك نقشهى بزرگ.
كلاينمن خوب، هيچكس نمىخواد بمن بگه شماها براى چى اينجا هستين؟ آخه من با لباس زير سردمه.
هكر بذار فقط اينو بگم كه ما به هر كمكى كه بتونيم احتياج داريم. حالا لباس بپوش.
ويكتور (با لحن تهديدآميز) و عجله كن.
كلاينمن خيله خب، من لباس مىپوشم... ممكنه لطفاً بمن بگين جريان چيه؟
(هراسان شروع به شلوار پوشيدن مىكند)
جان قاتل شناسايى شده. بوسيله دو زن. اونها اونو موقعى كه وارد پارك مىشد ديدهاند.
كلاينمن كدوم قاتل؟
ويكتور كلاينمن، حالا وقت پر حرفى كردن نيست.
كلاينمن كى پر حرفى مىكنه؟ كدوم قاتل؟ شما يكدفعه وارد مىشين...
من در خواب عميقى هستم (مكث)
هكر قاتل «ريچارسون»... قاتل «جمپل».
ال قاتل «مرى كيلتى».
سام همون ديوونه هه.
هانك اونيكه آدمارو خفه مىكنه.
كلاينمن كدوم ديوونه كدوم آدم خفه كن؟
جان همونى كه پسر «ايسلر» رو كشت و «جنسن» رو با سيم پيانو خفه كرد.
كلاينمن «جنسن»؟، همون نگهبانه؟
هكر درسته. اونو از عقب گرفت. كشيدش بالا و سيم پيانو رو دور گردنش پيچيد. وقتى پيدايش كردن كبود شده بود. گوشهى دهنش «تف» يخ زده بود.
كلاينمن (به اطراف اطاق نگاه مىكند) آره، خب، نگاه كنين، من بايد فردا برم سر كار.
ويكتور بيا بريم كلاينمن. ما مجبوريم پيش از اونكه دوباره حمله كنه اونو متوقف بكنيم.
كلاينمن «ما»؟، «ما» و من؟
هكر بنظر نمياد كه پليس بتونه از پسش بربياد.
كلاينمن خب، اونوقت ما بايد نامه و شكايت بنويسيم. من اول صبح اينكار رو مىكنم.
هكر اونها تمام تلاششون رو مىكنند، كلاينمن، اما گيج شدهاند.
سام همه گيج شدهاند.
ال نكنه مىخوانى بگى كه چيزى در اين باره نشنيدى؟
جان باور كردنش مشكله.
كلاينمن خب، راستش اينه كه (مكث) الان اوج فصل فروشه... ما مشغول هستيم (آنها به ناشيگرى او اعتنايى نمىكنند) حتى براى ناهار خوردن وقت نداريم (مكث) و من عاشق غذا خوردن هستم... «هكر» بهتون مىگه كه من عاشق غذا خوردنم.
هكر اما اين ماجراى هولناك مدتيه كه ادامه داره. تو به اخبار توجهى ندارى؟
كلاينمن فرصتشو پيدا نمىكنم.
هكر همه ترسيدهاند. مردم جرأت ندارن شبها توى خيابون قدم بزنند.
جان خيابون كه چيزى نيست. خواهرهاى «سايمون» توى خونهى خودشون كشته شدند. چون درها رو قفل نكرده بودند. گلوى اونها گوش تا گوش بريده شده بود.
كلاينمن بنظرم گفتى كه اون آدمها رو خفه مىكنه.
جان كلاينمن: ناشيگرى نكن.
كلاينمن حا، حالا كه اينو گفتين، من روى اين در يك قفل تازه مىگذارم.
هكر وحشتناكه. هيچكس نمىدونه اون دوباره كى حمله مىكنه.
كلاينمن اين جريان از كى شروع شده؟ نمىدونم چرا هيچكس به من چيزى نگفته بود.
هكر اول يك جسد، بعد يكى ديگه و بعد بيشتر. شهر در اضطرابه. همه غير از تو.
كلاينمن خوب، حالا راحت باش. چون من هم مضطربم.
هكر وقتى پاى يك ديوونه درميونه، كار مشكله. چون اون انگيزهى خاصى نداره. بنابراين، سرنخى هم بدست نمىآد.
كلاينمن از كسى چيزى ندزديده؟ تجاوزى نكرده؟ (مكث)، يا اينكه كسى را يك كمى قلقلك نداده.
ويكتور اون فقط خفه مىكنه.
كلاينمن حتى «جنسن» رو... اون خيلى زور داره.
سام بهتره بگى زور «داشت». چون الآن زبانش از دهنش بيرون زده و رنگش كبود شده؟
كلاينمن آبى... براى يك آدم چهل ساله رنگ خوبى نيست... راستى سر نخى باقى نمونده؟ يك تار مو (مكث) يا يك اثر انگشت؟
هكر چرا. يك تار مو پيدا كردهاند.
كلاينمن خوب چرا معطلن؟ امروز فقط به يك تار مو احتياج دارن.
مىگذارنش زير ميكروسكوپ و اونوقت: يك، دو، سه! تمام ماجرا رو مىفهمن. راستى اون مو چه رنگيه؟
هكر رنگ موى تو.
كلاينمن رنگ موى من (مكث) اينطور به من نگاه نكنيد. اين روزها مويى از سر من كم نشده. من... نگاه كنيد، احمق نشين... چنين ادعايى بايد منطقى باشه.
هكر اوهوه.
كلاينمن گاهى سر نخ در خود مقتولينه (مكث) مثلاً همهشون يا پرستارند يا كچل هستن... يا همهشون پرستارهاى كچل هستن...
جان مىخواهى شباهت اين قتلها رو به ما بگى؟
سام درسته. شباهت بين پسر «ايسلر» و «مرى كيلتى» و «جنسن» و «جمپل». (مكث)
كلاينمن اگه دربارهى اين قتلها اطلاعات بيشترى داشتم...
ال اگه اطلاعات بيشترى داشتى مىفهميدى كه شباهتى بين قتلها و مقتولين وجود نداشته. جز اينكه همهى اونها يك وقتى زنده بودند و حالا مردهاند. نكتهى مشترك همهى قتلها همينه.
هكر راست مىگه. كلاينمن، اگه فكرت اينطورى باشه، بايد گفت كه هيچكس تأمين جانى نداره.
ال شايد مىخواهد خودشو مطمئن بكنه!
جان آره.
سام الگوى مشابه خاصى وجود نداره كلاينمن.
ويكتور فقط پرستارها در خطر نيستند.
ال هيچكس تأمين جانى نداره.
كلاينمن من داشتم خودمو قانع مىكردم. مىخواستم يك سؤالى بكنم.
سام انقدر از اين سوالهاى لعنتى نكن. ما كار داريم.
ويكتور ما همه نگرانيم. هر كسى مىتونه نفر بعدى باشه.
كلاينمن نگاه كنين، من به اينجور كارها وارد نيستم. من دربارهى شكار انسان چى مىدونم؟ من تازه اول كارم. بذارين بهتون اعانهى نقدى بدم. اين كار از من برمياد. بذارين يه چند دلارى بدهم. (مكث)
سام (كنار آينه يك تار مو پيدا مىكند) اين چيه
كلاينمن چى؟
سام اين. روى شانهى تو بود. يك تار مو.
كلاينمن خوب، آخه من با اون شونه موهامو شونه مىكنم.
سام رنگ اين تار مو، درست رنگ همون موئيه كه پليس كشف كرده.
كلاينمن مگه احمقى؟ اين يك موى سياهه. دور و برت ميليونها موى سياه گير مياد. چرا دارى مىذاريش توى پاكت؟ ده! (مكث) اين يه چيز معموليه. اينجا (مكث)، (به جان اشاره مىكند) اون، موهاى اون هم سياهه.
جان (كلاينمن را مىگيرد) كلاينمن! منو به چى متهم مىكنىها؟!
كلاينمن كى داره متهم مىكنه؟ اون موى منو گذاشت توى پاكت. موى منو بهم پس بده.
(پاكت را قاپ مىزند اما جان او را كنار مىزند)
جان ولش كن!
سام من وظيفهى خودمو انجام مىدم.
ويكتور راست مىگه. پليس از همهى همشهريها كمك خواسته.
هكر آره، ما حالا يك نقشه داريم.
كلاينمن چه جور نقشهاى؟
ال ما مىتونيم روى تو حساب كنيم، مگه نه؟
ويكتور اوه بله. ما مىتونيم روى كلاينمن حساب كنيم. اونهم وارد نقشه مىشه.
كلاينمن من وارد نقشه مىشم؟ بالاخره اين نقشه چى هست؟
جان بهت مىگيم. نگران نباش.
كلاينمن احتياجى هست كه اون، موى منو بذاره توى پاكت؟
سام تو فقط لباسهاتو بپوش و بيا پائين ما رو ببين. و عجله كن. ما داريم وقت رو از دست مىديم.
كلاينمن خيله خب. ولى اقلاً يه سر نخى دربارهى اين نقشه دست من بدين.
هكر كلاينمن، تو رو خدا عجله كن. موضوع مرگ و زندگى درميونه. بهتره لباس گرم بپوشى. بيرون سرده.
كلاينمن خيله خب، خيله خب... فقط نقشه رو برام تعريف كنين. اگه نقشه رو بدونم، مىتونم دربارهاش فكر كنم.
(اما آنها كلاينمن را در حاليكه با سردرگمى مشغول لباس پوشيدن است ترك مىكنند)
كلاينمن پاشنهكش من كدوم جهنميه؟... مسخره است... نصف شب يك نفر رو با چنين خبر هولناكى از خواب بيدار مىكنن. ما براى چى به نيروى پليس پول مىدهيم؟ يك دقيقه آدم توى رختخواب گرم و نرم خوابيده، اونوقت يك دقيقهى ديگه پاى آدم به يك نقشه كشيده مىشه. يك ديوونه آدمكش مياد و آدمو از پشت سر مىگيره و (مكث)
آنا (پيرزنى است با صورتى دراز. وارد مىشود. كلاينمن او را نمىبيند اما از حضورش وحشتزده مىشود) كلاينمن؟
كلاينمن (ترسيده است. بطرف صدا مىچرخد) كيه؟!
آنا چى؟
كلاينمن بخاطر خدا اينطور يواشكى بطرف من نخزيد!
آنا من صداهايى شنيدم.
كلاينمن چند تا مرد اينجا بودند. من يكدفعه عضو كميتهاى شدم كه كارش كشيك كشيدن و دستگيرى قاتله.
آنا حالا؟
كلاينمن ظاهراً يك قاتل داره آزاد مىگرده (مكث) نميشه تا صبح صبر كرد. اون مثل جغد شبه.
آنا اوه، اون ديوونه هه.
كلاينمن خب، اگه تو جريانو مىدونستى چرا به من نگفتى؟
آنا چونكه هروقت مىخوام باهات حرف بزنم، تو نمىخواى بشنوى.
كلاينمن كى نمىخواد.
آنا تو هميشه يا سرگرم كارى (مكث) يا اينكه سرگرمى ديگهاى دارى.
كلاينمن حواست هست كه الآن اوج فصل فروشه؟
آنا من بهت مىگفتم كه يك جنايت مرموز اتفاق افتاده، دو جنايت مرموز، شيش جنايت مرموز... اما تو فقط مىگفتى: «بعداً، بعداً».
كلاينمن براى اينكه تو وقت بدى رو براى گفتن انتخاب مىكردى.
آنا راستى؟
كلاينمن آره، تو مهمونى جشن تولدم. درست موقعى كه داره بهم خوش مىگذره و من دارم بستههاى هدايا رو باز مىكنم. يكدفعه تو با اون صورت درازت بطرف من مىخزيدى و مىگفتى: «روزنامه رو خوندى؟ يك دختر رو سر بريدن». نمىتونستى وقت مناسبى براى گفتن اين چيزها انتخاب كنى؟. درست موقعى كه آدم داره بهش خوش مىگذره. تو نالهى شومت رو سر مىكنى.
آنا اگه آدم خبر خوشى نداشته باشه، هيچوقت براى گفتن مناسب نيست.
كلاينمن بهرحال، كراوات من كجاست؟
آنا كروات مىخواهى چيكار؟ تو دارى مىرى كه يه ديوونه رو به دام بندازى. مگه نه؟
كلاينمن برات فرقى مىكنه؟
آنا مگه چه خبره؟ يك شكار رسميه؟
كلاينمن آخه من كه نمىدونم اون پائين كى رو مىبينم. شايد رئيسم باشه.
آنا مطمئنم كه حتى اگه اونهم باشه، همينطورى يه لباسى پوشيده.
كلاينمن نگاه كن با كى مىخوان برن يك قاتلو به دام بندازن. من يك فروشندهام.
آنا نذار از پشت گيرت بندازه.
كلاينمن متشكرم آنا، بهش مىگم تو گفتى كه هميشه روبروم وايسته.
آنا مجبور نيستى انقدر بداخلاق باشى. او بالاخره دستگير مىشه.
كلاينمن پس بذار پليس دستگيرش كنه. من مىترسم برم پائين. اونجا سرد و تاريكه.
آنا براى يك بار هم كه شده،در زندگيت مرد باش.
كلاينمن گفتنش براى تو آسونه. چون الآن برمىگردى توى رختخوابت.
آنا اگه بياد توى اين خونه و از پنجره وارد اتاق بشه چى؟
كلاينمن اونوقت تو دچار مشكل مىشى.
آنا اگه بمن حمله كنه، فلفل بهش فوت مىكنم.
كلاينمن چى فوت مىكنى؟
آنا من موقع خواب يك كمى فلفل كنار تخت مىذارم و اگه بمن نزديك بشه، من فلفل توى چشمانش فوت مىكنم.
كلاينمن فكر خوبيه آنا. باور كن اگه اون اينجا بياد، تو و فلفلت به سقف مىچسبين.
آنا من درها رو دو قفله مىكنم.
كلاينمن هوم. شايد بد نباشه يك خورده فلفل همراهم ببرم.
آنا اينو بگير (يك طلسم به او مىدهد)
كلاينمن اين چيه؟
آنا يك طلسمه كه شيطان رو دور مىكنه. از يك گداى چلاق خريدمش.
كلاينمن (به طلسم نگاه مىكند. تحت تأثير قرار نگرفته) خوب. فقط همون فلفلو به من بده.
آنا اوه نگران نباش. اون پائين تنها نمىمونى.
كلاينمن درسته. اونها نقشهى دقيقى دارن.
آنا نقشهشون چيه؟
كلاينمن هنوز نمىدونم.
آنا پس چطور مىدونى كه نقشهى دقيقيه؟
كلاينمن براى اينكه بهترين مغزهاى اين شهرند. باور كن، اونها مىدونند كه چهكارى مىكنند.
آنا اميدوارم، بخاطر تو.
كلاينمن بسيار خوب. درها رو قفل كن و براى هيچكس باز نكن... حتى من، مگر اينكه من جيغ بكشم «در رو باز كن!». اونوقت زود در رو باز كن.
آنا خدا بهمراهت كلاينمن.
كلاينمن (از پنجره به تاريكى نگاه مىكند) بيرونو نگاه كن... چقدر تاريكه...
آنا من كسى رو نمىبينم.
كلاينمن من هم همينطور. ممكنه يك گروه از همشهريها با مشعلى، چيزى اونجا ايستاده باشن (مكث).
آنا خوب حالا كه يه نقشه دارن.
كلاينمن آنا (مكث)
آنا بله؟
كلاينمن (به سياهى نگاه مىكند) هرگز راجع به مرگ فكر مىكنى؟
آنا چرا بايد بهش فكر كنم. مگه تو فكر مىكنى؟
كلاينمن معمولاً نه. ولى وقتى هم كه فكر مىكنم، در اثر خفگى يا بعلت بريدگى گلو نيست.
آنا بايد اميدوار باشم كه اينطور نباشه.
كلاينمن من به مردن، يكجور بهترى فكر مىكنم.
آنا باور كن راههاى بهتر زيادى براى مردن هست.
كلاينمن مثلا؟
آنا مثلاً؟ يه راه بهتر براى مردن؟
كلاينمن آره.
آنا دارم فكر مىكنم.
كلاينمن خوبه.
آنا زهر.
كلاينمن زهر؟ وحشتناكه.
آنا چرا؟
كلاينمن شوخى مىكنى؟ آدم كهير درمياره.
آنا نه الزاماً.
كلاينمن اوه... متخصص من. تو هيچوقت نمىتونى منو مسموم كنى. آدم حتى وقتى يك خوراك حلزون بد رو مىخوره، مزهاش رو حس مىكنه. نه؟
آنا اينكه سم نيست. اين اسمش مسموميت غذائيه.
كلاينمن اصلاً كى مىخواد هر چيزى رو ببلعه؟
آنا پس مىخواهى چهجورى بميرى؟
كلاينمن بعلت پيرى. اونهم سالهاى سال بعد از اين. وقتيكه سفر طولانى عمر رو به آخر رسونده باشم. وقتى كه 90 ساله باشم و اطراف تختخوابم فاميلهام دورم رو گرفته باشن.
آنا اما اين فقط يك روياست. هر لحظهيى ممكنه يه آدمكش قاتل گردنت رو از وسط دو نصف بكنه. (مكث) يا سر تو ببره... اونهم نه موقعى كه نود سال سن دارى، بلكه همين الآن.
كلاينمن آنا، بحث كردن دربارهى اين چيزها با تو، آرامش بخشه.
آنا خب، نگران تو هستم. اون پائينو نگاه كن. يك قاتل داره ول مىگرده و در يك همچو شب تاريكى ممكنه خيلى جاها قايم شده باشه. (مكث) توى كوچهها، درگاهها، توى راهروى زيرزمينى... اصلاً نمىشه اونو توى تاريكى ديد (مكث) يك فكر بيمار كه شبها با سيم پيانو آدم خفه مىكنه. (مكث)
كلاينمن تو هرچى مىدونستى گفتى (مكث) من مىرم بخوابم.
(ضربهاى به در مىخورد و صدايى مىآيد)
صدا بريم كلاينمن!
كلاينمن دارم ميام، دارم ميام (آنا را مىبوسد) بعداً مىبينمت.
آنا مواظب باش (كلاينمن بيرون مىرود و به ال مىپيوندد كه دم در مراقب اوضاع بوده است).
كلاينمن اگه شانس بيارم، من خودم پيداش مىكنم. اوه، من فلفلهام رو فراموش كردم.
ال چى؟
كلاينمن هى، بقيه كجا هستند؟
ال اونها بايد حركت مىكردند. براى اجراى اين نقشه، زمانبندى دقيق، جنبهى حياتى داره.
كلاينمن بالاخره اين نقشهى بزرگ چى هست؟
ال بعداً مىفهمى.
كلاينمن پس كى مىخواهيد بمن بگين؟ بعد از دستگيرى قاتل؟
ال انقدر عجول نباش.
كلاينمن نگاه كن (مكث)، الان ديروقته و من سردمه. تازه اگه نخوام بگم كه عصبى هم هستم...
ال هكر با بقيهى بچهها مىرفت. اما گفت بمحض اينكه موقعش بشه، اطلاعات لازم بتو داده مىشه.
كلاينمن هكر اينو گفت؟
ال آره.
كلاينمن بالاخره حالا كه من از اتاقم و از رختخواب گرمم بيرون اومدم، الآن چيكار بايد بكنم؟
ال صبر كن.
كلاينمن براى چى؟
ال براى باخبر شدن.
كلاينمن چه خبرى؟
ال خبر اينو كه تو كى بايد وارد نقشه بشى.
كلاينمن من برمىگردم خونه.
ال نه! جرأتشو ندارى. يك حركت غلط در اين مرحله از نقشه، زندگى همهى ما رو به خطر مىاندازه. فكر مىكنى من مىخوام يك لشگر رو شكست بدم.
كلاينمن پس نقشه رو بمن بگو.
ال نمىتونم بهت بگم.
كلاينمن چرا؟
ال براى اينكه منهم چيزى ازش نمىدونم.
كلاينمن نگاه كن، امشب، شب سرديه (مكث).
ال هر كدوم از ما فقط بخش كوچيكى از نقشه رو مىدونه. در هر مرحله از كار، نقشه اون مرحله به افراد داده مىشه... به هر كس مال خودش... و هيچكس مجاز نيست نقش خودش رو براى ديگرى فاش بكنه. اين كار از نظر احتياط انجام مىشه تا مبادا قاتل به نقشه دست پيدا بكنه. اگه هريك از افراد وظيفهى خودشونو به نحو احسن انجام بدن، كل نقشه هم با موفقيت روبرو مىشه. در عين حال نقشه نبايد از روى بىاحتياطى فاش بشه يا اينكه افراد بخاطر ترس يا تهديد اجراشو متوقف بكنن. هر كس بخش كوچيكى از نقشه رو اجرا مىكنه كه اگر هم قاتل بهش دسترسى پيدا بكنه، براش قابل استفاده نيست. نقشهى هوشمندانهايه، نه؟
كلاينمن نبوغ آميزه. من نمىدونم جريان چيه. بنابراين برمىگردم خونه.
ال من چيز بيشترى نمىتونم بهت بگم. شايد اين تو بودى كه اونهمه آدمو كشتى.
كلاينمن من؟
ال هر كدوم از ما مىتونه همون يارو قاتله باشه.
كلاينمن خب، من كه قاتل نيستم. من نمىتونم سرمو مثل يابو بندازم پائين و دنبال يه قاتل موهوم بگردم. اونهم در اوج فصل فروش.
ال متأسفم. كلاينمن.
كلاينمن بالاخره من چيكار بايد بكنم؟ وظيفهى من چيه؟
ال اگه من جاى تو بودم، تمام تلاشم رو مىكردم تا موقع انجام مأموريت من طبق نقشه برسه، در نقشه شركت كنم.
كلاينمن چطورى شركت كنم؟
ال وارد شدن در جزئيات كار مشكله.
كلاينمن نمىتونى فقط يه سر نخ دست من بدى؟ چونكه كمكم احساس مىكنم كه احمقم.
ال ممكنه يه چيزايى مبهم بنظر بياد، اما در اصل اينطور نيست.
كلاينمن پس چرا براى آوردن من به اينجا اونهمه عجله كردين؟ حالا من اينجا حاضرم، اما همه گذاشتن رفتن.
ال من بايد برم.
كلاينمن پس چى بود كه انقدر فورى بود؟... برى؟ منظورت چيه؟
ال كار من در اينجا تموم مىشه. من بايد برم جاى ديگه.
كلاينمن اين يعنى اينكه من بايد توى خيابون تنها بمونم.
ال شايد.
كلاينمن شايد و زهرمار. اگه ما با هم باشيم و تو بذارى برى من تنها مىشم. اين مثل دو دوتا چهارتاست.
ال احتياط كن.
كلاينمن اوه، نه. من تنهايى اينجا نمىمونم! تو حتماً شوخى مىكنى. يك ديوونه داره همين دور و برها مىگرده! من آبم با ديوونهها تو يك جوى نمىره! من يك آدم خيلى منطقى هستم.
ال نقشه اين اجازه رو بما نمىده كه با هم باشيم.
كلاينمن نگاه كن، از اين ماجرا يه داستان نساز. ما دو تا مجبور نيستيم با هم باشيم. من با هر دوازده نفر مرد قوى هيكلى از عهدهى اين كار برمىآئيم.
ال من بايد برم.
كلاينمن من نمىخوام تنهايى اينجا بمونم. جدى مىگم.
ال فقط احتياط كن.
كلاينمن نگاه كن. دستهاى من مىلرزه (مكث) تازه تو هنوز نرفتى! اگه تو برى تمام جونم به لرزش مىافته.
ال كلاينمن، زندگى ديگران در گرو فعاليت توست. ما رو شكست نده.
كلاينمن نبايد روى من حساب كنين. من خيلى از مردن مىترسم! من حاضرم نميرم اما هر كارى بكنم!
ال موفق باشى.
كلاينمن ديوونه هه چى مىشه؟ خبر تازهاى ندارى؟ دوباره شناسايى شده؟
ال پليس نزديكيهاى كارخانهى يخسازى يه مرد قوى هيكل وحشتناك رو ديده. اما هيچكس نمىدونه...
(خارج مىشود. ما صداى قدمهاى او را كه هر لحظه از دورتر مىآيد مىشنويم)
كلاينمن براى من بسه! من از كارخانهى يخسازى دور مىمونم! (تنهاست. صداى باد مىآيد.) اوه، پسر، هيچى مثل شب توى شهر نيست. نمىدونم چرا تا موقعيكه وظيفهام بهم ابلاغ مىشه نمىتونم توى اطاقم بمونم. اين صدا چى بود؟!، باد (مكث) بادش هم زياد وحشتناك نيست. با اين حال مىتونه يه تابلو رو روى سر من بندازه. خب، بايد آروم باشم... مردم روى من حساب مىكنند... چشمهامو باز نگه مىدارم و اگه چيز بخصوصى ديدم، بقيه رو خبر مىكنم... فقط اشكالش اينه كه بقيهاى وجود ندارن... بايد يادم باشه كه در اولين فرصت با آدمهاى بيشترى دوست بشم... شايد اگه يه خورده راه برم وارد حوزهى يه نفر ديگه بشم... چقدر ممكنه دور شده باشن؟ شايد هم عمداً دور شده باشن. شايدم اين جزئى از نقشه است. شايدم اگه اتفاقى برام بيفته، «هكر» منو از دور تحت نظر داره و همراه بقيه به كمكم مياد... (خندهاى عصبى مىكند) مطمئنم كه منو تنها توى خيابون سرگردون ول نكردن بايد بدونن كه مزاج من با يه قاتل ديوونه سازگار نيست. يك ديوونه باندازهى ده نفر زور داره اما زور من قدر زور نيم نفره... شايد هم دارن از من بعنوان طعمه استفاده مىكنن... فكرشو بكنين، مثل يه بره؟... قاتل به سراغ من مياد و اونها بسرعت سر مىرسن و مىگيرنش (مكث)، شايد هم يواش بيان... گردن من هيچوقت قوى نبوده (يك سياهى در پشت سرش مىدود) اين چى بود؟ شايد بايد برگردم... دارم خيلى از نقطهى شروع دور مىشم... چطور مىخوان پيدام كنن و وظايفم رو بهم ابلاغ كنن؟ تازه من دارم به طرف قسمتى از شهر مىرم كه باهاش آشنايى ندارم... بعدش چى؟ آره (مكث) شايد بهتره پيش از اينكه گم بشم برگردم... (صداى گامهاى آهستهيى را كه بطرفش مىآيد مىشنود) اوه... اين صداى پاست. ديوونههه هم احتمالاً پا داره... خدايا نجاتم بده...
دكتر كلاينمن، اين تو هستى؟
كلاينمن چى؟ كيه؟
دكتر چيزى نيست، دكتره.
كلاينمن تو منو ترسوندى. بگو ببينم از «هكر» و بقيهى بچهها چه خبر؟
دكتر در ارتباط با شركت تو در نقشه؟ كلاينمن بله. وقت داره تلف مىشه و من بيخودى سرگردونم. منظورم اينه كه من چشمهامو باز نگه مىدارم. اما اگه مىدونستم كه قراره چه كارى بكنم (مكث)
دكتر «هكر» يه چيزى هم دربارهى تو گفت.
كلاينمن چى گفت؟
دكتر يادم نمياد.
كلاينمن عاليه! من يك مرد فراموش شدهام.
دكتر فكر مىكنم يه چيزى گفت. اما مطمئن نيستم.
كلاينمن نگاه كن. چرا ما با همديگه كشيك نمىديم؟ اگر مشكلى پيش بياد...
دكتر من مىتونم يه راه كوتاهو همراه تو بيام. اما بعدى كار ديگهاى دارم.
كلاينمن خنده داره كه آدم نصف شبى يه دكتر رو ببينه... مىدونم كه از معاينهى مريض در منزل چقدر بدتون مياد. ها، ها، ها، ها (صداى خنده نيست) شب خيلى سرديه... (سكوت) تو، تو فكر مىكنى كه ما امشب اونو شناسايى مىكنيم؟ (سكوت) تصور مىكنم كه در اجراى نقشه نقش مهمى دارى؟ مىدونى؟ من هنوز نقش خودم رو نمىدونم.
دكتر من صرفاً به مسايل علمى علاقه دارم.
كلاينمن مطمئنم.
دكتر اينجا شانسى هست كه آدم، طبيعت ديوانگى اون رو بفهمه. چرا اون اونجوريه كه هست؟ چه چيزى آدمو بطرف چنين رفتارهاى ضداجتماعى مىكشونه؟ آيا اون از نظرهاى ديگه هم غير طبيعيه؟ گاهى همون كششهايى كه يك ديوانه رو به قتل وادار مىكنه، باعث پيدايش خلاقيت هنرى در اون مىشه. اين پديده بسيار پيچيده ايست. همينطور دلم مىخواد بدونم كه آيا اون از بدو تولد ديوونه بوده يا علت ديوونگيش بيمارى، حادثهى منجر به ضايعه مغزى يا ازدياد فشارهاى عصبى بوده. ميليونها واقعيت هست كه بايد كشف بشه. مثلاً: چرا اون براى بيان كششهاى خودش از وسيلهى قتل استفاده مىكنه؟ آيا اون اين كار رو به ارادهى خودش انجام مىده يا تصور مىكنه كه يك صداى غيبى بهش دستور مىده؟ مىدونى يه وقتى تصور مىشد كه ديوونهها از عالم بالا الهام مىگيرن. همهى اينها لااقل براى ضبط در پرونده، ارزش آزمايش شدن دارن.
كلاينمن مطمئناً، ولى اول بايد دستگيرش كنيم.
دكتر آره كلاينمن. اگه دست من بود، من اونو بدقت مطالعه مىكردم. اونو تا آخرين كروموزومش تشريح و تجزيه مىكردم. دلم مىخواد تمام سلولهاشو بذارم زير ميكروسكوپ. ببينم از چى تشكيل شده. مىخوام ترشحاتش رو آزمايش كنم. خونش رو تجزيه كنم. از مغزش نمونهبردارى كنم، تا اينكه بالاخره دقيقاً و از جنبههاى مختلف بتونم اونو شناسايى كنم.
كلاينمن تو اصلاً مىتونى واقعاً يك نفر رو بشناسى؟ منظورم اينك كه بشناسيش نه ايكه دربارهاش چيزهايى بدونى. منظورم شناخت عمليه، مىدونى منظورم از شناختن يك نفر چيه؟ شناختن. واقعاً شناختن. دانستن، شناختن. شناختن.
دكتر كلاينمن. تو يك ابلهى.
كلاينمن تو مىفهمى من چى مىگم؟
دكتر تو كار خودتو بكن! منم كار خودمو مىكنم.
كلاينمن من نمىدونم كارم چيه؟
دكتر پس ديگه انتقاد نكن.
كلاينمن كى انتقاد مىكنه؟ (فريادى شنيده مىشود. آنها گوش بزنگ مىشوند) چى بود؟
دكتر تو، پشت سرمون صداى پا مىشنوى؟
كلاينمن من از وقتى هشت سالم بود، از پشت سر صداى پا مىشنيدم. (مجدداً صداى فرياد مىآيد)
دكتر يه نفر داره مياد.
كلاينمن شايد اون از اينكه بخوان تجزيهاش بكنن خوشش نيومده.
دكتر كلاينمن، تو بهتره از اينجا برى.
كلاينمن با كمال ميل.
دكتر زود! از اينطرف!
(صداى پاى سنگينى كه نزديك مىشود)
كلاينمن اون كوچه بنبسته.
دكتر من مىدونم چيكار دارم مىكنم.
كلاينمن آره، ولى اينجورى ما توى تله مىافتيم و كشته مىشيم!
دكتر با من جروبحث مىكنى؟ من يك دكترم.
كلاينمن ولى من اين كوچه رو مىشناسم، بنبسته. راه در رو نداره!
دكتر خداحافظ كلاينمن، هر كارى دلت مىخواد بكن!
(دوان دوان به داخل كوچه بنبست مىرود)
كلاينمن (پشت سر او صدا مىزند) صبر كن، متأسفم! (صداى نزديك شدن يك نفر) من بايد آرام باشم! من مىدوم يا قايم مىشم؟ نه، بايد هم بدوم و هم قايم بشم! (مىدود و با يك زن سينه به سينه مىشود) اووف!
جينا اوه!
كلاينمن تو كى هستى؟
جينا تو كى هستى؟
كلاينمن اسم من كلاينمنه. تو صداى فرياد نشنيدى؟
جينا چرا شنيدم و ترسيدم. اما نمىدونم صدا از كجا مياد.
كلاينمن مهم نيست. نكتهى اصلى اينه كه اون صداى جيغ بود و جيغ كشيدن هيچوقت خوب نيست.
جينا من ترسيدهام.
كلاينمن بيا از اينجا بريم!
جينا من نمىتونم زياد دور بشم. يه كارى دارم كه بايد انجام بدم.
كلاينمن تو هم توى نقشهاى؟
جينا تو نيستى؟
كلاينمن هنوز نه. فكر هم نمىكنم كه بالاخره بفهمم چيكار بايد بكنم. تو اتفاقاً چيزى دربارهى نقش من نشنيدى؟
جينا تو كلاينمن هستى.
كلاينمن دقيقاً.
جينا يه چيزى دربارهى يك كلاينمن آدمى شنيدهام. اما يادم نمياد كه چى شنيدم.
كلاينمن مىدونى «هكر» كجاست؟
جينا «هكر» كشته شده.
كلاينمن چى؟!
جينا فكر مىكنم كه «هكر» بود.
كلاينمن «هكر» مرده؟
جينا مطمئن نيستند گفتند: «هكر»، يا يكى ديگه.
كلاينمن هيچكس دربارهى هيچ چيز مطمئن نيست! هيچكس هيچى نمىدونه! اين يه نقشه است! ما داريم مثل مگس مىافتيم!
جينا شايد هم «هكر» نبود.
كلاينمن بيا از اينجا بريم. من از جاى اصلىام دور شدهام، و احتمالاً اونها دارند دنبالم مىگردند. با اين شانسى كه من دارم اگه نقشه شكست بخوره اونها تقصيرها رو بگردن من مىاندازن.
جينا يادم نمياد كه كى مرده. «هكر» يا «ماكسول».
كلاينمن من حقيقتو بهت مىگم. قضيه مشكله. راستى يه زن جوان مثل تو توى خيابون چيكار مىكنه؟ اين يك كار مردونه است.
جينا من شبها به خيابون عادت دارم.
كلاينمن اه؟
جينا خب، من يه روسپى هستم.
كلاينمن شوخى مىكنى. من تا حالا روسپى نديده بودم... فكر مىكردم شماها بايد بلند قدتر باشيد.
جينا من تو رو ناراحت نكردم. كردم؟
كلاينمن راستشو بخواى من خيلى دهاتى هستم.
جينا اه؟
كلاينمن من حتى هيچوقت تا اين ساعت شب بيدار نبودم. منظورم اينه كه هرگز. آخه الآن نصف شبه. من اگر مريض نباشم معمولاً در اين ساعت مثل يك بچه خوابيدهام.
جينا عوضش امشب كه آسمون هم صافه بيرون آمدى.
كلاينمن آره.
جينا ميشه ستارهها رو ديد.
كلاينمن درواقع، من خيلى عصبى هستم. ترجيح مىدادم كه توى خونه توى رختخواب باشم. شب يه خورده غيرطبيعيه. همهى مغازهها بستهاند. ترافيك نيست. مىتونى هر جورى دلت بخواد راه برى... هيچكى جلوتو نمىگيره.
جينا خب، اين خوبه. مگه نه؟
كلاينمن ئه... يه خورده مسخره است. تمدنى در كار نيست. من مىتونم لباسم رو در بيارم و لخت توى خيابون اصلى بدوم.
جينا اوهو.
كلاينمن منظورم اينه كه من اين كارو نمىكنم. اما ميشه كه بكنم.
جينا از نظر من شهر در شب خيلى تاريك و سرد و خاليه. در فضاى خارج از جو زمين هم بايد همينطور باشه.
كلاينمن من هيچوقت به فضا علاقهيى نداشتم.
جينا اما تو در فضا هستى... ما در فضا فقط يك توپ گرد كوچيك هستيم... نميشه گفت كدوم طرف بالا است.
كلاينمن فكر مىكنى اين خونه؟ من آدمى هستم كه هميشه دلم مىخواد بدونم كه بالا كدوم وره، پائين كدوم وره و دستشويى كجاست.
جينا فكر مىكنى در يكى از اون بيليونها ستاره، حيات وجود داشته باشه؟
كلاينمن من شخصاً نمىدونم. فقط شنيدم كه ممكنه در مريخ حيات وجود داشته باشه اما كسى كه اينو بمن گفت، خرازىفروش بود.
جينا و همه ستارگان ابدى هستند.
كلاينمن چطور مىتونه هميشگى باشه؟ دير يا زود بايد بايسته. خوب؟ منظورم اينه كه دير يا زود بايد تموم بشه. بايد يه ديوارى چيزى وجود داشته باشه. البته اگه بخواهيم منطقى باشيم.
جينا منظورت اينه كه جهان محدوده؟
كلاينمن من اصلاً چيزى نمىگم. نمىخوام توى اين بحثها درگير بشم. من فقط مىخوام بدونم كه قراره چه كارى انجام بدم؟
جينا (به آسمان اشاره مىكند) اونجا مىتونى «مشترى» رو ببينى... اون «جوزا»ست. اون ستارهى زحله.
كلاينمن ستارههاى «جوزا» رو كجا مىبينى؟ بنظر شبيه نميان.
جينا اون ستارهى كوچيكو نيگا كن... تك و تنهاست. به سختى ميشه ديدش.
كلاينمن مىدونى چقدر بايد دور باشه؟ حتى از گفتنش هم متنفرم.
جينا ما داريم نورى رو مىبينيم كه ميليونها سال پيش، از اون ستاره تابيده. اما نور تازه حالا بما مىرسه.
كلاينمن منظورت رو مىفهمم.
جينا مىدونستى كه نور در هر ثانيه 186000 مايل مسافت رو طى مىكنه؟
كلاينمن اگه از من مىپرسى بايد بگم كه سرعتش خيلى زياده. من دلم مىخواد كه از يه چيزى لذت ببرم. اما وقت فراغت ندارم.
جينا تا اونجايى كه ما مىدونيم. اين ستاره ميليونها سال پيش ناپديد شده اما نورش اين مسافت رو هر ثانيه 186000 مايل راه اومده تا به ما رسيده.
كلاينمن يعنى اون ستاره ممكنه الآن اونجا نباشه؟
جينا درسته.
كلاينمن عجيبه، چون اگه من يه چيزى رو با چشمام ببينم، دلم مىخواد فكر كنم كه حتماً چنين چيزى وجود داره. منظورم اينه كه اگه حرف تو راسته، ميشه كه همهشون همينطور باشن. ميشه كه همهشون سوخته باشن. فقط خبرها دير به ما مىرسه.
جينا كلاينمن، كى مىدونه چى واقعيه؟
كلاينمن چيز واقعى، چيزيه كه ميشه با دست لمسش كرد.
جينا اوه؟ (كلاينمن او را مىبوسد. او عكسالعمل صميمانهيى نشان مىدهد) اين ميشه شيش دلار لطفاً.
كلاينمن براى چى؟
جينا تو يه كمى تفريح كردى. مگه نه؟
كلاينمن يه كمى، بله...
جينا خب، من سر كارم هستم.
كلاينمن آره، اما شيش دلار براى يه ماچ كوچيك. با شيش دلار من مىتونم يه شال گردن بخرم.
جينا خيله خب، پنج دلار بده.
كلاينمن تو هيچوقت مجانى ماچ نمىدى؟
جينا كلاينمن، اين كار منه. وگرنه براى لذت، من زنها رو مىبوسم.
كلاينمن زنها؟ چه شباهتى؟... منهم همينطور.
جينا من بايد برم.
كلاينمن قصد نداشتم كه بهت توهين كنم (مكث).
جينا مىدونم. من بايد برم.
كلاينمن از خودت مواظبت مىكنى؟
جينا من بايد وظيفهمو انجام بدم. موفق باشى. اميدوارم بالاخره بفهمى كه قراره چيكار بكنى.
كلاينمن (پشت سرش صدا مىكند) قصد نداشتم باهات مثل يك حيوون رفتار كنم. من يكى از بهترين آدمهايى هستم كه خودم مىشناسم. (صداى پاى زن محو مىشود و مرد تنها مىماند) خب، ديگه گندش درآمده. من ديگه برمىگردم خونه. فوقش فردا ميان مىپرسن كه كجا بودم. اونها مىگن نقشه خراب شد و تقصير تو هم بود كه خراب شد. فرقش چيه؟ بالاخره يه راهى پيدا مىكنند. اونها يه كسى رو احتياج دارن كه تقصيرها رو بذارن گردنش. احتمالاً نقش من هم همينه. هر وقت يه كارى خراب مىشه تقصيرها رو گردن من ميندازن. من (زمزمهيى مىشنود) چى؟ كيه؟!
دكتر (در حاليكه زخمى مرگبار خورده است به داخل صحنه مىخزد) كلاينمن.
كلاينمن دكتر!
دكتر من دارم مىميرم.
كلاينمن من يه دكتر خبر مىكنم.
دكتر من خودم يه دكترم.
كلاينمن تو؟ اما تو يه دكتر در حال مرگى.
دكتر دير شده (مكث) منو غافلگير كرد... اوه... راه فرارى نبود.
كلاينمن كمك! كمك! زود يه نفر بياد.
دكتر كلاينمن زر نزن... مگه مىخواى قاتل پيدات كنه؟
كلاينمن گوش كن، من ديگه اهميتى نمىدم! كمك! (بعد فكر مىكند كه ممكن است قاتل او را پيدا كند. بنابراين صدايش را پائين مىآورد) كمك... اون كيه؟ خوب نگاهش كردى؟
دكتر نه فقط يكدفعه يه ضربهاى از پشت سر بهم وارد شد.
كلاينمن خيلى بده. اون از جلو بهت حمله نكرد. وگرنه مىتونستى ببينىاش.
دكتر كلاينمن، من دارم مىميرم.
كلاينمن اين يه مسأله شخصى نيست.
دكتر اين ديگه چه حرف احمقانهاى است كه مىزنى؟
كلاينمن چى مىتونم بگم؟ من فقط سعى مىكنم باهات حرف بزنم.
(يك مرد دوان دوان سر مىرسد)
مرد چى شده؟ كسى كمك مىخواست؟
كلاينمن دكتر داره مىميره... كمك بيار... صبر كن! تو چيزى دربارهى من شنيدهاى؟
مرد تو كى هستى؟
كلاينمن كلاينمن.
مرد كلاينمن... كلاينمن... آره، يه چيزايى شنيدهام... اونها دارن دنبال تو مىگردن... مسأله مهميه...
كلاينمن كى دنبال من مىگرده؟
مرد يه چيزى دربارهى مأموريت تو بود.
كلاينمن حرفتو بزن.
مرد بهشون مىگم كه تو رو ديدم.
(دوان دوان مىرود)
دكتر كلاينمن، تو به تناسخ ارواح معتقدى؟
كلاينمن تناسخ ديگه چيه؟
دكتر تناسخ (مكث) يعنى اينكه روح آدم پس از مرگ در جسم يه چيز ديگه حلول مىكنه.
كلاينمن مثل چى؟
دكتر ئه... اوه... توى يه چيز زندهى ديگه...
كلاينمن منظورت چيه؟ مثلاً يه حيوون؟
دكتر آره.
كلاينمن منظورت اينه كه ممكنه روح تو در جسم يك قورباغه حلول كنه؟
دكتر فراموش كن كلاينمن. من اصلاً چيزى نگفتم.
كلاينمن گوش كن، هر چيزى ممكنه. اما باور كردنش سخته كه رئيس يك كمپانى مهم، روحش در جسم يك شمپانزه حلول كنه.
دكتر دنيا جلوى چشمم تيره و تار مىشه.
كلاينمن نگاه كن. چرا بهم نمىگى كه مأموريت تو در اين نقشه چيه؟ من هنوز متوجهى مأموريت خودم نشدم. حالا كه تو دارى از رده خارج مىشى، من مىتونم كار تو رو ادامه بدم.
دكتر مأموريت من بدرد تو نمىخورده. من تنها كسى بودم كه از عهدهاش برمىآمدم.
كلاينمن بخاطر خدا حرف بزن. من اصلاً نمىدونم ما تشكيلات منظمى داريم يا توى يك تشكيلات نامنظم فعاليت مىكنيم.
دكتر كلاينمن، باعث شكست ما نشو. ما بتو احتياج داريم.
(مىميرد).
كلاينمن دكتر؟ دكتر؟ اوه خداى من... من چيكار بايد بكنم؟ بدرك، من مىرم خونه! بذار همهشون تمام شب اينور اونور بگردن. اوج فصل فروشه. هيچكس به من هيچى نمىگه. فقط نمىخوام كه همهى تقصيرها رو به گردن من بندازن. خب، اصلاً چرا بايد گردن من بندازن؟ بمحض اينكه اونها خواستن، من اومدم. اما اونها مأموريتى براى من نداشتن.
(يك پاسبان با مردى كه براى آوردن كمك رفته بود وارد صحنه مىشوند)
مرد مرد مشرف به موت اينجاست؟
كلاينمن من دارم مىميرم.
پاسبان تو؟ اون چطور؟
كلاينمن اون كه مرده!
پاسبان تو باهاش دوست بودى؟
كلاينمن اون لوزتين منو عمل كرده.
(پاسبان زانو مىزند تا جسد را معاينه كند).
مرد من يك بار مرده بودم.
كلاينمن ببخشيد؟
مرد مرده، من مرده بودم. در زمان جنگ. زخمى شده بودم. روى تخت عمل دراز كشيده بودم. دكتر عرق مىريخت كه زندگى منو نجات بده. ناگهان قلبم از كار ايستاد. و من مردم. كار تمام شد. يكى از اونها كه حضور ذهن بيشترى داشت قلبم رو ماساژ داد. بعد قلبم شروع به تپش كرد و من زنده شدم اما از نظر رسمى، براى يك لحظهى كوتاه من مرده بودم... از نظر علمى هم مرده بودم (مكث)... اما اين قضيه مال خيلى وقت پيشه. با اين حال هر وقت من يه مرده مىبينم. خوب حالش رو درك مىكنم.
كلاينمن خب؟ مردن چطورى بود؟
مرد چى؟
كلاينمن مردن. چيزى هم ديدى؟
مرد نه... هيچى.
كلاينمن عالم پس از مرگ رو به ياد نميارى؟
مرد نه.
كلاينمن اسم من به گوشت نخورد؟
مرد هيچى، كلاينمن، بعد از مردن هيچ خبرى نبود.
كلاينمن من نمىخوام برم. هنوز نه. حالا نه. دلم نمىخواد اونچه كه بر سر اون اومده سر من بياد. آدمو گير ميندازن، ضربه مىزنن... حتماً بقيه رو هم كشته... حتى هكر رو... اون ديوونه همه رو كشته.
مرد «هكر» به دست ديوونههه كشته نشده.
كلاينمن نه؟
مرد توطئهكنندگان بهش سوءقصد كردند.
كلاينمن توطئهكنندگان؟
مرد از يه جناح ديگه.
كلاينمن كدوم جناح؟
مرد مگه دربارهى جناح ديگه چيزى نمىدونى؟
كلاينمن من هيچى نمىدونم. من توى شب گم شدهام.
مرد آدماى مشخصى هستن. «شپرد» و «ويليز». اونها هميشه با روش «هكر» مخالف بودند.
كلاينمن چى؟
مرد خب، «هكر» به نتيجهى قطعى نرسيده بود.
كلاينمن خب پليس هم به نتيجه نرسيده بود.
پاسبان (بلند مىشود).اگه شخصىها خودشان رو كنار بكشن، ما حتماً به نتيجه مىرسيم.
كلاينمن من فكر كردم تو كمك مىخواهى.
پاسبان كمك بله، اما نه سر درگمى و شوك. اما نگران نباش. ما دو تا سر نخ بدست آورديم و كامپيوترهاى ما هم مشغول فعاليتاند. اين كامپيوترها، بهترين مغزهاى الكترونيكىاند. غيرقابل اشتباه. بايد ديد تا كى مىتونه از دست كامپيوترها فرار كن. (زانو مىزند)
كلاينمن خب، پس «هكر» رو كى كشت؟
پاسبان يه جناحى هست كه مخالف «هكر».
كلاينمن كى؟ «شپرد» و «ويليز»؟
پاسبان خيلىها طرف اونهان، باور كن. حتى شنيدهام كه گروهى هم از اين گروه جديد انشعاب كرده.
كلاينمن يه جناح ديگه؟
پاسبان آره. اونهم با كلى نقشهى جديد براى دستگيرى اون ديوونه. اين همون چيزيه كه ما بهش احتياج داريم. مگه نه؟ فكرهاى مختلف. اگه يه نقشه شكست بخوره، باز يه نقشهى ديگه هست. اين طبيعيه شايدم تو با نقشههاى جديد مخالفى؟
كلاينمن من؟ نه... اما اونها «هكر» رو كشتن.
مرد براى اينكه بهشون اجازهى پيشروى نمىداد. بخاطر دگماتيزمش كه مىگفت فقط نقشهى خودش بدرد مىخوره. در حاليكه هيچ اتفاقى نمىافتاد.
كلاينمن پس حالا چندين نقشه داريم. نه؟
مرد درسته. و من اميدوارم كه تو سرسپرده نقشهى «هكر» نباشى. هرچند كه هنوز خيلىها سرسپردهاش هستن.
كلاينمن من حتى نقشهى «هكر» رو نمىدونم.
مرد خوبه. پس ممكنه براى ما مفيد باشى.
كلاينمن «ما» يعنى كى؟
مرد خودتو به نفهمى نزن.
كلاينمن كى خودشو به نفهمى مىزنه؟
مرد زود باش.
كلاينمن نه. من نمىدونم كى به كيه.
مرد (روى كلاينمن چاقو مىكشد) زندگى مردم در خطره. اونوقت تو احمق دارى زر مىزنى. تصميمت رو بگير.
كلاينمن ئه... سركار... پليس مخفى...
پاسبان حالا تو كمك مىخواهى. اما هفتهى پيش مىگفتى ما احمقيم چونكه نتونسته بوديم قاتلو دستگير كنيم.
كلاينمن من هيچوقت انتقاد نكردم.
مرد كرم خاكى، تصميم بگير.
پاسبان هيچكى ككش نمىگزه كه ما بيست و چهار ساعته كار مىكنيم. تمام مدت احمقهايى هستن كه اعتراف مىكنن قاتل اونها هستن و تقاضاى مجازات دارن.
مرد بهترين كار اينه كه سر تو ببرم. شل و ول.
كلاينمن من براى ملحق شدن به شما حاضرم. فقط بگو كه چيكار بايد بكنم.
مرد تو با «هكر»ى يا با ما؟
كلاينمن «هكر» مرده.
مرد او پيروانى داره. يا شايد هم مىخواهى به يكى از گروههاى منشعب ملحق بشى. ها؟
كلاينمن اگه يكى به من بگه كه هر گروهى طرفدار چه عقيدهايه، شايد. مىدونى منظورم چيه؟ من هرگز نقشهى «هكر» رو نفهميدم... نقشهى تو رو هم نمىدونم. دربارهى گروههاى انشعابى هم هيچى نمىدونم.
مرد جك؟ اين همونى نيست كه هيچى نمىدونه؟
پاسبان آره. اما موقع عمليات همهچى بهش گفته مىشه. تو منو مريض مىكنى.
(اعضاى گروه «هكر» وارد صحنه مىشوند)
هانك تو اينجايى كلاينمن؟ تا حالا كجا بودى؟
كلاينمن من كجا بودم؟ شما خودتون كجا بودين؟
سام درست موقعى كه بهت احتياج داشتيم غيبت زد.
كلاينمن هيچكس يك كلمه به من نگفت.
مرد كلاينمن حالا با «ما» است.
جان اين راسته، كلاينمن؟
كلاينمن چى راسته؟ من ديگه نمىدونم چى راسته چى راست نيست.
(چندين مرد وارد مىشوند. آنها اعضاى يك گروه مخالفاند)
بيل هى فرانك، اين بچهها واسه شما مشكلى ايجاد كردن؟
فرانك نه. اگه بخواهند هم نمىتونند.
ال نه؟
فرانك نه.
ال اگه شماها سرجاتون بودين، تا حالا گرفته بوديمش.
فرانك ما با «هكر» موافق نبوديم. نقشهاش بدرد نمىخورد.
دان آره ما قاتلو مىگيريمش! واگذارش كنين به ما.
جان ما هيچى رو به شما واگذار نمىكنيم. بريم كلاينمن.
فرانك شما باهاشون درگير نمىشين، مگه نه؟
كلاينمن من؟ من بىطرفم. هركى نقشهى بهترى داره، حتماً بهتره.
هنرى بىطرفى وجود نداره كلاينمن.
مرد يا ما يا اونها.
كلاينمن وقتى حق انتخابى ندارم، چطور مىتونم انتخاب كنم؟ يكىاش سيبه و يكى ديگهاش هلو؟ يا هر دوتاش نارنگىاند؟
فرانك بذار همين حالا بكشيمش.
سام قرار نيست بازهم آدم بكشيد.
فرانك نه؟
سام نه. وقتى اون ديوونههه رو بگيريم. يكى بايد گناه قتل «هكر» رو به گردن بگيره.
كلاينمن همين حالا كه ما ايستادهايم و بحث مىكنيم، ممكنه ديوونههه مشغول كشتن يه نفر باشه. هدف ما همكاريه.
سام اينو به اونها بگو.
فرانك اسم اين بازى «نتيجه» است.
دان حالا بذار مواظب اون والدالزناها باشيم. در غير اينصورت اونها سر راهمونو مىگيرن و سر درگممون مىكنن.
ال فقط سعى كن.
بيل ما يه كارى مىكنيم بيشتر از سعى.
(چاقوها و پنجه بكسها را بيرون مىآورند)
كلاينمن بچهها (مكث) پسرها (مكث)
فرانك حالا انتخاب كن كلاينمن. اين لحظهى انتخابه!
هنرى بهتره درست انتخاب كنى كلاينمن. فقط يه برنده در اين بازى هست.
كلاينمن ما همديگه رو مىكشيم و قاتل آزاد مىمونه. نمىبينين... اونها نمىبينن.
(دعوا شروع مىشود. ناگهان همه مىايستند و نگاه مىكنند. يك دستهى خرافاتى وارد مىشوند «دستيار» رهبر آنهاست).
دستيار قاتل! ما ديوونه رو شناسايى كرديم!
(دعوا متوقف مىشود. همه زمزمه مىكنند؛ «چه خبره». يك گروه بهمراه «هانس اسپيرو» كندر مىسوزانند و دود مىكنند).
پاسبان اين «اسپيرو» است كه تلهپاتى بلده. ما اونو وارد نقشه كردهايم. اون بصيرت داره. بهش الهام مىشه.
كلاينمن واقعاً؟ پس بايد بدردمون بخوره.
پاسبان اون براى ديگران مشكلات جنائى رو حل كرده. فقط احتياج داره يه چيزى دود كنه. او در مركز پليس فكر منو خوند. اون مىدونست كه من با كى توى رختخواب رفته بودم.
كلاينمن با زنت.
پاسبان (پس از يك نگاه چپ چپ به كلاينمن) بچهها نگاهش كنين. قدرت خارقالعادهى مادرزادى داره.
دستيار آقاى اسپيروى با بصيرت در آستانه كشف قاتله. لطفاً راه رو باز كنيد. (اسپيرو، دودكنان پيش مىآيد) آقاى اسپيرو مىخواد به شما دود بده،
كلاينمن به من؟
دستيار بله.
كلاينمن من نمىخواهم بهم دود بدن.
فرانك چى رو مىخواى خفه كنى؟
(بقيه هم تأييد مىكنند)
كلاينمن هيچى. اما اين منو عصبى مىكنه.
پاسبان برو جلو، دود بده.
(اسپيرو دود مىكند. كلاينمن ناراحت است)
كلاينمن اون چيكار داره مىكنه؟ من چيزى رو مخفى نكردهام. با اين كار فقط ژاكت من بوى كافور مىگيره. خب؟ حالا ممكنه ديگه به من دود ندى؟ اين كار منو عصبى مىكنه.
ال عصبى مىكنه كلاينمن؟
كلاينمن من هيچوقت دوست نداشتهام دود بگيرم. («اسپيرو» شديدتر دود مىكند) موضوع چيه؟ شماها به چى نگاه مىكنين؟ چى؟ اوه، مىدونم. من روى شلوارم يه خورده سس سالاد ريختهام. واسهى همين بوى بد مىده (مكث) زياد وحشتناك نيست... سس استيك «ويلتون هاوس» بود... من استيك دوست دارم... نه اينكه آبدار باشه. خب اشتباه كردم. مىخواستم بگم نه اينكه خام باشه... مىدونى، آدم دستور استيك آبدار مىده، اونوقت براى گوشت سرخ كرده ميارن...
اسپيرو اين مرد قاتله.
كلاينمن چى؟
پاسبان كلاينمن؟
اسپيرو بله، كلاينمن.
پاسبان نه!
دستيار آقاى اسپيرو يه دفعهى ديگه هم موفق شد!
كلاينمن شما دربارهى چى صحبت مىكنين؟ مىدونين راجع به چى دارين صحبت مىكنين؟
اسپيرو گناهكار اينجاست.
كلاينمن تو احمقى. اسپيرو... اين يارو ديوانه است.
هنرى خوب، كلاينمن، پس همهاش كار تو بود؟
فرانك (با فرياد) هنرى (مكث) اينجا! اينجا! ما انداختيمش توى تله!
كلاينمن چيكار مىكنين؟!
اسپيرو شكى نيست. خودشه.
بيل كلاينمن، چرا اين كارها رو كردى؟
كلاينمن چه كارهايى؟ شما مىخواهيد حرف اين يارو رو باور كنين؟ اونهم با دود دادن و بو دادن من؟
دستيار قدرت فوقطبيعى آقاى اسپيرو هرگز اشتباه نكرده.
كلاينمن اين يارو حقهبازه. مگه با بو دادن چيكار مىشه كرد؟!
سام پس قاتل، كلاينمنه.
كلاينمن نه رفقا، شما همهتون منو مىشناسين!
جان كلاينمن، چرا اين كار رو كردى؟
فرانك آره، بگو.
ال چونكه احمقه. يه چيزايى توى سرشه.
كلاينمن من احمقم؟ نگاه كن ببين چه جورى لباس پوشيدهام!
هنرى ازش انتظار حرف با معنى نداشته باشين. مغز نداره.
بيل آدم ديوونه همينجوريه ديگه. اونها از همه نظر منطقىاند، غير از يك نظر (مكث). نقطه ضعفشون، ديوونگى شونه.
سام و كلاينمن هم هميشه خيلى منطقيه.
هنرى خيلى منطقى!
كلاينمن اين يه شوخيه، نه؟ چونكه اگه شوخى نباشه، من دلم مىخواد بشينم گريه كنم.
اسپيرو يكبار ديگر خدا را شكر مىكنم كه اين نبوغ برجسته را در من بوديعه نهاد.
جان بياين همين الآن ببنديمش!
(همه موافقت مىكنند)
كلاينمن به من نزديك نشين. من از طناب خوشم نمياد.
جينا سعى كرد به من حمله كنه! ناگهان منو گرفت.
كلاينمن من بهت شيش دلار دادم!
(آنها او را مىگيرند)
بيل من يه كم طناب دارم.
كلاينمن چيكار مىخواى بكنى؟
فرانك مىخواهيم يكبار براى هميشه اين شهر رو امن كنيم.
كلاينمن شما دارين منو اشتباهى اعدام مىكنين. من حتى يه پشه رو هم اذيت نمىكنم... خيله خب، شايد يه پشه رو اذيت كنم...
پاسبان ما نمىتونيم بدون محاكمه اعدامش كنيم.
كلاينمن البته كه نه. من حقوق مشخصى دارم.
ال قربانىهات چطور، حقى داشتن؟ ها؟
كلاينمن كدوم قربانىها؟ من وكيلمو مىخوام! مىشنوين؟ من وكيلمو مىخوام! من حتى يه وكيل ندارم!
پاسبان چطور از خودت دفاع مىكنى، كلاينمن؟
كلاينمن من گناهكار نيستم! بكلى بيگناهم! من نه حالا و نه هرگز قاتل و آدمكش نبودم. آدمكشى حتى باندازهى يك سرگرمى هم برام جالب نيست.
هنرى براى دستگيرى قاتل چه كمكى كردى؟
كلاينمن منظورت اون نقشه است. هيچكس چيزى دربارهاش به من نگفت.
جان فكر نمىكنى اين مسؤوليت تو بود كه بخاطر خودت نقشه رو بفهمى؟
كلاينمن چطورى؟ هر وقت مىپرسيدم با رقص و آواز جوانم رو مىدادند.
ال اين مسؤوليت توئه كلاينمن.
فرانك درسته. اونطورى هم نيست كه فقط يه نقشه بوده باشه.
بيل بله، چون ما يه نقشه ديگه رو پيشنهاد كرديم.
دان تازه نقشههاى ديگهاى هم بود. مىتونستى وارد يكيش بشى.
سام بخاطر همين بود كه نمىتونستى انتخاب كنى؟ چون اصلاً نمىخواستى انتخابى بكنى؟ نه؟
كلاينمن چى رو انتخاب كنم؟ نقشه رو بمن بگين. بذارين بهتون كمك كنم. از من استفاده كنين.
پاسبان ديگه يه خورده دير شده.
هنرى كلاينمن تو محاكمه و محكوم شدى. تو اعدام مىشى. بعنوان آخرين دفاع حرفى دارى؟
كلاينمن بله. من ترجيح مىدم كه دارم نزنن.
هنرى متأسفم، كلاينمن. كارى از دست ما برنمياد.
ايب (با عجله وارد مىشود) زود (مكث) زود بيائيد!
جان چه خبره؟
ايب ما قاتلو پشت انبار توى تله انداختيم.
ال اين غيرممكنه. كلاينمن قاتله.
ايب نه. اون موقع خفه كردن «اديت كاكس» غافلگير شد. اون زن قاتلو شناسايى كرد. عجله كنيد. ما به كمك همه احتياج داريم.
سام كسيه كه مىشناسيمش؟
ايب نه، يه غريبه است اما در حال فراره!
كلاينمن ببينين! ببينين! شما همين الآن مىخواستين يه آدم بيگناهو اعدام كنين.
هنرى كلاينمن ما رو ببخش.
كلاينمن مىبخشم. ولى هر وقت شماها فكر تازهيى ندارين با يه طناب مياين سراغ من.
اسپيرو بايد يه اشتباهى شده باشه.
كلاينمن و تو؟ تو بايد «گرتى» باشى! (آنها همه مىدوند)، خوبه كه آدم بفهمه رفقاش كيان؟ من مىرم خونه! اين ديگه مشكل من نيست!... من خستهام. سردمه... يه شب... حالا من كجا هستم؟... بچهها اين حس جهتيابى من صنار هم نمىارزه... نه، اين درست نيست... من بايد يه خورده استراحت كنم. (مكث)، بار و بنديل منو بگيرين... من از ترس يه خورده مريض شدم... (صدايى مىآيد) اوه خداى من... اين ديگه چيه؟
ديوانه كلاينمن؟
كلاينمن تو كى هستى؟
ديوانه (كه شباهتى به كلاينمن دارد) قاتل، آدمكش، مىتونم بشينم؟ من خسته هستم.
كلاينمن چى؟
ديوانه همه منو تعقيب مىكنن... من كوچه به كوچه و خونه به خونه در حال فرارم. من تمام شهر رو زير پا گذاشتم و اونها فكر مىكنند كه دارم تفريح مىكنم.
كلاينمن تو قاتلى؟
ديوانه البته.
كلاينمن من بايد از اينجا برم.
مانياك هيجانزده نشو. من مسلح هستم.
كلاينمن تو مىخواى منو بكشى؟
ديوانه البته. اين تخصص منه.
كلاينمن تو... تو ديوونهاى.
ديوانه البته كه ديوانهام. فكر مىكنى آدم عاقل هم تو كوچهها دوره مىافته آدم مىكشه؟ من حتى چيزى هم ازشون نمىدزدم. عين حقيقته. من حتى از يكى از قربانيانم يك پنى درآمد نداشتم. حتى يك شانه از جيب كسى برنداشتهام.
كلاينمن پس چرا اين كار رو مىكنى؟
ديوانه چرا؟ چون ديوونهام.
كلاينمن اما بنظر نمياد كه عيبى داشته باشى.
ديوانه از ظاهر آدم كه معلوم نمىشه. من يه ديوونهام.
كلاينمن آره، اما من انتظار داشتم تو يه آدم قد بلند سياه قوى هيكل باشى...
ديوانه سينما كه نيست كلاينمن. منهم مثل تو آدمم. فكر مىكنى بايد دندونهام مثل دندونهاى گراز باشه؟
كلاينمن اما تو اينهمه آدمهاى بزرگ و قوى رو كشتى... آدمهايى دوبرابر قد خودت...
ديوانه معلومه. چون من از پشت حمله مىكنم. يا اينكه صبر مىكنم تا خوابشون ببره. گوش كن. من دنبال دردسر نمىگردم.
كلاينمن پس چرا اين كار رو مىكنى؟
ديوانه من احمقم. فكر مىكنى مىفهمم چيكار مىكنم؟
كلاينمن از اين كار خوشت مياد؟
ديوانه مسسألهى دوست داشتن نيست. من فقط اين كار رو مىكنم.
كلاينمن اما نمىفهمى كه كارت چقدر مسخره است؟
ديوانه اگه مىفهميدم كه عاقل بودم.
كلاينمن چند وقته كه اينطورى شدى؟
ديوانه از وقتى كه يادم مياد.
كلاينمن نميشه كمكت كرد؟
ديوانه كى كمكم بكنه؟
كلاينمن دكترها... كلينيكها...
ديوانه فكر مىكنى دكترها چيزى سرشون مىشه؟ من پيش دكتر رفتهام. آزمايش خون، عسكبردارى. اونها ديوونگى منو تشخيص نميدن. توى عكسبردارى معلوم نمىشه.
كلاينمن روانپزشكها چى؟ دكترهاى روانى؟
ديوانه من سر به سرشون مىذارم.
كلاينمن ها؟
ديوانه من پيش اونها نقش آدم عادى رو بازى مىكنم. اونها بمن لكه جوهر نشون مىدن... ازم مىپرسن كه از دخترها خوشم مياد يا نه. من بهشون مىگم: البته كه خوشم مياد.
كلاينمن اين وحشتناكه.
ديوانه آرزويى دارى؟
كلاينمن تو جدى نمىگى!
ديوانه مىخواهى خندههاى ديوانهوار منو بشنوى؟
كلاينمن نه. استدلال تو كلهات فرو نمىره؟ (ديوانه، تيغهى چاقوى ضامندار را باز مىكند) اگر از كشتن من لذت نمىبرى، چرا منو مىكشى؟ اين منطقى نيست. تو مىتونى از وقتت براى سازندگى استفاده كنى... برو دنبال بازى گلف (مكث) يه گلف باز بشو!
ديوانه خداحافظ كلاينمن!
كلاينمن كمك! كمك! جنايت! (ديوانه او را مىزند و مىدود و دور مىشود) اووه! اووه! (عدهى كمى جمع مىشوند. مىشنويم: داره مىميره، كلاينمن داره مىميره... اون داره مىميره...)
جان كلاينمن، اون چه شكلى بود؟
كلاينمن شبيه من بود.
جان منظورت از «شبيه تو» چيه؟
كلاينمن عين خودم بود.
جان اما «جنسن» گفته كه اون شبيه «جنسنه»... بلند قد و مو طلايى... مثل سوئدىها...
كلاينمن اووه... حرف منو قبول مىكنى يا حرف «جنسن» رو؟
جان خيلى خب، عصبانى نشو...
كلاينمن خب، پس زر زيادى نزن... اون عين خودم بود...
جان مگر اينكه استاد تغيير چهره باشه...
كلاينمن خب، مطمئنم كه بالاخره استاد يه چيزى هست، ولى بهتره شما بچهها عجله كنين.
جان براش يه كم آب بيارين.
كلاينمن آب مىخوام چيكار؟
جان فكر كردم تشنهاى.
كلاينمن مردن آدمو تشنه نمىكنه. مگر اينكه قبلش ماهى دودى خورده باشى؟
جان از مردن مىترسى؟
كلاينمن مسأله اين نيست كه من از مرگ مىترسم يا نه. فقط دلم مىخواد وقتى مرگ به سراغ من مياد، من جاى ديگهاى باشم.
جان (متفكر) دير يا زود، نوبت همهمون مىشه.
كلاينمن (هذيان مىگويد) همكارى كنيد... تنها دشمن ما سرنوشت است.
جان كلاينمن بيچاره. هذيان مىگه.
كلاينمن اوه... اوه... اوگگگمممففف!
(مىميرد)
جان بيائيد. بايد نقشه بهترى طرح كنيم (مىروند)
كلاينمن (كمى از جا بلند مىشود) راستى چه چيز ديگه، اگه بعد از مرگ زندگىيى در كار باشه و ما دوباره به سر جاى اولمون برگرديم، (مكث) شما منو خبر نكنين، من شما رو خبر مىكنم.
(دوباره از حال مىرود)
مرد (دوان دوان مىشود) قاتل رو كنار خطآهن ديدهاند! بيائيد، زود باشيد!
(همه يكى پس از ديگرى خارج مىشوند و صحنه تاريك مىشود)
پايان