-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موسیقی در آفریقا قسمت جدایی ناپذیر از زندگی روزانه مردم می باشد. برخلاف مردم غرب، کودکان آفریقایی به هنگام رشد همواره بصورت طبیعی با موسیقی همراه هستند. در حالی که کودکان غربی ممکن است صرفا" جزء دروس مدرسه خود یا بعنوان یک هنر بصورت شخصی به تحصیل موسیقی بپردازد، یک کودک آفریقایی از ابتدای تولد موسیقی را تجربه می کند.
در واقع در فرهنگ مردم سیاه آفریقا هنر با زندگی عجین شده و جزئی جدایی ناپذیر از زندگی می باشد. در بسیاری از بازیها، کودکان با گرفتن ضرب روی قوطی های حلبی کوچک و یا با زدن تکه های استخوان حیوانات روی تنه درختان به بازی کودکانه خود هیجان می بخشند.
به علت کمبود امکانات، کودکان آفریقایی اغلب خود اسباب بازیهای خود را می سازند و در این میان بیشتر از همه به سازهای موسیقی علاقه نشان می دهند. این موسیقی از همان دوران کودکی به درون روح و جسم کودکان نفوذ می کند بصورتی که به هنگام بلوغ از مراسم ازدواج گرفته تا مراسم تشیع جنازه و یا شکار و ماهیگیری هم باز موسیقی همراه آنها می باشد.
یکی از ابتدایی ترین وسایل موسیقی که یک کودک آفریقایی ممکن است بسازد وسیله ای ست که صدای گاو را تقلید می کند که به آن bullroarer گفته می شود. این وسیله از یک قطعه چوب مربع مستطیل شکل چوبی یا در صورت امکان فلزی تشکیل شده است که طول آن حدود 30 سانتیمتر می باشد. در قسمت میانی یکی از دو انتهای قطعه چوب یک روزنه بوجود دارد که به آن یک سیم متصل می باشد.
شاید باور نکنید که یک کودک آفریقایی بسادگی با چرخاندن این ساز ساده در راستای عمودی صدایی شبیه به گاو نر یا بسته به نوع و فرم بدنه آن حتی غرش پلنگ ایجاد می کند. همچنین این وسیل بعنوان اعلام کننده ترس و یا هشدار میان مردم آفریقا کاربرد دارد. هنگامی که در دهکده صدای این ساز در آید زنان و کودکان به منازل می روند و مردان آماده می شوند تا از دهکده خود دفاع کنند.
مدت زیادی نمی گذرد که آموزش موسیقی در آفریقا بصورت رسمی و آکادمیک آغاز شده است. مردم آفریقا معتقد هستند که یک شخص می باید در طول عمر خود مهارتهای هنری خود از جمله موسیقی را همانند بسیاری مهارتهای دیگر رشد دهد. به محض تولد یک کودک آفریقایی مادر برای او آهنگ خاصی را می خواند و گوش کودک با ملودی و ریتم آشنا می شود. بیشتر از 3 یا 4 سال طول نخواهد کشید که یک کودک آفریقایی به ریتم های پیچیده ای که حتی بسیاری از بزرگسالان غربی توانایی درک آنرا ندارند آشنا شود. سنین نوجوانی هنگامی است که دیگر بدون رفتن به کلاس و دیدن آموزش آکادمیک، نوجوان آفریقایی توانایی نواختن چند ساز - که بزرگسالان هم آنها می نوازند - را دارا می باشد.
بسیاری از این کودکان هنگامی که به سن 8-9 سالگی می رسند توانایی اجرای سازهای کوبه ای مانند drums را دارا می باشند و بسادگی می توانند بر روی سازهایی از خانواده گیتار آکورد بگیرند و به اجرای موسیقی بپردازند.
-
آغاز ايران با آفريقا
ارتباط ايرانيان با آفريقا از روزگار هخامنشيان آغاز شد. فتح مصر بوسيله کمبوجيه نقطه عطفي بر اين روابط بود. با حکومت 200 ساله ايرانيان باستان بر مصر، ليبي، تونس و حبشه (اتيوپي) نخستين گام بر توسعه روابط فرهنگي و بين تمدني ميان ايران و ملل آفريقايي برداشته شد.
کشفيات باستانشناسي ازجمله سفالهاي ساساني در اين کشورها، ادامه ارتباط ايرانيان و آفريقا را نشان ميدهد.
اما سرآغازدولت و تمدن شيرازي در شرق آفريقا به هزار سال پيش برميگردد. در اواخر قرن چهارم هجري (10 ميلادي) درپي تحولاتي كه مربوط به نواحي جنوبي ايران بوده است تعداد قابل توجهي از بازرگانان و دريانوردان ايراني نخست از بندر سيراف (طاهري) و سپس از جزاير کيش و هرمز به سواحل شرقي افريقا کوچ نمودند.
اين مهاجرت به فرماندهي شخصي به نام علي پسر حسين شيرازي (يا علي پسر حسن) صورت گرفته كه احتمال دارد از خاندان بويه (شاخه فارس) باشد. او با استقرار در كيلوا (درساحل تانزانياي كنوني) و تصرف سواحل وجزاير اطراف آن (زنگبار يا زنج) در حد فاصل موگاديشو (مقديشو) در سومالي كنوني تا سغاله (سوفالا) در موزامبيك كه سراسر سواحل كشورهاي كنيا، سومالي، موزامبيک، کومور و تانزانيا رادربرميگيرد و تاسيس مراكز حكومتي در لامو، ماليندي و چند جاي ديگر، پادشاهي شيرازيها را پايهگذاري كرد.
اين دولت حدود پانصد سال پايدار بود؛ و کمکم با کاهش قدرت اين پادشاهي و قدرت گرفتن حکومتهاي فاطمي، ايوبي، مملوکها و عثماني در مصر و شمال آفريقا دولت شيرازيها تضعيف شد. سرانجام در اواخر قرن نهم هجري درپي هجوم پرتغاليها در زمان ابراهيم، آخرين فرمانرواي شيرازي به عمر آن خاتمه داده شد . دولت شيرازي شرق افريقا نقش مهمي در توسعه مناسبات تمدني آن سامان داشته و نيز پديدآورنده فرهنگ و قوميت سواحيلي شده است.
فرهنگ سواحليكه امروزه در شرق آفريقا وجود دارد و متشكل از عناصر گوناگون است، در گام اول حاصل امتزاج تمدن ايراني وآفريقايي بوده است. بنابراين هم از نظر نژادي و هم از نظر زبان وآداب و رسوم ميتوان عناصر ايراني قابل توجهي در آن سراغ گرفت.
بهگونهاي که واژههاي پارسي بسياري در زبان سواحيلي کنوني وجود دارد؛ که در ارتباط با موضوعهاي اقتصادي، بازرگاني، اداري، معماري، نام، القاب و ... ميباشد و باوجود گذشت صدها سال هنوز هم از آنها بهره برده ميشود. برخي اصطلاحات سلسله مراتبي در قبايل آفريقايي تانزانيا مانند شاه (sheha) و وزير (waziri) که هنوزه هم رواج دارد، يادگاري از پادشاهي شيرازيها ميباشد.
دستور زبان پارسي نيز بر سواحيلي اثرات بسيار زياد و غيرقابل انکاري داشته است، ازجمله در حروف صدادار و بيصدا، و تاکيدات خاص صداها. همچنين ادبيات و اشعار سواحيلي از شاعران بزرگي مانند حافظ و خيام تاثير پذيرفته است.
رواج تقويم ايراني (هجري شمسي)، گسترش دين اسلام، پديدآمدن سيستم حکومتي دولتشهر، برخي آداب و رسوم و جشنهاي ايراني همانند عيد نوروز در شرق آفريقا از ديگر اثرهاي نفوذ تمدن و فرهنگ بزرگ ايرانيها در آن جايگاه ميباشد.
همچنين وجود دستنوشتههاي فارسي و آثار معماري بجاي مانده از تمدن و دولت شيرازي در جزيره زنگبار وديگر نواحي قابل توجه است. بعلاوه در حدود هفتاد كيلومتري جنوب بندر ممباسا در کشور کنيا ، شهر کوچکي وجود دارد به نام شيراز كه آثار مهمي از مسجد و مقبره مربوط به دوره شيرازيها در آنجا ديده ميشود. يکي از اين مساجد سنگي بوده و به سبک روزگار خاندان بويه ميباشد.
هماکنون نيز اقوامي در اين منطقه بهنام شيرازيها زندگي ميکنند که در جنگهاي استقلال تانزانيا از انگليس در شکل سازماني بهنام انجمن شيرازي (shirazi association) فعاليت بسيار و خستگي ناپذيري داشتند.
همه پژوهشگران از ايرانيان مهاجر به نيکي يادکرده و آنان را عامل رشد و توسعه فرهنگي و اجتماعي کشورهاي شمال و شرق آفريقا در گذر قرنهاي 10 تا 15 ميلادي ميدانستند. ايرانيان به سرعت در ژرفاي روح و روان بوميان رسوخ کرده و پادشاهي دادگسترانه و بزرگي مبتني بر مساوات، برابري، عدالت، تفاهم و تشريک مساعي (همانند حکومت هخامنشيان در شمال آفريقا) پديد آوردند که در گونه خود بينظير است.
دخالت نکردن ايرانيها در حديث تلخ بردگي و بردهداري از موضوعات بسيار درخشان و افتخارآميز پادشاهي شيرازيها در آفريقا ميباشد، چراکه ايرانيان با وجود سود سرشار اين تجارت ننگين هيچگاه دامن خود را به اين کار نيالودند؛ گويي پيام بزرگترين پادشاه ايرانزمين کورش کبير در گوش آنان طنينانداز بود که ميفرمود: همه انسانها در سرزمين من آزاد هستند و من تا روزيكه زنده هستم نخواهم گذاشت مردان وزنان را بهنام برده بفروشند و اين رسم زندگي بايد از گيتي رخت بربندد.
-------------------------------------
منابع تا الان:ويكي،سي ان ان،روزنامه لوموند