-
دل . ایرن . دلبر . ایران
عاشق بی یار . ایران
خسته و بیمار . ایران
مانده بی سردار ایران
بیا در خاک خود با هم بخوانیم
که غیر جغد دیگر کس نخوانده
صدای نغمه و سازی نمانده
وطن بی تو نمرده
وطن بی کس نمانده
وطن از بی وفایی عزیزانش نگفته
بیا در ما بخوان آواز غربت
که ما در خاک خود غربت کشیدیم
بیا با هم بجنگیم
بیا با هم بمیریم
بیا با هم به دنبال دلیرانش بگردیم
کجایید پهلوانان . شما اسفندیاران
رستم یل . زال دستان
وطن از انتظار بیتاب گشته
ز نامردی نامردان . وطن بیذار گشته
وطن مردم برای خاک پاکت
بگو شهنامه را از نو سرآنید
در آن گویند که چون دیو از در آید
همه مردان به نامردی گرایند
ز هر سوی وطن بوی غم آید
گذشت چندین بهار و آرش آید
وطن هر شب عزادار است و دلخون
وطن ای بی وطن کی این چنین بود
وطن مانند مشکی خواب گشته
ز خون عاشقان سیرآب گشته
ستم دیده وطن . داغدار گشته
ز هر چه لاله بود بیذار گشته
دل . ایرن . دلبر . ایران
دل . ایرن . دلبر . ایران
دل . ایرن . دلبر . ایران
-
ایران
صدای خسته ام را بشنو
ای ایران
شکوای نای خسته ام را بشنو
ای ایران
می خوانم آوازی میانِ زرد طوفان ها
همخوانی با رعد و برگ و باد و باران ها
آواز من هر چند ایرانم غم انگیز است
با این همه از عشق ، از عشقِ تولبریز است
من از دماوند و سهندت قصّه می گویم
ز کوه های سربلندت قصّه می گویم
ز رودهایت ، اشک های غرق در خونت
ز خشمِ کرخه زاری های کاروانت
در ذهنِ من دیگه روانت بی سرسبز است
حتی کویرت نیز بی پاییز سرسبز است
دیگر چه باغ های چون بهشتِ تو
ای در خزان هم سبز بودن سرنوشتِ تو
اوجِ ستون های بلندِ تختِ جمشیدت
از سربلندی ، سررسانیده به خورشیدت
پروا مکن از این شکستنها که در فرجام
ایرانِ من تو کامیابی دشمنت ناکام
می دانمت اما که جای ایستادن نیست
می دانمت جای ببردا افتادن نیست
ایرانِ من ای یادگارِ یادگارانم
ای کوکبِ پیشانیِ تاریخ
ایرانم
ایرانم ای سیلابِ دریاگویِ دریاجوی
از آنسوی تاریخ ره طی کرده تا این سو
جویی که از سرچشمه ی آیینه ات جاریست
خونی که از زخمِ عمیقِ سینه ات جاریست
می شوید از دل های ما هم زنگ غم ها را
همراهِ تو با خود به دریا می برد ما را
ایرانِ من ای یادگارِ یادگارانم
ای کوکبِ پیشانیِ تاریخ
ایرانم
-
ايران هميشه جاويد سرزمين نور و دريا
تو خودت يه کوه نوري توي گنجينه دنيا
پرچمت يه افتخاره اون بالا تو اوج ابرا
هميشه با من ميمونه اون سه رنگ ناب زيبا
ايران
وطنم فقط تويي توهرجاي دنيا که باشم
عشق تو خون تو رگهام نميخام از تو جدا شم
وقتي که از اينجا دورم بغض غربتو ميبارم
همه قشنگياتو توي ذهنم ميسپارم
قصه فرهاد و شيرين قصه عشق سياوش
اون ابرمرداي عاشق رستم و کاوه و آرش
ياد جنگل ياد کوها چهل ستون و تخت جمشيد
ساحل دريا کنار و سرخي غروب خورشيد
-
باید خورشید بتابه روی کوهت
طلایی شه تو اسمت پر غرورت
بباره خیس بشه خاک کویرت
که مثل شیر بغره قلب پیرت
بیاین ای دخترای بختیاری
بدیم بازم به هم ما دست یاری
شمالی اصفهانی دخت شیراز
بیاین با هم بخونیم ما هم آواز
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
اسمت همیشه بوده
خاری به چشم عالم
رو خاک تو چه باشم
راحت میشه خیالم
اسم تو رو نوشتو
رو پوست و استخونم
چه عشقی داره از تو
داد بزنم بخونم
هیچ آسمونی مثل
اون آسمون نمیشه
دنیا رو گشتم اما
هیچ جایی اون نمیشه
هیچ جایی اون نمیشه
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
اسمت همیشه بوده
خاری به چشم عالم
رو خاک تو چه باشم
راحت میشه خیالم
اسم تو رو نوشتو
رو پوست و استخونم
چه عشقی داره از تو
داد بزنم بخونم
هیچ آسمونی مثل
اون آسمون نمیشه
دنیا رو گشتم اما
هیچ جایی اون نمیشه
هیچ جایی اون نمیشه
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
-
وطنم تنم چه باشد که بگویمت تنی تو
که تو جانی و سراپا همه جان روشنی تو
وطنم تو بوی باران به شب ستاره باران
که خوشی و خوشترینی به مذاق میگساران
من اگر سروده باشم وطنم تو شعر نابی
من اگر ستاره باشم وطنم تو آفتابی
وطنم ، وطنم، وطنم ایران
همه جانی به تنم وطنم ایران
وطنم خوشا نسیمت که وزدنش گل از گل
وطنم خوشا شمیمت که دمیدنش تغزل
وطنم که شعر حافظ شده وصله تن تو
که شکفته شعر سعدی به بهار دامن تو
وطنم درودی از من به تو به عاشقانت
که سپرده ام به پیکت به نسیم مهربانت
ایران من ،ایران من
ای مهر تو برجان من
-
ایران
تویی تنها بهونه
واسم,ای ایران
نفسم اسمتو میخونه
میگه ای مهد دلیران
ای کنام شیران
ایران
تویی تنها بهونه
واسم,ای ایران
نفسم اسمتو میخونه
میگه ای مهد دلیران
ای کنام شیران
ای ایران
فقط اسم تو میمونه
روی لبهای من
تویی تنها بهونه
واسه فردای من
تویی افتخار بودن
واسه من و ما
تویی موطن عزیزم
برات خونمو میریزم
ای ایران من
ایران
تویی ای جاودان ملک
تو ای ایران
تویی تاج سر من
تویی ای سرزمین شیران
تو افتخار من
ایران
تویی ای جاودان ملک
تو ای ایران
تویی تاج سر من
تویی ای سرزمین شیران
ای ایران
ای اییییییران
فقط اسم تو میمونه
روی لبهای من
تویی تنها بهونه
واسه فردای من
تویی افتخار بودن
واسه من و ما
تویی موطن عزیزم
برات خونمو میریزم
ای ایران من
فقط اسم تو میمونه
روی لبهای من
تویی تنها بهونه
واسه فردای من
تویی افتخار بودن
واسه من و ما
تویی موطن عزیزم
برات خونمو میریزم
ای ایران من
فقط اسم تو میمونه
روی لبهای من
تویی تنها بهونه
واسه فردای من
تویی افتخار بودن
واسه من و ما
تویی موطن عزیزم
برات خونمو میریزم
ای ایران من
-
ای ایران تا نفس دارم عهد دیرین را نشکنم ای میهن من به پای تو جان شیرین را افکنم
خونین پر کبوتران بر بام تو پر کشان
ای دستای بر امان آه ای لاله زار ما
ای طوفان سرشت تو شادم با بهشت تو
چون با سرنوشت تو میماند تبار من
در دلها جوانه ای بر لبهام ترانه ای
شوری عاشقان ای نقشی جاودانه ای
ای دریای بی کران بر جانم فرو بریز
از مستی پیاله ای از هستی نشانه ای
ای ایران تا نفس باشد یاد تو ماند جاودان ای ایران تا درخشیدی روشن شود آسمان
شادم در آغوش تو ای خاک آسمانی دلتنگم با اندوهت داد از غم رهایی
از خاکت بر می خیزم چون لاله های عاشق
با مهرت می پیوندم ای مرز مهربانی
ای ایران تا نفس دارم عهد دیرین را نشکنم ای میهن من به پای تو جان شیرین را افکنم
جاودان ایران
-
تو ای ایران من، پاینده باشی
توای ایران من ، پاینده باشی
من این زیباسرا را دوست دارم
من این زیبا سرا رادوست دارم
تمام عالم ازآن شما باد
تمام عالم از آن شما باد
من این یک تکه جا را دوست دارم
من این یک تکه جا رادوست دارم
..........................................
دیگه ندارم
طاقت موندن
من این شهرورها می کنم ازدردشبونه
دل ...م
خسته زبیداد زمونه
ایران، ایران
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هم وطن من
ایران،ایران
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هم وطن من
اگه خاک من ازدست بره
جایی ندارم
دلم میگیره ازغصه
دیگه نایی ندارم
به جز نام توای مام وطن
ای موطن من
دگربرروی لبهای خود
آوایی ندارم
ایران، ایران
سرم روی تن من
نباشه ، گر که بیگانه بشه
هم وطن من
ایران، ایران
سرم روی تن من
نباشه، گر که بیگانه بشه
هم وطن من
دیگه ندارم
طاقت موندن
من این شهرو رها میکنم
ازدردشبونه
دل ...م
خسته زبیداد زمونه
ایران، ایران،
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هم وطن من
ایران، ایران
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هموطن من
اگه خاک من از دست بره جایی ندارم
دلم میگیره ازغصه
دیگه نایی ندارم
به جزنام توای مام وطن ای موطن من
دیگربرروی لبهای خود
آوایی ندارم
ایران، ایران، سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه هم وطن من
ایران ، ایران
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هم وطن من
-
ای خطـه ایران مـیهـن ای وطـن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
تا هست کنار تو پر از لشگر دشـمن
هـرگـز نـشـود خــالـی از دل مــحـن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بر برگ
کـز یــافـتـه خـویـش نـداری کـــفـــن من
بـسـیـار سـخـن گـفتم در تعزیت تو
آوخ که نـگــریـــانــد کـس را ســـخــن من
و آنـگاه نیوشند سخنهای مرا خلق
کـز خـون مـن آغـشـتـه شود پیرهن من
و امروز همی گویم با محنت بسیار
درد او دریـــغـــا وطــــن مـن وطــــن من
-
آفتابت، که فروغ رخ « زرتشت » در آن گل کردست
آسمانت، که زخمخانه « حافظ » قدحی آوردست
کوهسارانت، که بر آن همت « فردوسی » پر گستردست
بوستانت، کز نسیم نفس « سعدی » جان پروردست
هم زبانان من اند
مردم خوب تو این دل به تو پرداختگان
سر و جان باختگان، غیر تو نشناختگان
پیش شمشیر بلا، قد برافراختگان، سینه سپر ساختگان
مهربانان من اند
نفسم را پر پرواز از توست
به دماوند تو سوگند که گر بگشایند
بندم از بند، ببینند که آواز از توست
همه اجزایم با مهر تو آمیخته است
همه ذراتم با جان تو آمیخته باد
خون پاکم که در آن عشق تو می جوشد و بس
تا تو آزاد بمانی به زمین ریخته باد
فريدون مشيری