-
تاريخ
اولين جنگ براى استقلال از اسپانيا (۱۸۶۸ تا ۱۸۷۸) ناموفق بود. ايالات متحد آمريکا در قيام دوم (۱۸۹۵ تا ۱۸۹۸) مداخله کرد و اسپانيا را مجبور به چشمپوشى از اين جزيره ساخت، ولى تا بعد از دو دورهٔ حکومت آمريکائى (۱۸۹۹ تا ۱۹۰۱ و ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹) استقلال تثبيت نشد. تحت حکومت يک رشته از دولتهاى فاسد، اکثر کوبائىها از فقر تحقيرکنندهاى رنج بردند. در ۱۹۵۹،حکومت ديکتاتورى فولخنسيو باتيستا بهدست رهبر چريکها فيدل کاسترو (متولد ۱۹۲۶) سقوط کرد. جنبش انقلابى کاسترو با حزب کمونيست ادغام شد تا کوبا را با الگوى شوروى بازسازى کند. در ۱۹۶۱، تبعيدىهاى کوبائى با پشتيبانى آمريکا در خليج خوکها دست به تهاجم زدند. در ۱۹۶۲ با استقرار موشکهاى شوروى در کوبا که تقريباً منجر به جنگى جهانى شد، روابط با آمريکا تيرهتر گشت. کاسترو جنبشهاى انقلابى در سراسر آمريکاى لاتين را تشويق کرده و سربازان او دولتهاى مارکسيستى در اتيوپى و آنگولا حمايت کردهاند. کوبا با وجود اتحادى نزديک با شوروي، بهصورت قدرت عمدهاى در جهان سوم درآمد ولى تحولات ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ در شوروى و اروپاى شرقى دولت کوبا را بهطور فزايندهاى بهصورت حکومت تندرو مارکسيستى در انزواء باقى گذاشت.
-
فرهنگ
بررسىها نشان دادهاست که در عين حال که ۹۰% از کوبائيان کاتوليک تعميد شده هستند ۲۰% آنها نسبت به مذهب بىتفاوت مىباشند و با اين همه براى رعايت آداب و رسوم اجازه مىدهند بچههايشان تعميد شوند.
درگذشته خانواده در کوبا يک بنياد اجتماعي، سياسى و اقتصادى قوى بود؛ ليکن بعد از انقلاب اين وابستگى تا حدى تضعيف شده است. رژيم جديد از تسلط والدين بر فرزندان کاسته شده و جوانان به فعاليتهاى خارج از محيط خانوادگى که قبلاً ميسر نبود تشويق مىشوند.
ادیان و مذاهب
فرهنگ و ادبیات
اوضاع اجتماعی و آموزشی
رسانههای گروهی
-
اديان و مذاهب
سال ۱۸۹۸ کليسا در کوبا نفوذى را که در مستملکات ديگر آمريکاى لاتين اسپانيا داشت پيدا نکرد. طى قرون ۱۷ و ۱۸ زندگى مذهبى در کوبا بر اثر مبارزات داخلى دچار تلاطم شد و کمبود کشيش و غيبت طولانى اسقفها نيز به اين تلاطم کمک کرده است. در کوبا کليساهاى مستعمراتى عظيمى که مکزيکو، کلمبيا، پرو و ديگر کشورها را زينت بخشيده است وجود نداشت. گرچه در قرن ۱۸ يک دانشگاه و يک مدرسه علوم دينى با نظارت و کنترل کليسا تأسيس شد؛ ولى اثرى در پيشرفت آئين کاتوليک در اين سرزمين نداشت. بعدها مردم کوبا در جدال با اسپانيايىها، براى گرفتن استقلال اسپانيا بيشتر کشيشان از اسپانيا حمايت کردند.
بررسىها نشان دادهاست که در عين حال که ۹۰% از کوبائيان کاتوليک تعميد شده هستند ۲۰% آنها نسبت به مذهب بىتفاوت مىباشند و با اين همه براى رعايت آداب و رسوم اجازه مىدهند بچههايشان تعميد شوند. يهوديان کوبا هر ساله بين ماههاى مارس و آوريل عيد پاک يهوديان را جشن مىگيرند، براى اين جشن کنگره يهوديان کانادا و جامعه يهوديان مکزيک مواد مورد استفاده عيد پاک را ارسال مىدارند که بين خانوادههاى يهودى توزيع مىگردد. اين محصولات به قيمت مناسب به افراد فروخته مىشود و افرادى که توانايى مالى ندارند به آنها هديه داده مىشود و پول حاصله صرف امور خيريه و خانوادههاى کمبضاعت مىگردد.
البته وسايل اوليه توسط آمريکاى شمالي، مکزيک و اسرائيل به کوبا داده مىشود، ولى منبع اصلى کانادا مىباشد. در عصرهاى روز جمعه مراسم مذهبى يهود بنام رابالات - شابات (Rabalat - Shabat) برگزار مىگردد. در بررسىهاى انجام شده معلوم شد که در طبقه زيرين جامعهٔ کوبا ۶۷% بيشتر کاتوليک نبودند؛ حال آنکه ۸۲% از طبقه متوسطه درجه ۲ و ۸۸% از طبقه متوسطه درجه ۱ و صددرصد طبقه بالا کاتوليک بودند. فقط ۴۲% از بيسوادان مذهبى بودند و اين درصد در بين کسانى که تحصيلات متوسطه داشتند به ۹۱ و در بين اشخاص داراى تحصيلات دانشگاهى به ۷۰ مىرسيد. اين به لحاظ تعليمات طبيعى و ماترياليستى در دانشگاه بود. در کوبا براى ۶ ميليون نفر فقط ۷۰۰ کشيش بود و سه چهارم آنها هم خارجى و قسمت اعظم اين خارجىها هم اسپانيايى بودند. در نواحى دور افتاده کوبا کشيش کم بود يا اصلاً نبود، مثلاً در ناحيه بايامو دو کشيش وجود داشت. در کوبا مىتوانيم جامعه يهودى را پيدا کنيم که با وجود اينکه بسيار کوچک است مىخواهد هويت و آداب خود را حفظ نموده، به اداى مراسم مذهبى خود بپردازد.
حضور يهوديان در کوبا به اواخر قرن گذشته باز مىگردد. در ميان قربانيان انفجار کشتى (آمريکايي) يوآين در سال ۱۸۹۸ دهها يهودى وجود داشت که البته معلوم نيست اجساد آنها در کوبا دفن گرديد و يا اينکه به آمريکا حمل شد. اواخر جنگ جهانى اول بود که اولين يهودىها که اکثراً اهل روسيه، لهستان و ليتوانى بودند وارد کوبا شدند. اين اولين مهاجرين، در خلال دهه بيست، مراکز مذهبى و مدارس را به منظور حفظ آداب و آموزش مذهبى بنا نمودند. سپس سازمانهايى جهت کمک به يهوديان تازه از راهرسيدهاى که داراى شرايط اقتصادى مطلوب نبودند و همينطور به منظور کمک به بيماران ريوى و يا عقب افتادگان ذهنى تأسيس گرديد.
سال ۱۹۹۲ سالگرد پانصدمين سال اخراج يهوديان از اسپانيا بوسيله پادشاهان کاتوليک بود. يک نکته مورد بحث که اخيراً جوامع يهودى به آن مشغول بودند اين بود که يک رابينو به دين يهود درآيد کافى نيست و بايد حتماً در رحم يک زن يهود قرار گرفته باشد؛ يعنى يهودى بودن پدر اهميتى ندارد ولى يهودى بودن مادر اساس است. خانه جامعه يهوديان داراى يک کتابخانه با ۱۳ هزار جلد مىباشد از اين مقدار ۲ هزار جلد به زبان (يديش - Yidish) که همان زبان اروپاىشرقى است و خدمات اين کتابخانه فقط در اختيار يهوديان گذاشته مىشود.
در آوريل ۱۹۹۰، در ديدار نمايندگان کليساى مسيحى با کاسترو و موافقت شد که ممنوعيت عضويت مذهبيون در حزب کمونيست بطور داوطلبانه لغو گردد. در نتيجه کنگره چهارم حزب کمونيست در اجلاس اکتبر ۱۹۹۱ خود اين محدوديت را رسماً ملغى اعلام نمود. از همين زمان نيز اداره خاصى در کميته مرکزى حزب کمونيست براى رسيدگى به مسائل مذهبى ايجاد مىشود تا نسبت به فعاليت مؤسسات مذهبى خارجى در کوبا تصميم بگيرد. بنابراين از ۱۹۹۱ عصر جديدى آغاز مىگردد؛ بهطورى که آثار آن را مىتوان در موارد زير مشاهده کرد.
- شرکت نمايندهاى از شوراى ملى روحانيون کوبا براى اولين بار در کنگره جوانان.
- ديدگاه نزديک به ايدههاى سوسياليستى نماينده مزبور مبنى بر دفاع از صلح و عدالت اجتماعى و مخالفت با تمايلات امپرياليستى براى تسلط بر ملل جهان.
- قرار است در لحن قانون اساسى - آنجا که نسبت به مذهب موضعى منفى دارد اصلاح شود.
- دولت مىکوشد که تا از کليسا براى جلب کمک بخصوص کمک غذايى - دارويى ... استفاده کند. در اين راستا گروه کاريتاس از مکزيک در فوريه ۱۹۹۲ فعال بودهاند.
- نزديکى موضوعات مورد بحث گروههاى مذهبى با اهداف دولت کوبا، به عنوان مثال به مناسبت پانصدمين سالگرد کشف قاره آمريکا کليه مجامع مذهبى اين قاره در اکتبر ۱۹۹۲ در سانتودومينگو گردهم آمدند و پاپ سخنرانى کرد. از جمله موضوعات مورد بحث اين اجتماع مشکل بدهىهاى خارجى راه الهيات آزاديبخش، آموزش مسيحى براى جوانان و سقطجنين بود.
سال ۱۸۹۸ کليسا در کوبا نفوذى را که در مستملکات ديگر آمريکاى لاتين اسپانيا داشت پيدا نکرد. طى قرون ۱۷ و ۱۸ زندگى مذهبى در کوبا بر اثر مبارزات داخلى دچار تلاطم شد و کمبود کشيش و غيبت طولانى اسقفها نيز به اين تلاطم کمک کرده است. در کوبا کليساهاى مستعمراتى عظيمى که مکزيکو، کلمبيا، پرو و ديگر کشورها را زينت بخشيده است وجود نداشت. گرچه در قرن ۱۸ يک دانشگاه و يک مدرسه علوم دينى با نظارت و کنترل کليسا تأسيس شد؛ ولى اثرى در پيشرفت آئين کاتوليک در اين سرزمين نداشت. بعدها مردم کوبا در جدال با اسپانيايىها، براى گرفتن استقلال اسپانيا بيشتر کشيشان از اسپانيا حمايت کردند.
بررسىها نشان دادهاست که در عين حال که ۹۰% از کوبائيان کاتوليک تعميد شده هستند ۲۰% آنها نسبت به مذهب بىتفاوت مىباشند و با اين همه براى رعايت آداب و رسوم اجازه مىدهند بچههايشان تعميد شوند. يهوديان کوبا هر ساله بين ماههاى مارس و آوريل عيد پاک يهوديان را جشن مىگيرند، براى اين جشن کنگره يهوديان کانادا و جامعه يهوديان مکزيک مواد مورد استفاده عيد پاک را ارسال مىدارند که بين خانوادههاى يهودى توزيع مىگردد. اين محصولات به قيمت مناسب به افراد فروخته مىشود و افرادى که توانايى مالى ندارند به آنها هديه داده مىشود و پول حاصله صرف امور خيريه و خانوادههاى کمبضاعت مىگردد.
البته وسايل اوليه توسط آمريکاى شمالي، مکزيک و اسرائيل به کوبا داده مىشود، ولى منبع اصلى کانادا مىباشد. در عصرهاى روز جمعه مراسم مذهبى يهود بنام رابالات - شابات (Rabalat - Shabat) برگزار مىگردد. در بررسىهاى انجام شده معلوم شد که در طبقه زيرين جامعهٔ کوبا ۶۷% بيشتر کاتوليک نبودند؛ حال آنکه ۸۲% از طبقه متوسطه درجه ۲ و ۸۸% از طبقه متوسطه درجه ۱ و صددرصد طبقه بالا کاتوليک بودند. فقط ۴۲% از بيسوادان مذهبى بودند و اين درصد در بين کسانى که تحصيلات متوسطه داشتند به ۹۱ و در بين اشخاص داراى تحصيلات دانشگاهى به ۷۰ مىرسيد. اين به لحاظ تعليمات طبيعى و ماترياليستى در دانشگاه بود. در کوبا براى ۶ ميليون نفر فقط ۷۰۰ کشيش بود و سه چهارم آنها هم خارجى و قسمت اعظم اين خارجىها هم اسپانيايى بودند. در نواحى دور افتاده کوبا کشيش کم بود يا اصلاً نبود، مثلاً در ناحيه بايامو دو کشيش وجود داشت. در کوبا مىتوانيم جامعه يهودى را پيدا کنيم که با وجود اينکه بسيار کوچک است مىخواهد هويت و آداب خود را حفظ نموده، به اداى مراسم مذهبى خود بپردازد.
حضور يهوديان در کوبا به اواخر قرن گذشته باز مىگردد. در ميان قربانيان انفجار کشتى (آمريکايي) يوآين در سال ۱۸۹۸ دهها يهودى وجود داشت که البته معلوم نيست اجساد آنها در کوبا دفن گرديد و يا اينکه به آمريکا حمل شد. اواخر جنگ جهانى اول بود که اولين يهودىها که اکثراً اهل روسيه، لهستان و ليتوانى بودند وارد کوبا شدند. اين اولين مهاجرين، در خلال دهه بيست، مراکز مذهبى و مدارس را به منظور حفظ آداب و آموزش مذهبى بنا نمودند. سپس سازمانهايى جهت کمک به يهوديان تازه از راهرسيدهاى که داراى شرايط اقتصادى مطلوب نبودند و همينطور به منظور کمک به بيماران ريوى و يا عقب افتادگان ذهنى تأسيس گرديد.
سال ۱۹۹۲ سالگرد پانصدمين سال اخراج يهوديان از اسپانيا بوسيله پادشاهان کاتوليک بود. يک نکته مورد بحث که اخيراً جوامع يهودى به آن مشغول بودند اين بود که يک رابينو به دين يهود درآيد کافى نيست و بايد حتماً در رحم يک زن يهود قرار گرفته باشد؛ يعنى يهودى بودن پدر اهميتى ندارد ولى يهودى بودن مادر اساس است. خانه جامعه يهوديان داراى يک کتابخانه با ۱۳ هزار جلد مىباشد از اين مقدار ۲ هزار جلد به زبان (يديش - Yidish) که همان زبان اروپاىشرقى است و خدمات اين کتابخانه فقط در اختيار يهوديان گذاشته مىشود.
در آوريل ۱۹۹۰، در ديدار نمايندگان کليساى مسيحى با کاسترو و موافقت شد که ممنوعيت عضويت مذهبيون در حزب کمونيست بطور داوطلبانه لغو گردد. در نتيجه کنگره چهارم حزب کمونيست در اجلاس اکتبر ۱۹۹۱ خود اين محدوديت را رسماً ملغى اعلام نمود. از همين زمان نيز اداره خاصى در کميته مرکزى حزب کمونيست براى رسيدگى به مسائل مذهبى ايجاد مىشود تا نسبت به فعاليت مؤسسات مذهبى خارجى در کوبا تصميم بگيرد. بنابراين از ۱۹۹۱ عصر جديدى آغاز مىگردد؛ بهطورى که آثار آن را مىتوان در موارد زير مشاهده کرد.
- شرکت نمايندهاى از شوراى ملى روحانيون کوبا براى اولين بار در کنگره جوانان.
- ديدگاه نزديک به ايدههاى سوسياليستى نماينده مزبور مبنى بر دفاع از صلح و عدالت اجتماعى و مخالفت با تمايلات امپرياليستى براى تسلط بر ملل جهان.
- قرار است در لحن قانون اساسى - آنجا که نسبت به مذهب موضعى منفى دارد اصلاح شود.
- دولت مىکوشد که تا از کليسا براى جلب کمک بخصوص کمک غذايى - دارويى ... استفاده کند. در اين راستا گروه کاريتاس از مکزيک در فوريه ۱۹۹۲ فعال بودهاند.
- نزديکى موضوعات مورد بحث گروههاى مذهبى با اهداف دولت کوبا، به عنوان مثال به مناسبت پانصدمين سالگرد کشف قاره آمريکا کليه مجامع مذهبى اين قاره در اکتبر ۱۹۹۲ در سانتودومينگو گردهم آمدند و پاپ سخنرانى کرد. از جمله موضوعات مورد بحث اين اجتماع مشکل بدهىهاى خارجى راه الهيات آزاديبخش، آموزش مسيحى براى جوانان و سقطجنين بود.
جدول آمار درصدى پيروان مذهبى در سال ۱۹۹۴
% مذهب
۵۵ بدون مذهب
۴۰ کاتوليک روم
۵ ساير مذاهب
-
اوضاع اجتماعى و آموزشى
آفات و معضلات
وضعیت زنان
سطح علمی و فرهنگی جامعه
تعلیم و تربیت
مردم کوبا در رابطه بامواد خوراکى با کمبود و مشکلات زيادى مواجه مىباشند؛ به اين صورت که تمام غذاها جيرهبندى است. هر شخص در هاوانا، ماهانه ۷/۲ کيلوگرم برنج و شکر، ۲۲۵ گرم حبوبات، يک مرغ، ۲۲۵ گرم گوشت و ميزان معينى ميوه و سبزيجات فصل سهميه دارد.
امواج عظيم پناهندگان کوبايى که شامل بهترين متخصصين و روشنفکران اين جزيره هستند سعى در دريافت پناهندگى سياسى دارند؛ بطوريکه اين حرکت و فرار مغزها از سالهاى اوليه انقلاب فيدل کاسترو تاکنون سابقه نداشته است. از اواسط دههٔ ۶۰ تاکنون پزشکان، هنرمندان، خلبانان، ورزشکاران، نويسندگان، مهندسين، دانشمندان و موسيقيدانان کوبايى تا اين حد سعى در استفاده از امتيازات مسافرتى خود براى پناهنده شدن نکرده بودند.
-
آفات و معضلات
مردم کوبا در رابطه بامواد خوراکى با کمبود و مشکلات زيادى مواجه مىباشند؛ به اين صورت که تمام غذاها جيرهبندى است. هر شخص در هاوانا، ماهانه ۷/۲ کيلوگرم برنج و شکر، ۲۲۵ گرم حبوبات، يک مرغ، ۲۲۵ گرم گوشت و ميزان معينى ميوه و سبزيجات فصل سهميه دارد. اما هميشه کوپنها به موقع توزيع نمىشود، يک شهروند هاوانايى مىگويد: حتى روزانه دوبار به مرکز پخش غذا سر مىزنند تا ببينند چيزى توزيع مىشود. تا تعطيلات پايان هفته، شهرنشينان با استفاده از سهميه سوخت ماهانه خود که تقريباً ۳۰ ليتر بنزين است براى تهيه غذا به اطراف شهر و روستاها مىروند. از همه مهمتر امواج عظيم پناهندگان کوبايى که شامل بهترين متخصصين و روشنفکران اين جزيره هستند سعى در دريافت پناهندگى سياسى دارند؛ بطوريکه اين حرکت و فرار مغزها از سالهاى اوليه انقلاب فيدل کاسترو تاکنون سابقه نداشته است. از اواسط دههٔ ۶۰ تاکنون پزشکان، هنرمندان، خلبانان، ورزشکاران، نويسندگان، مهندسين، دانشمندان و موسيقيدانان کوبايى تا اين حد سعى در استفاده از امتيازات مسافرتى خود براى پناهنده شدن نکرده بودند. يکى از مقامات رسمى آمريکا مىگويد: اگر در هفتهاى ما يک يا دو کوبايى متخصص که خواهان پناهندگى است نداشته باشيم هفته غيرعادى داشتهايم.
آنچه که قابل توجه است فقط اين نيست که تعداد فراريان روبه رشد است بلکه فرار بسيارى از هوشمندان و تحصيلکردههاى اجتماع است که در گذشته از امتيازات بسيارى در حکومت کمونيستى بهرهمند بودند. تصميم اينان در ترک مملکت خود نمايانگر آن است که سطح زندگى و شرايط سياسى کوبا رو به وخامت گذاشته است که حتى آنانى که بطور سنتى نازپرورده جامعهٔ کوبا بودهاند در رنج و زحمت هستند.
براساس گزارشهاى سازمان بنياد ملى کوبائيان آمريکايى (Cuban American National Foundilon) که به شدت ضدّکاسترو است حداقل ۴۵۵ پناهنده در فاصله اول آوريل ۹۰ تا ۳۰ اکتبر ۱۹۹۱ به آمريکا پناهنده شدهاند که بعلاوه، تعدادى در بين راه به اروپا و شوروى عازم و پناهنده مىشوند و تعدادى در اسپانيا، مکزيک، آلمان فرار خود را عملى مىکنند و عدهاى هم از راههاى بسيار سخت موفق به فرار مىشوند.
دولت کوبا با خائن ناميدن اين افراد با اين مسئله برخورد کرده است. بعد از پناهندگى کورترو خلبان ميگ ۲۳ به آمريکا يک گزارش راديويى او را به موشى که کشتى خود را ترک مىکند تشبيه کرد. بطور کلي، فراريان سريعاً به غيرانسانها تبديل مىشوند، بطور مثال بعد از فرار سندول نوارهاى موسيقى وى فوراً در مغازهها ناپديد گرديدند. براساس گزارشهاى مؤسسه کوبائيان آمريکا اکثر فراريان مرد، و با تخصصها و تحصيلات عالى مىباشد. از هر ۵ پناهنده ۴ نفر مرد و حداقل ۷۰ درصد تحصيلات دانشگاهى دارند و عدهاى در وزارتخانهها اکثراً وزارت آموزش عالى يا مؤسسات دولتى اشتغال به کار داشتهاند. از اين افراد يک دهم عضو رسمى حزب کمونيست و تقريباً ۲۵ درصد عضو جامعه کمونيستهاى جوان که از هواداران کاسترو بوده است مىباشند. کمى بيش از نيمى از اين افراد متأهل بودهاند. بيشتر فراريان با قايق مىگويند که وضع اقتصادى دليل اصلى فرار آنان بوده است. تبديل دولتهاى اروپاىشرقى به سيستم سرمايهدارى و قطع روابط سنتى هاوانا با مسکو، فعاليتهاى اقتصادى کوبا را حدود ۲ تا ۵ درصد در سال گذشته کاهش داده و ۱۰ درصد کاهش سطح زندگى براى امسال پيشبينى مىشود و سالهاى آينده وضع بدترى خواهد بود.
-
وضعيت زنان
زندگى خانوادگى و مقام زن
درگذشته خانواده در کوبا يک بنياد اجتماعي، سياسى و اقتصادى قوى بود؛ ليکن بعد از انقلاب اين وابستگى تا حدى تضعيف شده است. رژيم جديد از تسلط والدين بر فرزندان کاسته شده و جوانان به فعاليتهاى خارج از محيط خانوادگى که قبلاً ميسر نبود تشويق مىشوند. بعنوان مثال دختران جوان که قبلاً بشدت تحت مراقبت خانواده بودند براى کار در مزارع نيشکر هفتهها دور از منزل بسر مىبرند. در ارتش کوبا زنان به مقام افسرى نيز نائل مىگردند و اصولاً زنان به کار در مشاغل تازه تشويق مىشوند. مراکز دولتى براى نگهدارى از نوزادان و کودکان بوجود آمده و با اينکه تعداد آنها کافى نيست ولى کمک زيادى به اشتغال زنان نموده است. مستخدمين زن و روسپىها به مشاغل ديگر تشويق شدهاند.
فدراسيون ملى زنان ۵۱% از زنان بين ۱۴ تا ۶۵ سال را در عضويت دارد. اين سازمان که تحت رهبرى برادر فيدل کاسترو اداره مىشود در زمينه بالا بردن نقش زن در کوبا فعاليت چشمگيرى داشته است. يکى از اهداف اين جمعيت اين بود که بهمنظور جبران کمبود کارگر تا سال ۱۹۷۵ يک ميليون از زنان را به بازار کار کوبا وارد نمايد.
عضويت آنان از ۶ درصد عضويت دفتر مرکزى در سال ۱۹۷۵ به ۱۹ درصد در ۱۹۸۰ افزايش يافته است. بنيانگذارى ارگانهاى مردمى در سال ۱۹۷۶ بعنوان ساختار سياسى دولت، مسئول خسارت حاصله در اهميت (CDRانديسs) بوده است. امروز (OPP انديسs) در سطح شهرى بازار آزاد منطقهاى را که قبلاً (CDR انديسs) قادر به ايجاد آن بوده است فراهم مىکند. بنابراين عملکرد (CDR انديس s) مبنى بر تمرکز بر آن دسته پروژههاى جامعه که بهتر و راحتتر انجام مىشوند بطور محدودتر و مشخصترى درآمده است. روى هم رفته اين موضوع تأثير مثبتى بر گسترش فرصت همکارىهاى سياسى در سطح منطقهاى داشته است و اين امکان را به مردم مىدهد که در فرآيندهاى سياسى با وجود محدوديتهايى که سيستم سياسى ايجاد مىکند نقش داخلىترى داشته باشند.
فدراسيون زنان کوبا
فدراسيون زنان کوبا (FMC) مسئول حفظ و گسترش موفقيتها و موقعيتهايى است که پس از انقلاب نصيب زنان شده است. يکى از فعاليتهاى موفق رژيم، متجددکردن زنان کوبا بوده است. با وجود سهم اندک عضويت زنان در (PCC انديس s) و کمى شمار زنان انتخاب شده توسط (OPP انديس s) و ساير قصور، که از ميزان موفقيت آن مىکاهد اين حرکت با پشتوانه نتايج مؤثر و معمولى که به همراه داشته اعتبار خود را هنوز حفظ کرده است. هنگامى که در سال ۱۹۶۰، (FMC) افتتاح شد، انجمنهاى مختلف زنان که در حال فعاليت بودند و زير سازماندهى آن درآمدند. بخش فدرادا (Federadas) شامل زنان ۱۴ سال و بيشتر مىشود. به سرعت بر تعداد اين دسته افزود شد و حرکت آنها در جهت نقش هدايتى ارگان مردمى تغيير جهت داد. آنها با ۱۷،۰۰۰ نفر در سال ۱۹۶۰ شروع به فعاليت کردند و يک سال بعد تقريباً به ۹۰،۰۰۰ نفر رسيدند. در سال ۱۹۷۰، تعداد آنان ۱،۳۲۴،۷۵۱ نفر در سال ۱۹۷۶ بالغ بر ۲،۱۶۷،۱۷۱ نفر گرديدند. نرخ رشد عضويت جديد گروه ۱۸ سالگان هر ساله بالغ بر ۱۳۲،۴۷۵ نفر مىشود (۸/۵%) در حاليکه سابقاً تنها ۱/۵% بود.
با اين وجود در دهه ۱۹۸۰، فدرادا در بردارنده بيش از ۸۰% از کل جمعيت زنان بود. در اوايل دهه ۱۹۶۰ برنامههاى نوسازى مختلفى تحتنظر و حمايت انجمن زنان پايهريزى گرديد. براى زنانى که مىخواستند در فعاليتهاى داخلى شرکت کرده و حوزهٔ کار خود را گسترش دهند، مدارس ايجاد شدند. و تنها در ايالت هاوانا ۲۰،۰۰۰ زن از اين برنامه استفاده کردند، گرچه بعضى از آنان در مراکز دى - کر (Day - care) که در تعداد بسيار زيادى ايجاد شده بود شروع به کار کردند. همچنين مراکز خودبازسازى از اوايل دوره ۱۹۵۹ براى زنان خيابانگرد داير گرديد. (FMC) زنان را تشويق مىکرد تا مهارتهاى تکنيکى و فنى از جمله کشاورزي، رانندگى تراکتور، تکنيکهاى کشاورزى ويژه دامدارى و همينطور سياست بياموزند. از همان بدو تأسيس اين کنفدراسيون تحت رهبرى ويلمااپسين (Vilma Epsin) به فعاليتهاى خود ادامه داده است او همسر رائل کاسترو و رهبر انقلاب، البته آندسته از فعاليتهايى که مطابق خواسته خود اوست، بود. مؤثرترين اعتبارنامه او مربوط به مبارزات پارتيزانى برعليه باتيستا است.
اپسين، هماهنگ کننده حرکت ۲۶ جولاى کاسترو در ايالات اورينته بود تا زمانى که مجبور به ترک پايتخت سانتياگو دوکوبا گرديد. و پس از آن يکى از کسانى بود که پليس سرسختانه در جستجوى او بود. ارزشها و اهداف (FMC انديس s) بيانگر شرايط و موقعيت زنان در جهان سوم است. اصول آن در جهت حمايت از زن است نه حقوق زن. آنها معتقدند زن با مرد مساوى است اما اين طرز نگرش همانند ساير سازمانهاى زنان نيست. بجاى رودررو کردن زنان بر عليه مردان مانند جنبشهاى زنان غربي، اين کنفدراسيون سعى مىنمايد فدرادا را وارد فرآيند انقلابى نمايد. بعنوان يک ارگان عمومى همکار با يک سيستم مارکسيست، لنينيست (جايى که مساوات اجتماعى از طريق داخل شده در سياست رسمى شناسايى مىشود) کنفدراسيون، را تشويق مىنمايند تا از طريق يک زمينه اجتماعى سازمان يافته تمام و کمال خود را مطرح کرده و به پيشرفت نائل شوند (بدون روبروى هم قراردادن تمايلات حزبى و گروهى در برابر همديگر).
فلسفه آزادى زنان از ديد کنفدراسيون، تحقق اين حقيقت است. همچنين بيانگر اين واقعيت است که اگر زنان مىخواهند بخشى از انقلاب محسوب شوند بايد در آن شرکت نمايند؛ ولى ابتدا بايد در خود توانايى و صلاحيت آن را پديد آورند. به گفته اپسين: ما همچنين مىدانستيم که زنان در کوبا براى کارهايى که در جامعه نوين انتظارشان را مىکشيد آمادگى نداشتند. موفقيتهاى آموزشى زنان، فعاليتهاى سياسى و اجتماعى آنان و همکارىهاى دو جانبه با نيروهاى کارگرى در تمام کارهاى توليدى از آغاز ۱۹۵۶ بعنوان عمدهترين پيروزىهاى آنان محسوب مىشود. تا سال ۱۹۸۶ در حدود ۱۴۴،۰۴۵، ۱ زن شاغل که نماينده ۴/۳۷ درصد از کل نيروهاى کارگر را تشکيل مىداد مشغول کار بودند (در سال ۱۹۵۳، ۱۳% از کل جمعيت کارگر را تشکيل مىدادند.) در ايالت هاوانا، زنان ۴۴ درصد از نيروهاى شاغل را تشکيل مىدادند، و ۱۸ شهردارى وجود دارد که در آنها زنان بيش از ۴۵% از جمعيت شاغل را شامل مىشوند.
قبل از ۱۹۵۹ زنان اغلب در خدمات داخلى ايفاى نقش مىکردند. ۲۷% از کل زنان شاغل و يا به عنوان معلم (۱۴%) آنان ۸۲% معلمان را تشکيل مىدادند و ۸۹% از پستهاى خدمات داخلى به آنان اختصاص داشت. امروز عملاً تمام کارها براى زنان قابل انجام است. حتى کارهاى حرفهاى و ارتش، با اين وجود وزارت کار قطعنامه ۴۷ و ۴۸ را در اواخر دهه ۱۹۶۰ منتشر کرد که از زنان در برابر کارهاى سخت و خطرناک حمايت مىکرد و طبق قطعنامه دوم، از دستهاى از کارها به دليل آنکه سلامتى آنان را ممکن است به خطر بياندازد منع مىنمود.
-
سطح علمى و فرهنگى جامعه
تا سال ۱۹۳۰ کوبا از نظر برنامه آموزشى از ساير کشورهاى آمريکاى لاتين پيشرفتهتر بود. ولى بعد از اين تاريخ آموزش سير نزولى را طى کرد. يکى از پيروزىهاى بزرگ انقلاب کوبا رفرم آموزشى در اين کشور مىباشد. اين پيروزى نه تنها بعلت کاهش درصد بيسوادى بلکه به لحاظ پيدايش يک تغيير بنيادى در سيستم آموزش بدست آمده است. هدف آموزش بعد از انقلاب تربيت تکنيسين و متخصص است.اين هدف بر پايه احترام به ارزش کار در مقابل ارزش فردى و از بين بردن اختلاف طبقاتى ناشى از اختلاف درجات تحصيلى استوار شده است. اولين قدم در سال ۱۹۶۱ با بستن مدارس به مدت هشت ماه برداشته شد.در اين مدت حدود ۲۵۰،۰۰۰ دانشآموز جهت سواد آموزى به مناطق روستايى گسيل شدند.
برنامههاى آموزش، سواد آموزى بزرگسالان را تا خاتمه تحصيلات ابتدايى در برمىگيرد. در سال ۱۹۶۸ يک چهارم جمعيت بطور تمام وقت يا نيمه وقت در سطوح مختلف به تحصيل اشتغال داشتند. سيستم آموزشى کوبا عبارت است از: دو سال دوره آمادگى - شش سال دوره ابتدايى - سه سال دوره مقدماتى متوسطه. بعد از پايان دوره سه ساله متوسطه دانشآموزان مىتوانند به دورههاى تخصصى وارد شوند. حدود ۱۰% از دانشآموزان در اين دوره دوم متوسطه ثبت نام مىنمايند. طبق اين آمار سال ۷۸-۱۹۷۷ شمار دانشآموزان دبستانى و دبيرستانى در کوبا ۲۳۳،۴۰۰ نفر و شمار دانشجويان ۱۲۲،۵۰۰ نفر بوده است. در بسيارى از مدارس روستايى درس تئورى با کار در مزارع کشاورزى توأم مىباشد. سه دانشگاه معتبر در کوبا وجود دارد:
۱. دانشگاه هاوانا که بزرگترين دانشگاه کوبا است و در سال ۱۷۲۸ بنيانگذارى شده است.
۲. دانشگاه سانتاکلارا (Santa Clara)
۳. دانشگاه سانتياگودوکوبا (Santiago de Cuba)
تحصيلات دانشگاهى همچنين از نظر رشتههاى تحصيلى بعد از انقلاب تحولى چشمگير داشت.
-
تعليم و تربيت
تنها در سال ۱۹۱۵ دانشسراى تربيت معلم در هاوانا تأسيس شد و در سال ۱۹۱۷ شروع به کار کرد. دانشگاه هاوانا هم که با اعلاميه شماره ۲۶۶ سال ۱۹۰۰ حکومت نظامى ايالات متحدهآمريکا تشکيل شده بود فقط داراى سه دانشکده حقوق و پزشکى و علوم بود که هر يک براى خود شعبههايى داشت. درست در سالهاى قبل از انقلاب، تقريباً نيمى از کودکانى که به سن دبستانى رسيده بودند در دبستانها نبودند و ۲۷% از کودکان حائز شرايط شهرى و ۶۱% اطفال حائز شرايط روستايى به مدرسه نمىرفتند. در سال ۱۹۵۰ مثلاً ۱۸۰،۰۰۰ بچه در سال اول ابتدايى درس را آغاز کردند؛ ولى در همان سال ۵۰۰۰ نفر به کلاس هشتم رفتند، طبق يک بررسى که در سال ۱۹۵۸ از وضع تعليم و تربيت کوبا براساس مصاحبه با خانوادههاى روستايى مقيم نواحى نزديک مدارس روستايى به عمل آمد ۹/۳۱% از پسران داراى سن دبستانى و ۳۱% از دختران داراى سن دبستانى در مدارس راه نداشتند. در گروه سنى بين ۱۵تا ۱۷ سال درصد بچههايى که مدرسه نمىرفتند در بين پسران ۴/۸۷ و در دختران ۵/۹۱ بوده و اين ارقام درصد بچههاى داراى سن دبستانى محروم از تعليم و تربيت را کمتر از واقع نشان مىدهد چه تعداد بچههايى که در نواحى خارج از اطراف مدارس روستايى زندگى مىکردند و ارقام نمونه حساب نيامده است.
البته مسئله اين نبود که بودجه براى ايجاد مدرسه و گماردن معلم وجود نداشت. برعکس مبالغى بيشتر از آنچه در تاريخ کوبا سابقه داشت در رده افراد پانزده سال (قبل از انقلاب) در راه تعليم و تربيت به مصرف مىرسيد، مسئله اين بود که کودکان در واقع آموزشى نمىديدند. در نقاطى معلم بود؛ مدرسه نبود و در جايى مدرسه بود معلم نبود و در نقاطى هم که معلم و مدرسه بود ميز و نيمکت وجود نداشت.
جدول ميزان باسواد (۹۶%)
۱۹۸۹/۹۰ مدرسه معلم دانشآموز
پيشدبستانى ۹۰۹ ۷،۳۹۳ ۱۴۴،۷۰۰
دبستانى ۹،۴۱۷ ۷۱،۸۸۷ ۸۸۵،۵۰۰
راهنمايي ۲،۱۷۵ ۱۰۸،۵۶۰ ۱،۰۷۳،۱۰۰
تکنيکى و حرفهاى ۶۱۸ ۳۰،۲۵۲ ۳۱۲،۰۰۰
عالى ۳۵ ۲۴،۴۹۹ ۲۴۲،۴۰۰
-
رسانههاى گروهى1
تا قبل از سال ۱۹۵۹ مطبوعات به عنوان وسايل خبررسانى به کار مىرفت؛ درحالى که فيلم، تلويزيون و راديو براى سرگرمى مخاطبين خود و تمام وسايل ارتباط جمعى در دست بخش خصوصى قرار داشت و دولت کنترل بسيار جزئى و ناچيزى بر روى برنامههاى راديو و تلويزيون و سينما داشت. به همين جهت بخش خصوصى و صاحبان مطبوعات و فيلم سازان قادر بودند هر فيلم يا برنامهاى را که مخاطب بيشترى جذب مىکرد توليد يا وارد نمايند. بدليل تازگى صنعت فيلمسازى و بالا بودن هزينه توليد آن در منطقه، فيلمهايى هستند و برنامههاى تلويزيونى و برنامههاى بسيار ديگرى از ساير کشورها به خصوص ايالاتمتحده وارد مىگرديد. گرچه نظر دولت درباره مطبوعات بسيار متفاوت بود. از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۵۸ کنترل شديدى بر روى روزنامهها صورت مىگرفت، البته در سالهاى بحران که صاحبان روزنامهها، سرکشى آشکارى را نشان مىدادند و اطاعت از قانون را عملى نمىکردند سانسور از طرف دولت کنار گذاشته شد. و اين زمان درست پس از انقراض باتيستا در سال ۱۹۵۹ بود. در دهه ۵۰ تنها شش روزنامه از ۵۸ روزنامه رايج بدون کمک مالى دولت و آگهى اداره مىشدند. در سالهاى آخر حکومت باتيستا، دولت ماهانه مبلغى بالغ بر ۲۰۰،۰۰۰ نيرو براى روزنامهها و ۲۲،۰۰۰ نيرو بابت روزنامههاى شخصى پرداخت مىکرد.
روزنامههاى تعاونى آگهىهاى دولت را خيلى بيشتر از آگهىهاى تجارى قبول و چاپ مىنمودند و همچنين از پرداخت ماليات حقوقى و عوارض مقالات وارداتى معاف بودند. صرفنظر از کنترل سياسي، استاندارد روزنامهنگارى بسيار بالا بود. وزارت آموزش يک دوره ۴ ساله در ۶ مدرسه متوسطه براى آموزش روزنامهنگارى داير نموده بود. در دانشگاه هاوانا رشته دانشگاهى آن تدريس مىشد. روزنامهنگاران حرفهاى ملزم به عضويت در انجمن روزنامهنگاران بودند و اين انجمن نظارت چشمگيرى برکيفيت کار آنها ابراز مىکرد. بسيارى از روزنامهنگاران و صاحبان مطبوعات ابتدا از پيروزى کاسترو استقبال کردند اما پس از اقدامات راديکال و آشکار شدن طبيعت سوسياليستى دولت سر به مخالفت به آن بلند کردند و بسيارى از آنان کشور را ترک نمودند. گرچه تا سال ۱۹۵۲ سانسور چندانى در مطبوعات ديده نمىشد. دولت دست به اقدامات ديگرى براى محدود کردن آزادى مطبوعات انجام داد که عبارت بودند از: سلب مالکيت و قطع پرداخت سوبسيد، توقف چاپ آگهىهاى خود در چنين روزنامههايي. کاسترو در تلويزيون سردبيران و مفسران خبرى را که مخالف سياست او بودند به سختى تقبيح کرد و از يک روزنامه که صاحب آن خانواده ايتاليايى بود سلب مالکيت نمود.
اقدام ديگرى که کمک به محدود شدن مقالات ضددولتى شد قانونى بود که روزنامهنگاران منطقه لاهابانا (Lahabana) در نوامبر ۱۹۵۲ به تصويب رساندند و به موجب آن هرگاه مقالهاى که داراى مفاهيم ضددولتى يا مخالف مصالح دولتى در روزنامهاى چاپ مىشد سردبير موظف مىگرديد توضيحى در حاشيه آن بدهد که عبارت بود از آنچه در اين مقاله آمده است مطابق حقيقت نبوده و مخالف اصول روزنامهنگارى منطقى است. سوبسيد تمام وسايل ارتباط جمعى بجز روولوسيون (Revoluacion) (انقلاب) که روزنامه رسمى دولت جديد بود قطع گرديد. روولوسيون توسط چريکها در سيرامائسترا (Sierra Maestra) چاپ مىشد و چاپ آن در دفاتر روزنامه هاوانا که از آن سلب مالکيت شدهبود ادامه يافت. در ژانويه ۱۹۵۲ از روزنامههاى مانانا (Manana) تمپواينکوبا (Tempo in Cuba). آتاخا (Ataja) و پوابلو (Publo) نيز به موجب قانون جبران مايملک مسروقه سلب مالکيت گرديد. سوبسيد اين روزنامهها را قبلاً باتيستا پرداخت مىکرد. اين روزنامهها پس از سلب مالکيت به نامهاى نوتيسياس د هوى (Noticias de Hoy)، لاسال (Lacalle)، کمبته (Combate)، و ديآريوليبر (Diariolibre) (روزنامه آزاد) تغيير نام يافتند. نوتيسباس د هوى نام روزنامهاى بود که در ۱۹۳۸ تأسيس و در سال ۱۹۵۳ توسط باتيستا تعطيل شد و چندى پس از آن با نام و مديريت جديد دوباره شروع به فعاليت نمود و به موجب پيروزى انقلاب با همان عنوان اول خود آغاز به کار کرد و تبديل به اُرگان رسمى حزب سوسياليست و پس از آن حزب متحد انقلاب سوسياليستى گرديد.
دى آريو دلامارىنا (Diaro de Lamarina) (روزنامه دريايي) هنگام تعطيل شدن قديمىترين روزنامه در آمريکاى لاتين بود. اين روزنامه در ۱۸۳۲ تأسيس شد و معروفيت خود را در قبال حمايت از اسپانيا در مقابل انقلابيون قرن ۱۹ و باتيستا در مقابل انقلابيون قرن بيستم به دست آورد. اين روزنامه تحت تأثير خواستها و نظرهاى کليساى کاتوليک روم و ايالاتمتحده بود. تا فوريه ۱۹۶۱ تنها ۶ روزنامه در هاوانا چاپ مىشد. چهار روزنامهٔ روولوسيون، (الموندو - Elmundo - دنيا)، لاکايه (Lacaiie)، کمبته و روزنامهٔ پرن ساليبره (Prensalibre) (ماشين چاپ آزاد) و تحت حمايت و کنترل غيرمستقيم دولت بودند. روزنامه ششم، نوتيسياس د هوى (Noticias de Hoy) بود. در نوامبر روزنامههاى لاکايه، کمبته و پرنساليبره (Prensalibre) ممزوج شده و تحت نام دى آريو دلاتارد (Diario de Latrade) درآمدند.
در سال ۱۹۶۵، روولوسيون و نوتيسياس د هوى نيز در هم ادغام شده و گرانما (Granma) نام گرفت. اين روزنامه جديد نام خود را از کشتىاى که کاسترو و همراهانش براى رسيده به کوبا در دسامبر ۱۹۵۶ استفاده کردند گرفت. در ۱۹۶۵، خوونتودربلده (Juvendud Rebelde) جانشين دى آريو دلاتراد (Diario de Latrade) شد و مبدل به ليگ جوانان کمونيست گرديد.
در سال ۱۹۷۵ دو روزنامه گرانما و خوون تود (Juventud) در هاوانا منتشر و در تمام منطقه پخش مىگرديد. همچنين، مجلهٔ هفتگى گرانما قسمتى به مرور اخبار هفته و اخبار منطقهاى تخصيص داده مىشد که گرانما کمپسىنو (Granma Campension) نام داشت. گرانما روزنامه صبح بود و معمولاً شامل هشت تا دوازده صفحه بود. اما هنگامى که سخنرانىهاى کاسترو را چاپ مىکرد به صفحات آن افزوده مىشد. در اين روزنامه مقالات بلند سياسي؛ ارقام توليدات صنعتي، تصوير کارگران نمونه، مقالات ورزشي، و مقالات مربوط به پيشرفت تکنولوژى به چشم مىخورد. گرانما چندين صفحه خود را به سخنرانىهاى افراد مهم سياسى اختصاص مىداد. همينطور هنگامى که هيئت خارجى وارد کشور مىشد از چند روز قبل از ورود آنان مقالاتى مربوط به آن هيئت منتشر مىکرد. پس از آن نيز ديدار آن هيئت را با جزئيات منتشر مىنمود. رقم دقيق و قابل اعتمادى از ميزان چاپ و پخش اين روزنامه موجود نيست؛ اما دولت مردم را تشويق مىکرد که دستکم هر روزنامه را پنج نفر مطالعه نمايند. يکى از ارقام موجود درباره پخش روزنامه گرانما در سال ۱۹۷۵ بالغ بر ۵۰۰،۰۰۰ مىگردد. گرانما همچنين به خارج از کشور نيز فرستاده مىشد؛ اما مجلهٔ هفتگى گرانما طرفدار بيشترى را به خود اختصاص داده بود.
خوونتود ربلده متعلق به سازمان جوانان کمونيست (UJC) و تنها روزنامه عصر هاوانا بود اين روزنامه از نظر شکل و مضمون مانند گرانما بود و تيراژ روزانه آن بالغ بر ۷۰،۰۰۰ مىشد. مخاطبين اصلى اين روزنامه جوانان بودند و روزنامه داراى مقالات جذاب، تصاوير زنده و اخبار ورزشى مىگرديد. در نيمه دهه ۱۹۶۰ اين روزنامه مقالات معدودى جهت مخالفت و شکايت در برابر مشکلات عمدهاى که بوروکراسى ايجاد کرده بود چاپ مىکرد؛ اما با انقلاب هيچگونه مخالفتى ابراز نمىکرد. در ۱۹۶۹ اين روزنامه اقدام به انتشار يک روزنامه در صبحهاى يکشنبه نمود و همچنين روزنامه طنز هفتگى بنام (DDT) انتشار داد.
علاوه بر دو روزنامه ملى که در هاوانا چاپ مىشد هر ايالت دست کم يک روزنامه روزانه داشت که همه روزه به جز دوشنبهها منتشر مىگرديد. روزنامههاى هر ايالات شامل اخبار منطقهاى بود و تيراژ چندان بالايى نيز نداشت. البته يک مورد استثنا بود و آن ادلنت (Adelante) بود که در گاماگواى (Camaguey) چاپ مىشد و در سفارتهاى خارجى کوبا و خارجى از کشور پخش مىگرديد. تيراژ خارجى آن در سال ۱۹۷۱ بالغ بر ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ بود. چندين روزنامه ايالتى هر هفته ضميمههاى طنز و سرگرمى چاپ مىکردند. در نيمه دهه ۷۰ مطبوعات با مشکلات عمده تکنيکى مواجه گرديد و آن به دليل عدم وجود لوازم يدکى ماشينهاى مورد استفاده که اغلب از ايالاتمتحده وارد شده بودند پديدار شده بود؛ از اين رو سعى کردند لوازم يدکى مشابه و همينطور ماشينهاى جديد از کشورهاى اروپاىشرقى وارد نمايند. کمبودهاى مطبوعات و کاغذ روزنامه تا دهه دوم انقلاب ادامه يافت و روزنامهها براى مقابله با کمبود کاغذ از ضمايم هفتگى خود مىکاستند. پس از سال ۱۹۵۹ بسيارى از ژورناليستها فرار کردند و عدهاى نيز که باقى ماندند در انجام فعاليتهاى شغلى خود با مشکلاتى مواجه بودند و لازمه فعاليت آنها موافقت با اصول سياسى دولت بود.
از سال ۱۹۵۹ شرايط انتخاب يک ژورناليست تبحر و تجربه او در حرفه خود نبود؛ بلکه مسائل اعتقادى و ايدئولوژى در انتخاب آنها نقش اصلى را بازى مىکرد و در نتيجهٔ چنين اقداماتى بود که کيفيت روزنامهها حتى در نظر مرم کوبا نيز پايين آمد. در اکتبر ۱۹۷۵ در جشنى که به مناسبت دهمين سالگرد تأسيس گرانما برگزار شده بود تصميم بر آن شد که هم مفاد و مفاهيم و هم نحوه نگارش مقالات بالا برده شود. سطح تحصيلى ژورناليستها در آن زمان بسيار پايين بود و بسيارى از آنها فاقد ديپلم متوسطه بودند. در دهه ۷۰ سعى بر آن بود که سطح دانش ژورناليستها و در نتيجه سطح مقالات بالا برده شود. به همين منظور دانشگاهها، رشتههاى ژورناليستى بيشترى ارائه دادند و بعضى از خبرنگاران براى شرکت در کلاسهاى آموزشي، معمولاً تعطيلات آخر هفته از شهر خود به پايتخت سفر مىکردند. در سال ۱۹۶۸ و ۱۹۷۰ اتحاديه ژورناليستهاى کوبا (UPBC) که تمام خبرنگاران ملزم به عضويت در آن بودند اقدام به انتشار مجله ماهانه فتوتکنىکا (Fotoecnica) و (UPBC) نمود. از سال ۱۹۷۳ اين اتحاديه اقدام به پرپايى کنفرانسهاى سالانه نمود. همچنين اتحاديه پس از اين تحت حمايتهاى (Pcc) قرار گرفت.
-
رسانههاى گروهى (۲)
مجلات و نشريهها
پس از سال ۱۹۵۹ دولت شروع به انتشار مجلات و نشريههايى کرد که هدف اصلى آن خدمت به اهداف دولت بود از آن جمله مىتوان از مجلات زير نام برد. (Verde, Olivo) ارگان نيروهاى مسلح انقلابي، (INRA) (که کوبا جانشين آن شد) که جملهاى عامه پسند بود و توسط انستيتوى ملى اصلاحات ارضى منتشر مىشد. سومين مجله مهم در اوايل دهه ۱۹۶۰ بهمىآ (Bohemia) بود. اين مجله ابتدا در سال ۱۹۰۸ پايه گذاشته شد و هدف آن نقد و انتقاد در مورد تمام ادارات کوبا بود و در کنار مطبوعات اسپانيايى زبان پيش از سال ۱۹۵۶ يکى از پر تيراژترين مجلات در سطح جهانى محسوب مىگرديد.
در نيمه دهه ۱۹۷۰ مجلات فراوانى به چشم مىخورد که اختصاص به علايق عمومى داشتند در حقيقت تيراژ و تعداد مجلات، روزنامهها سقوط نکرد. در ضمن بسيارى از مجلات که بعضى از مجلات پرفروش و مهم نيز شامل آنها بود تعطيل شدند. البته دليلى که براى آن ارائه مىشد بيشتر کمبود کاغذ و امکانات بود و تعداد معدودى از مجلات به دلايل سياسى تعطيل مىشدند. در چنين مواقعى مجلات جديد بزودى جايگزين مجلات قبلى مىگرديد. در ميان مجلاتى که منحل شدند تعداد بسيار از آن دسته که مربوط به مسائل اقتصادى بودند و يا زير نظر ارگانهاى رسمى گروههاى مختلف بودند، ديده مىشد از قبيل: کمرسى اکستريور (Comercio Exterior) که تا سال ۱۹۶۶ توسط وزارت بازرگانى منتشر مىشد؛ وانگوآردى يوابررو (Vanguardia obrera) تراباخو (Trabajo) (کار) که در سالهاى ۱۹۶۶ و ۱۹۶۸ منحل شدند و هر دو توسط کنفدراسيون کارگران کوبا منتشر مىشد.
آگرو (Agro) نشريه اتحاديههاى بازرگانى کشاورزى تا سال ۱۹۶۶؛ و تئوريا پرکتيکا (Teoriay Practica) (تئورى و عملي) که تا سال ۱۹۶۷ تهيه و تنظيم آن را مدارس با دستورالعمل انقلابى عهدهدار بودند؛ کوباسوسياليستا (Cuba. Socialista) (کوباى سوسياليست) که طبق برآوردهاى سال ۱۹۶۴ از معروفترين و شناخته شدهترين مجلات بود در ۱۹۶۷ منحل گرديد. و دولت اظهار داشت از آنجا که مردم کوبا تحصيلات و اطلاعات علمى در مورد مسائل سياسى ندارند نيازى به چاپ مقالات جامع در اين زمينه وجود ندارد و انتشار مجلهاى در اين مورد غيرضرورى است.
کوبا سوسياليستا خبرهاى حزب کمونيست کوبا (PCC) و مقالات تحليلى درباره اوضاع سياسي، اقتصادى و اجتماعى منتشر مىکرد و در سال ۱۹۶۷، مجلهٔ پنسامينتو کريتيکو (Pensamiento Critico) که تهيه و تنظيم آن به عهده دپارتمان دانشگاه فلسفه هاوانا بود جايگزين آن گرديد. مجلاتى که به علايق عمومى و عامهپسندى پرداخت در اوايل دهه ۱۹۷۰ از پرفروشترين بودند يعنى بوهميا (Bohemia)، کوبا (Cuba) و ورد اوليوو (Verde Olivo) شامل مقالات گوناگونى درباره سياست و حقوق و اعمال انسانى بودند. همچنين ورد اوليوو (Verde Olivo) اطلاعاتى در مورد مسائل نظامى نيز چاپ مىکرد مجله کوبا در روسيه و اسپانيا نيز چاپ مىشد و احتمالاً به اتحاد شوروى نيز فرستاده مىشد.
رُمنسس (Romances) و موخرس (Mujerse) مجلات زنان بودند، موخرس توسط فدراسيون زنان کوبا منتشر مىشد و شامل مقالاتى درباره موقعيت و جايگاه زنان در انقلاب بود همچنين مقالاتى در مورد مد، آشپزى و ساير مشاغل مربوط به زنان مىگرديد.
مجله پلنته (Palante) جملهاى طنز و هجو بود که در سال ۱۹۶۱ هفتگى منتشر مىشد و از موفقيت بالايى برخوردار بود.
کاسا دُ لاس آمريکا (Casa de Las America) خانه آمريکا هر دو ماه يکبار توسط ارگانى با همين نام منتشر مىشد و تنظيم آن را روبرتو فرنانده را ماتار عهدهدار بود. اين مجله يکى از بهترين نشريات در آمريکاىلاتين محسوب مىگشت و مقالات ادبى و علوم انسانى صاحب نظران کوبايى و آمريکاى لاتين در آن به چشم مىخورد.
تعداد بيشمارى از مجلات نيز که از معروفيت کمترى برخوردار بودند در اين کشور منتشر مىشود خواننده کمترى دارد. رويستا دُ آگريکولچورا Revista de Agricultura)، روزنامه کشاورزى گرانما. اين اينجنىيرا سىويل (Ingenieria Civil)، مر واى پسکا (Mar Y Pesca)، بلتين دُ هايجن واى اپيدمى اولوجيا (Boletin de Higiene Y Epidemi ologia) (بولتَن بهداشتي) از اين دسته بودند.
مجلات فرهنگى عبارت از: سيگنوس (signos) که در سال ۱۹۶۹ تأسيس شد. سىنه کوبا نو (Cine Cubano) (سينماى کوبايي) مجلهٔ فيلم، گازتا دُ کوبا (Gazeta de cuba) و ينيون (Union) (اتحاد) مجلات ادبى که توسط انجمن ملى نويسندگان و هنرمندان منتشر مىشد.
مجلات گروههاى سياسى بينالمللى نيز در اين کشور چاپ مىشد و از اين دسته مىتوان از: ترىکنتينينتال (OCLAE, Tricontinental) نام برد. در اکتبر ۱۹۹۰ رئيس جمهور کاسترو اعلام کرد که در مطابقت با ساير اقدامات صرفهجويانه اقتصادى مبسوط از اين پس تنها روزنامه گرانما بعنوان نشريه ملى چاپ خواهد شد و چاپ ديگر نشرياتى که بطور هفتگى چاپ مىشد بايد متوقف گردد.