مراکز و مؤسسات توليدکننده انيميشن در ايران1
توليد انيميشن در ايران در مؤسسات و سازمانهاى مختلفى توليد مىشود، که مهمترين آنها کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان، سيما، و ساير مراکز وابسته به دولت است. همچنين شرکتها و مؤسسات خصوصى نيز توليدکننده اين فيلمها مىباشند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
شبکههای تلویزیونی
سایر مراکز تولیدکنندهٔ انیمیشن (وابسته به دولت)
تولیدات انیمیشن (بخش خصوصی)
کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان
کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان، با همت بنيانگذاران خود شکل گرفت و در سال ۱۳۴۴ دست به برگزارى جشنوارهٔ بينالمللى فيلمهاى کودکان و نوجوانان زد.
حرکت فعال در زمينهٔ تصويرگرى کتاب کودک در ادامه منجر به پيدايش زمينه مستعد براى نقاشى متحرک و سينماى کانون گرديد. با تلاش چند گرافيست فيلمهاى اوليه انيميشن توليد شدند و در سال ۱۳۴۹ به پنجمين جشنوارهٔ بينالمللى کودکان و نوجوانان راه يافتند. مرکز سينمايى کانون در سال ۱۳۴۸، نورالدين زرينکلک را به بلژيک اعزام کرد تا پس از کسب تخصص لازم، بخش انيميشن کانون را فعالتر سازد. نخستين فيلمهاى انيميشن توسط زندهياد آراپيک باغداساريان و فرشيد مثقالى ساخته شدند.
کارنامهٔ کانون پرورش فکرى در زمينهٔ توليدات فيلم انيميشن در مقايسه با سازمانهاى مشابه، عليرغم محدوديت امکانات، بسيار قابل توجه بود.
در سال ۱۳۵۴ مرکز بنام ”مرکز تجربيات نقاشى متحرک“ پايهگذارى شد.
کانون پرورش فکرى بيشترين تأثير را در پيشبرد، رشد و شکوفايى انيميشن در ايران داشته و هنرمندانى چون نورالدين زرينکلک، فرشيد مثقالي، علىاکبر صادقى و نفيسه رياحى از اولين دستاندرکاران اين حرفه در ايران بشمار مىروند. همچنين بايد از مرتضى مميز، شادروان آراپيک باغداساريان، پرويز نادري، وجيهالله فرد مقدم، عبدالله عليمراد، نازنين سبحان سربندي، احمد عرباني، محمدرضا عابدي، صفرعلى اصغرزاده، فرخنده ترابى و محمد مقدم نام برده شود. برخى توليدات کانون پرورش فکرى در زمينهٔ فيلم انيميشن از آغاز عبارتند از:
”آقاى هيولا“ (فرشيد مثقالي، ۱۳۴۹)، ”سوءتفاهم“ (فرشيد مثقالي، ۱۳۴۹)، ”گرفتار“ (آراپيک باغداساريان، ۱۳۴۹)، ”وزنهبردار“ (آراپيک باغداساريان، ۱۳۴۹)، ”آنکه خيال بافت. آنکه عمل کرد“ (مرتضى مميز، ۱۳۵۰)، ”زمين بازى با بوش“ (نورالدين زرينکلک، ۱۳۵۰)، ”هفت شهر“ (علىاکبر صادقي، ۱۳۵۰)، ”سياه و سفيد“ (سهراب شهيد ثالث، ۱۳۵۱)، ”شهر خاکستري“ (فرشيد مثقالي، ۱۳۵۱)، ”گلباران“ (علىاکبر صادقي، ۱۳۵۱)، ”من چقدر مىدانم“ (نفيسه رياحي، ۱۳۵۱)، ”استقلال“ (پرويز نادري، ۱۳۵۲)، ”رنگينکمان“ (نفيسه رياحي، ۱۳۵۲)، ”سياه پرنده“ (مرتضى مميز، ۱۳۵۲)، ”دوباره نگاه کن“ (فرشيد مثقالي، ۱۳۵۳)، ”رخ“ (علىاکبر صادقي، ۱۳۵۳)، ”تداعي“ (نورالدين زرينکلک، ۱۳۵۳)، ”دنياى ديوانه“ (نورالدين زرينکلک، ۱۳۵۴)، ”ملک خورشيد“ (علىاکبر صادقي، ۱۳۵۴)، ”منم مىتونم“ (عباس کيارستمي، ۱۳۵۴)، ”مزاحمها“ (وجيهالله فرد مقدم، ۱۳۵۷)، ”اميرحمزهٔ دلدار و گور ديگر“ (نورالدين زرينکلک، ۱۳۵۶)، ”از جهات مختلف“ (فرشيد مثقالي، ۱۳۵۷)، ”تقليد“ (وجيهالله فرد مقدم، ۱۳۵۸)، ”دنداندرد“ (عباس کيارستمي، ۱۳۵۹)، ”يک قطره خون، يک قطره نفت“ (فرشيد مثقالي، ۱۳۵۶)، ”تبر“ (احمد عرباني، ۱۳۶۰)، ”ردپا“ (نازنين سبحان سربندي)، ”چشم تنگ دنيادار“ (نورالدين زرينکلک، ۱۳۶۱)، ”درسى براى گنجشک“ (محمدرضا عابدي، ۱۳۶۳)، ”چرا و چطور“ (فرشيد مثقالي، ۱۳۶۴)، ”بازگشت“ (کار گروهي، ۱۳۶۵)، ”از تهران تا تهران“ (نفيسه رياحي، سودابه آگاه، ۱۳۶۶)، ”ابرقدرتها“ (نورالدين زرينکلک، ۱۳۶۷)، ”بچهها در موزه“ (عبدالله عليمراد، ۱۳۶۷)، ”گل و ابر“ (هلن متقيان، ۱۳۶۷)، ”اتحاد“ (نازنين سبجان دربندي، ۱۳۶۸)، ”گنج“ (احمد عرباني، ۱۳۶۸)، ”همنشين“ (صفرعلى اصغرزاده، ۱۳۶۹)، ”کليد نقش“ (عبدالله علىمراد، ۱۳۶۹)، ”بازار“ (عبدالله علىمراد، ۱۳۷۰)، ”لىلى حوضک“ (وجيهالله فردمقدم، ۱۳۷۱)، ”درخت بخشنده“ (محمد مقدم، ۱۳۷۲)، ”قطعه گمشده“ (محمدرضا عابدي، ۱۳۷۲)، ”پرواز“ (فرخنده ترابي، ۱۳۷۲)، ”کوه جواهر“ (عبدالله علىمراد، ۱۳۷۳)، ”فاختهٔ تنها“ (پروين تجويد، ۱۳۷۴)، ”مريم“ (محمد مقدم، ۱۳۷۵)، ”انعکاس“ (احمد عرباني، ۱۳۷۵)، ”يکى کم است“ (عبدالله علىمراد، ۱۳۷۶)، ”اصحاب فيل“ (على اصغرزاده، ۱۳۷۶)، ”شنگول و منگول“ (فرخنده ترابي، ۱۳۷۷)، ”قصه سيب“ (مظفر شيدايي، ۱۳۷۷)، ”سکوت“ (احمد عرباني) و ... .
مراکز و مؤسسات توليدکننده انيميشن در ايران(۲)
شبکههاى تلويزيونى
از توليدکنندگان و سفارشدهندگان مهم انيميشن ”سيما“ است که سهم زيادى در کميت ساختن اين نوع فيلمها دارد.
انيميشن در سيما در زمينههاى مختلفى چون تهيه و ساخت فيلم براى کودکان، تهيه فيلمهاى آموزشي، علمي، سرودها، تيتراژسازى و ... توليد مىشود.
در حدود سالهاى ۵۳-۱۳۵۲، در سيما بخش کوچکى براى توليد فيلم انيميشن ايجاد شد. هرمز حقيقى در سال ۵۷ وارد شبکه اول صدا و سيما شده وى تحصيلکردهٔ دانشکدهٔ هنرهاى زيباى دانشگاه تهران و رشته عکاسى و سينماتوگرافى و نقاشى متحرک در شيکاگو است. و در حال حاضر در حدود ۸۰ فيلم کوتاه نقاشى متحرک دارد و در شبکه دوم نيز مشغول به کار است. از چهرههاى ديگر تأثيرگذار در سيما در بخش انيميشن، حميد نويم، تحصيلکردهٔ آلمان است که از سال ۶۰ وارد سيما شد و در ارتقاى کيفى و گرايش به سمت انيميشن آکادميک نقش مؤثرى داشت، وى پس از چند سال به سوئد، که در آنجا تجربيات مفيدى اندوخته بود بازگشت.
آندرانيک آغازيان، مسعود ممتازي، افخم ماکويي، مسعود شبستان، مسعود جعفرى جوزانى از ديگر افرادى هستند که در بخش انيميشن سيما تحولات را ايجاد کرده و تأثيرات مثبتى بر جاى گذاشتند.
برخى از توليدات فيلم انيميشن شبکهٔ اول سيما عبارتند از:
”شستشو“ (اسفنديار اخمديه، ۱۳۵۳)، ”لکلک و روباه“ (کيوان ممتازي، ۱۳۵۵)، ”۱۷ شهريور“ (شهريار بحراني، ۱۳۵۷)، ”چهارفصل“ (مهوش تهراني، ۱۳۵۸)، ”تفرقه“ (محمد فرشيدمهر، ۱۳۵۹)، ”مهمانهاى ناخوانده“ (محمد فرشيدمهر، ۱۳۵۹)، ”يادداشتهاى سال“ (آندرانيک آغازيان، ۱۳۵۹)، ”پرندگان ابابيل“ (مهين جواهريان - بهروز يغمائيان، ۱۳۶۰)، ”پرنده و بچه“ (هلن متقيان، ۱۳۶۰)، ”ماهى سياه کوچولو“ (افخم ماکويي، ۱۳۶۰)، ”آهو و شکارچي“ (رضا سپهداري)، ”هرش شيطان“ (شرفالدين طباطبايي، ۱۳۶۱)، شهر برجها (حسن تهراني، ۱۳۶۱)، ”قرضالحسنه“ (مسعود دشتبان، طاهره کشکولي، ۱۳۶۱)، ”در سکوت شب“ (حميد نويم، ۱۳۶۲)، ”فروردين“ (رحيم حکمت شعار، ۱۳۶۲)، ”سپاه فيل“ (غلامحيدر اکابري، ۱۳۶۲)، ”سرودهاى جنگ“ (محمدرضا سپيداري، ۱۳۶۲)، ”طلوع بهار“ (منوچهر احمدي، ۱۳۶۲)، ”سيماى اقتصاد ما“ (منوچهر خوشخرام، ۱۳۶۳)، ”کاروان آفتاب“ (ابوالفضل جليلي، ۱۳۶۳)، ”من نبودم دستم بود“ (سيامک والىپور، ۱۳۶۳)، ”ابر و باد و ماه و خورشيد“ (آندرانيک آغازيان، ۱۳۶۴)، ”باد“ (مسعود ممتازي، ۱۳۶۴)، ”مادربزرگ مهربان“ (محمدرضا عابدي، ۱۳۶۴)، ”على کوچولو“ (حسن تهراني، شهلا اعتدالي، جواد ميرميران، اميرحسين اثباتي، ميرحسين قهرايي، ۱۳۶۴)، ”خطهاى ساده“ (احمد عرباني، ۱۳۶۵)، ”طوطى و بازرگان“ (منوچهر احمدي، ۱۳۶۵)، ”قصه برکه و ماهي“ (محمدرضا عابدي، ۱۳۶۵)، ”نقاشىهاى مداد آبي“ (محمد فرشيدمهر، ۱۳۶۵)، ”سه تا بچه“ (منوچهر احمدي، ۱۳۶۶)، ”قلقلي“ (محمدرضا عابدي، ۱۳۶۶)، ”خراجگزاران“ (پيروز حکيمزادهٔ اصل، ۱۳۶۶)، ”رضا کوچولو“ (مينا تقوي، ۱۳۶۶)، ”گنجشک و کلاغ“ (محمدرضا عابدي، ۱۳۶۶)، ”هفت روز هفته“ (افخم ماکويي، ۱۳۶۱)، ”بچه قورباغه“ (محمد فرشيدمهر، ۱۳۶۷)، ”مرغ عشق“ (کار گروهي، ۱۳۶۷)، ”فوت و فن کوزهگري“ (حسن خراساني، ۱۳۶۷)، ”ادبيات عاميانه“ (بهروز يغمائيان، ۱۳۶۷)، ”فولاد مبارکه“ (مهناز بکايي، ۱۳۶۷)، ”آموزش الفبا“ (اسفنديار احمديه، ۱۳۶۹)، ”حضرت زينب“ (راضيه فلاح، ۱۳۶۹)، ”روى خط زر“ (ميرصادقي، ۱۳۶۹)، ”وزن فيل“ (فاطمه کريمي، ۱۳۶۹)، ”ريختهگرى ساده“ (هما شکيبي، ۱۳۷۰)، ”سروش نوجوان“ (راضيه فلاح، ۱۳۷۰)، ”گرگ و گله“ (هما شکيبي، ۱۳۷۱)، ”هزار کفش تازه“ (نسرين قلىبيگيان، ۱۳۷۱)، ”نقاشخانه“ (ناهيد پيمايش، ۱۳۷۱)، ”شناخت حرکات ورزشي“ (اسفنديار احمديه، ۱۳۷۱)، ”پولک نقرهاي“ (افخم ماکويي، ۱۳۷۱)، ”اتل، متل، بهاره“ (مريم جبني، ۱۳۷۲)، ”قالىباف“ (افخم ماکويي، ۱۳۷۲)، ”صداى فاصلهها“ (نسرين قلىبيگيان، ۱۳۷۳)، ”روزنامهفروش“ (هما شکيبي، ۱۳۷۳)، ”شاپرکها“ (رؤيا خاشعي، ۱۳۷۳)، ”راننده“ (هلن متقيان، ۱۳۷۳)، ”لالايي“ (هما شکيبي، ۱۳۷۴)، ”سرود نماز“ (افخم ماکويي، ۱۳۷۴).
از توليدات انيميشن شبکهٔ دوم سيما نيز مىتوان اين فيلمها را نام برد:
”بهداشت سيگار“ (آذر پژوهنده، ۱۳۶۹)، ”سوادآموزي“ (مصطفى ندرلو، ۱۳۶۹)، ”زهرا و زهره“ (ايمان شکري، ۱۳۶۹)، ”نفت“ (گروهي، ۱۳۷۰)، ”کنترل جمعيت“ (هرمز حقيقي، ۱۳۷۳)، ”حالا حرکت کن“ (هاله ذباتيان، مريم جبيني، ۱۳۷۴).
مراکز و مؤسسات توليدکننده انيميشن در ايران(۳)
ساير مراکز توليدکنندهٔ انيميشن (وابسته به دولت)
اين مراکز شامل شرکت فرهنگى هنرى صبا، انجمن سينماى جوان ايران، حوزهٔ هنرى سازمان تبليغات اسلامى و ... مىباشد.
شرکت فرهنگى هنرى صبا در تأمين بخشى از نيازهاى کشور در زمينهٔ توليد فيلمهاى متحرک و اشاعهٔ فرهنگ اسلامى در قالب فيلمهاى متحرکسازي، فعاليتهايى را از سال ۱۳۷۴ يعنى يک سال پس از تأسيس شرکت آغاز نمود. اين شرکت در بخشهاى توليد، تحقيق، آموزش، فروش (داخل - خارج) در زمينهٔ انيميشن فعاليت دارد. از جمله توليدات مرکز فرنگى هنرى صبا مىتوان فيلمهاى ”عمو نوروز“ (قمرتاج ماکويي، ۱۳۷۴)، ”ماجراهاى ميرزا“ (شکيبي، بکايي، خرميان، خاشعي، تجويد، ۷۵-۱۳۷۴)، ”زاغى زيرک“ (اسفنديار احمديه، ۱۳۷۴-۱۳۷۵)، ”بهاران“ (صديقه پيمايش، ۷۵-۱۳۷۴)، ”گلهاى قالي“ (نورالدين زرينکلک، ۱۳۷۷)، ”در انتظار خورشيد“ (غلامرضا گرشاسبي)، ”پوتين و شقايق“ (عليرضا فرماني، ۷۷-۱۳۷۶)، ”افسانه شکفتن“ (مهدى خرميان، ۱۳۷۶)، ”پرنده آهنگساز“ (سعيد آذرنژاد، ۷۶-۱۳۷۵)، ”پسرى که کوچک شد“ (مهناز بکايي، ۱۳۷۶)، ”عروسک کنجکاو“ (رسول بابارضا، ۱۳۷۷) را نام برد.
انجمن سينماى جوانان ايران از ديگر توليدکنندگان انيميشن مىباشد. در ابتداى سال ۱۳۶۷، شش مرکز انيميشن در شهرستانهاى شيراز، اصفهان، همدان، تهران، کرمان و سارى داير شد و آثار متنوع و موفقى طى سالهاى متمادى توليد شدند به تدريج در شهرهاى ديگر نيز دفاترى داير شد که زيرپوش اين مرکز قرار گرفتند. در بهار ۷۷ و پانزدهمين جشنوارهٔ سينماى جوان، ۱۱ فيلم انيميشن حضور داشت که بعضاً به بخش مسابقه نيز راه يافتند. فيلمهاى ”چاه“ (على ايزدپرست)، ”حباب“ (کاوه بهرامىمقدم)، ”کوچ“ (حسن خراساني)، ”کليد“ (اسحاق عرب)، ”توپ“ (شمسالدين آروند)، ”سينما“ (داور نجفي)، ”سنگواره“ (اميرشهاب رضويان) ”رؤياى گريز“ (مهران سپهران)، ”تنديس باد“ (عليرضا نعمتپور) و ... از توليدات اين مرکز مىباشند.
حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى از مراکز ديگر توليد فيلم انيميشن است. از اواخر سال ۱۳۶۹ استوديو بعثت در اختيار واحد هنرهاى تصويرى قرار گرفت و بخشهاى هنرى کامپيوتري، نقاشى متحرک و عروسکى و ... به اين استوديو، انتقال يافتند. از توليدات اين مرکز: ”سيگار“ (ناصر گلمحمدي، ۱۳۷۰)، ”تيم ما تيم آنها“ (مريم فهيمى - اسدالله بيناخواهي، ۱۳۷۲)، ”زندگى از آب است“ (جهانگير قربانخاني، ۱۳۷۴) و ... مىباشد.
توليدات انيميشن (بخش خصوصى)
توليد فيلم انيميشن در بخش خصوصى در قلب فعاليت گروهها و افرادى جريان دارد که عبارتند از: شرکت مکارم (فريدون، منوچهر و مهرداد احمدي) ، بينا فيلم (مهوش تهراني، حسنعلى قربانکريمي)، ابوالفضل رازاني، مرحوم رضا شبيري، بهروز يغمائيان، کريست کاراپتيان، واچه گاسپار، استوديو ۱۴ (عباس پويا)، جوزان فيلم، شرکت رايانهافزار، شرکت موج سوم، وجيهالله فردمقدم، مؤسسه حور، شرکت پژوهشهاى سينمايى هيلدج و ... .
كمیك استریپ ریشه اصلی انیمیشن
انیمیشن از آثار خالقانی نشأت گرفت كه پیشتر به عنوان كارتونیستهایی مجرب در روزنامهها و مجلات فعالیت داشتند. «جیمز بلاكتون»، «امیلی كوهل»، «وینزور مَككی» (كه همگان او را به خاطر انیمیشنهای «گِرتی دایناسوره» و «نموی كوچك در سرزمین خواب» میشناسند) و یا «جان راندولف»، هنرمندانی بودند كه با تولید انواع فیلمهای كوتاه و بلند انیمیشنی بر اساس یك سری ایده اریژینال در كمیك استریپهایشان، صنعت انیمیشن مدرن را پایهگذاری نمودند. اما كشاندن پای كاراكترهای كمیك استریپی به دنیای انیمیشن گاهی اوقات با ناكامی همراه بود. برای مثال، تعدادی از كمیك استریپهای روزنامههای فوقالعاده محبوب، همچون «گامپس»، «مات و جف» و «گربه دیوانه» وقتی به كارتون تبدیل شدند، به هیچ موفقیتی دست نیافتند و از كاراكترهای مشابهی مثل «فلیكسِ گربه» و «اُسوالد، خرگوش خوش شانس» كه از ابتدا در دنیای انیمیشن به وجود آمده بودند، عقب افتادند. جالب آن است كه بدانید، «فلیكس گربه» بعدها وارد عالم كمیك استریپ شد و حتی از مجموعه كارتونیاش، محبوبتر گشت!
با ناطق شدن سینما و محبوبیت میكی ماوس، ناشرین كمیك استریپ به دنبال یافتن كاراكترهای جدید افتادند و شخصیتهای كارتونی معروفی همچون باگزبانی و تام و جری را به عناوین مصور خود اضافه كردند. از سویی دیگر، تهیه كنندگان انیمیشن هم، با تولید كارتونهایی بر اساس مجموعههای مصور «كاپیتان و بچهها» و «آلبز كوچولو» نشان دادند كه هنوز به ریشههای خود وفادارند.
«پاپای» از جمله كاراكترهایی بود كه وقتی در سال ۱۹۳۳ به دنیای انیمیشن وارد شد، توانست به یكی از ستارگان بزرگ این صنعت مبدل گردد. اما با این حال تهیه كنندگان سریالهای كارتونی هنوز هم ترجیح میدادند تا از رسانههایی همچون سینما یا رادیو به منظور الهام گیری استفاده كنند تا از كمیك استریپ.
قبل از پایان دهه ۳۰ میلادی، كمیك بوك، خود را به عنوان یكی از منابع عظیم سرگرمی در آمریكا معرفی كرد. اما كمیك استریپ روزنامهای، خوراك بزرگسالان محسوب میشد، زیرا روزنامه خوانها اكثراً افراد سن بالا بودند.
بنابراین «سوپرمن» به راحتی از لابهلای صفحات مصور كمیك بوكی به بیرون پرواز كرد و روی نوار سلولوئید فرود آمد، تا تماشاچیان سینما از ماجراهای كوتاه كارتونی او لذت ببرند. اما در كمال تعجب موفقیت سوپرمن، پیوند انیمیشن را با داستانهای مصور مستحكم نساخت. در دهه ۵۰ و با مقبولیت قابل توجه تلویزیون در نزد مردم آمریكا، بازار جدید اما كوچكی برای انیمیشن ایجاد شد. در حقیقت اكثر برنامههای كودكان را، پخش مجدد انیمیشنهای كوتاه سینمایی و قدیمی تشكیل میداد.
با این وجود، تهیه كنندگان تصمیم گرفتند با خلق سریالهای جدید، مخاطبین خود را افزایش دهند اما این بار هم به كاراكترهای سینمایی-تلویزیونی علاقه نشان دادند. در حقیقت، آنها كمیك استریپهای روزنامهای را مناسب ذهن بچهها نمیدانستند و با وجود آن كه سریال «یوگی و دوستان» موفق به جلب مخاطب بزرگسال شده بود، اما پای كاراكترهای كمیك استریپی به انیمیشن باز نشد كه نشد.
اواسط دهه ۶۰، اوضاع فرق كرد و «فِرد سیلورمن» از رؤسای شبكه اِیبیسی وقتی متوجه علاقه وافر كودكان به كمیك بوك شد، سریالهای كارتونی روزهای شنبه خود را پر از سوپرمن، اسپایدرمن و آرچی كرد. انایمه ژاپنی هم با اقتباسهایی از كمیكهای مانگایی مثل «آسترو بوی»، «اسپید رِیسر» و «كیمبا شیر سفید»، كمی در بازار آمریكا خودی نشان داد. در این میان، شبكه سیبیاِس كه در به در به دنبال مخاطب بالغ میگشت، دست به دامان كمیك استریپهای روزنامهای شد و در نتیجه مجموعههایی بر اساس «پیناتس»، «بلاندی»، «گارفیلد» تولید شدند كه همگی موفق بودند.
«پیناتس» پس از مدتی به فیلم زنده هم برگردانده شد. یك دهه بعد (دهه ۷۰)، موج ضد خشونت به برنامههای تلویزیونی كودكان تزریق شد و در یك چشم به هم زدن، كاراكترهای كمیك بوكی كارتونها، غیبشان زد و آنها قافیه را به برگردانهای سریالهای زنده تلویزیون باختند. اما بالاخره در اوایل دهه ۸۰ طلسم شكست و مجموعه Smurfs كه در بازار كمیك بوك اروپا غوغایی برپا كرده بود، به انیمیشن تبدیل شد و اندك اندك شخصیتهای ملایمی مثل «ریچی ریچ» و «گارفیلد» به جایگاه سابق انیمیشنی خود برگردانده شدند.
دهه ۸۰ در ضمن شاهد رشد قارچ مانند بازارهایی جدید همچون تلویزیون كابلی و فیلمهای ویدیویی بود كه هیچ محدودیتی در زمینه پخش آثار بعضاً خشن نداشتند. موفقیت بیسابقه كارتون «لاك پشت نینجا» كه از روی كمیك استریپی سیاه و سفید اقتباس شده بود، آب دهان تمام تهیه كنندگان را جاری ساخت و وادارشان كرد تا به دنبال گزینههای دیگری بروند. یكی دیگر از بازارهای جدید، انایمه ژاپنی بود كه به لطف نوارهای ویدیو، آمریكاییها را مجذوب خود نمود. در نتیجه شبكههای كابلی تصمیم گرفتند با اختصاص بودجههایی نسبتاً نازل، انواع و اقسام انیمیشنهای كمیك بوكی را تولید كنند.
اما متأسفانه بازارها و فرصتهای طلایی فوقالذكر با آغاز دهه ۹۰ میلادی رو به افول گذاشت و اكثر شبكهها، انیمیشنهای اینچنینی را از برنامه پخش روزهای تعطیل حذف كردند. اما در سالهای اخیر و پس از این كه شبكههای فاكس و برادران وارنر حقوق ساخت و پخش كاراكترهای مارول و DC را خریدند، شاهد هجوم بیامان قهرمانان كمیك استریپی به صفحه كوچك تلویزیون هستیم. خوشبختانه این روند در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
مهدی ترابیمهربانی
نشریه الکترونیکی تکاپو
دربارهٔ موریس دو بوور خالق لوك خوششانس
موریس در ابتدا فقط یك تصویرگر بود. تفاوتی كه او با دیگر همكارانش داشت، این بود كه صرفاً به تصویرگری داستانهای لوك پرداخت و از تصویر پردازی سایر قهرمانان كمیك استریپ خودداری كرد. به عبارت دیگر تمام عمرش را وقف سلسله داستانهای لوك و ماجرای دالتونها نمود. موریس در دسامبر ۱۹۲۳ در شهر كورته (كشور بلژیك)به دنیا آمد. او علاوه بر طراحی، به داستان نویسی نیز میپرداخت.
ولی پس از مدتی تصمیم گرفت كه داستان نویسی را رها كند و صرفاً به طراحی كمیك استریپ بپردازد. او خیلی زود در مجله اسپیرو كار ثابتی را به دست آورد. مجله اسپیرو در آن وقت به صورت هفتگی منتشر میشد و از تیراژ بسیار قابل توجهی برخوردار بود.
بیشتر مخاطبان آن جوانان و نوجوانان بودند. البته طیف خاصی از كودكان را نیز شامل میشد. موریس با تمركز بر داستانهای لوك خوششانس، توانست خود را به عنوان یكی از بهترین تصویرگران بلژیك مطرح سازد. یكی از دلایل موفقیت او -به نظر برخی- رها كردن داستان نویسی و تمركز بر تصویرگری بود. او همچنان كه اشاره كردیم در ابتدا هر دو كار را به صورت «یك تنه» انجام میداد، ولی پس از آن كه با رنه گوسینی آشنا شد، تصمیم گرفت داستان نویسی كمیكها را به او بسپارد. موریس در ایالات متحده با رنه گوسینی آشنا شد.
این آشنایی بعدها از آنها یك زوج هنری موفق ساخت. همكاری این دو آن چنان موفقیتآمیز بود كه به زودی اثر مشترك آنها، به یكی از بهترین داستانهای مصور اروپا تبدیل شد. متأسفانه همكاری این دو هنرمند، همیشگی نبود. رنه گوسینی به دلیل یك بیماری مزمن در سال ۱۹۷۷ درگذشت و موریس را تنها گذاشت. موریس پس از آن واقعه ناچار شد از نویسندگان دیگر كمك بگیرد. ولی هیچ یك از این نویسندگان نتوانستند جای رنه گوسینی را پُر كنند.
موریس گاهی ناچار میشد همانند گذشته، خود بعضی از آثارش را داستاننویسی كند. موریس، حدوداً یك دهه بدون رنه گوسینی كارهایش را به كمك نویسندگان دیگر ادامه داد. برای برخی بسیار شگفتآور مینماید كه چرا موریس طراحی خود را به لوك و ماجراهای او محدود كرده بود؟ او از معدود طراحانی است كه در تمام زندگی هنری خود، تنها به طراحی یك شخصیت كمیك استریپ اكتفا كرده است! البته او این كار را، محدود كردن طراحی خود در زمینه كمیك استریپ نمیداند، و معتقد است: «من آنچنان با لوك، دمساز شده بودم كه گاهی فكر میكردم خود او هستم، وقتی به ماجراهای او فكر میكردم گویا خود در رویا فرو رفتهام.
رویایی كه صحنه آن، صحراهای آمریكای جنوبی است و آدمهای آن همان وسترنهای قدیمی! تنها دشمنان من، برادران دالتون… و تنها دلخوشی من سفر با اسب شكیبایم بود….. طراحی لوك برای من بسیار دلنشین بود. من پیش از طراحی، تمام ماجراهای او را ابتدا از ذهن میگذرانم و سپس به طراحی آن میپرداختم. اختصاص داشتن طراحی من به داستانهای لوك، اصلاً باعث محدود شدن كار هنریام نشد… و اتفاقاً باعث شد كه من كارم را با احساس بیشتری ادامه دهم. ماجراهای لوك شاید از بهترین داستانهای منتشر شده در مجله اِسپیرو باشد.
تیراژ بالای این نشریه دلیل موفقیت این سری از داستانها بود. من خوشحالم كه توانستم همچو اثری را به دوستداران كمیك استریپ هدیه دهم.» +++ سرانجام موریس دوبوور در سن هفتاد و هفت سالگی در ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۱ درگذشت. هواداران كمیك استریپ و قصههای دنبالهدار هرگز نام او را به فراموشی نخواهند سپرد.
پیلبان انیمیشن