می گن مدارا بکنین با بازیای سر نوشت
آدم عاشق که دیگه اهل مدارا نمیشه
ماهو توی چشمای تو از بس زلاله میشه دید
چشمای هیچکی مث تو اینجوری گیرا نمیشه
سوال کنم جواب میدی؟ فقط یه جمله بنویس
بگو که می رسیم به هم؟ آخر میشه یا نمیشه
Printable View
می گن مدارا بکنین با بازیای سر نوشت
آدم عاشق که دیگه اهل مدارا نمیشه
ماهو توی چشمای تو از بس زلاله میشه دید
چشمای هیچکی مث تو اینجوری گیرا نمیشه
سوال کنم جواب میدی؟ فقط یه جمله بنویس
بگو که می رسیم به هم؟ آخر میشه یا نمیشه
هرآچند رخساره نديدم سرخ رويم
سالمان است گرم سرخ رويم
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزادباش
گر چه تو تنها تر از ما می روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی بر خوردهای سرد را
اگر چه اشك ريزي
سراپرده روي داري
در هواي شور انگيز تو
راهي به جهان گشودم
جهان دوباره گشودم
موهایت
یادگار عطرهای جاری
در شمیم باد
نشان وارهیدن از خویشتن خویش
نشان آزادگی
سخنهایت
حرفهایت
از جنس واژه های گم شده در زمان
به لطافت مهر
به ظریفی یک شیشه
و به کم یابی ماه
همه اینها هیچ
قلبت
آه قلبت....
تو رو مي خونم
نمي دونم ((تو)) رو چي بگم _تو
نشسته ام /مداد و خاطراتم در دستم
زندگي پيشم
پاييزه گلامون گل دارن
تك شكوفه هاي شكفتن/آره پاييزه
همه ذرات جسم خاکی من
از تو ای شعر گرم در سوزند
اسمانهای صاف را مانند
که لبالب ز باده روزند
در بي نيازي ان چه دارم مال توست
ان چه دارم از ان توست
يه قلب خسته اما پر از شور تو
شيدا و دل داده تو
غو غای دشت جام ترست گل دشت بزودی شکوفه میدهد
در سکوتي دلگير مانده ام بين تو و خودم ...
فاصله اي به اندازه هزار سال نوري بين خودم و تو مي بينم ...
تو گذشتي از من ! غافل از نگاهم و غافل از يادم ...
پشيمانم از گشودن دريچه اي به سوي تو !
وجودم ياد تو دارد تنهايم تنها
خواب به چشمانم به شبها نمي رود
اما لحظه ها را خوابم نمي بينم
تنها توي پروازم
اسبان تازان در دشت ها مي تازند
اب و هوا مي چرخد زمين ميگردد
جواني تباهي ميرود
ياد تو دارم/ هنوز ياد تو دارم
هنوز چشمهايم را بسته ام
زمانه نمي بينم لحظه اي نمي نگرم
خواب نمي بينم بيدار بيدارم
سحر گاهان ياد تو دارم
بي تو خلوت كرده ام با دلم
دلم با توست چشم با توست