ما نطفه عقربكهاييم !
از چه مي ترسيم ؟
از چه مي خوانيم ؟
ما گنديده ثانيه هاييم !
من در چرخش ساعت ها مي چرخم
ذهنم را در فضاي مسموم زندگي سيال مي كنم
رگباري از لحظه ها بر قامت من مي بارد
آهسته آهسته احساسم را مي كاهد
صداي تيك تيك ساعت ها تكراريست
Printable View
ما نطفه عقربكهاييم !
از چه مي ترسيم ؟
از چه مي خوانيم ؟
ما گنديده ثانيه هاييم !
من در چرخش ساعت ها مي چرخم
ذهنم را در فضاي مسموم زندگي سيال مي كنم
رگباري از لحظه ها بر قامت من مي بارد
آهسته آهسته احساسم را مي كاهد
صداي تيك تيك ساعت ها تكراريست
تو آن نوری که با موسی همیگفت
خدایم من خدایم من خدایم
بگفتم شمس تبریزی کیی گفت
شمایم من شمایم من شمایم
مرو راهي كه پايت را ببندند
مكن كاري كه هوشياران بخندند
مرغ دل هوای پر زدن دارد
آسمان بر دلم باران میکارد
زمین زیر پاهایم میرقصد عاشقانه
غم همچو اشک بر کویرم میبارد
دل كه رنجيد از كسي خرسند كردن مشكل است
شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكل است
ترنم باران ، سخنی است با ما
تفرق یاران ، سختی است بر ما
آن روز نیایید بر این جمع ما
همی دور افتیم و از هم جدا
الهی باشی و بسیار باشی
بشرط آنکه با ما یار باشی
یار همی دل زده از من شود
چاره این دل سوخته بر که شود
من همیشه یار یاران شوم
چه کنم یاری را که خواهد رود ؟
دارم با کی حرف میزنم
نمیدونم نمیدونم
این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره
کاش میتونستم بخونم قد هزار تا پنجره
طلوع من طلوع من
وقتی غروب پر بزنه
موقع رفتنه منه
حالا که دلتنگی داره
رفیق تنهاییم میشه
کوچه ها نارفیق شدن
حالا که میخوان شب و روز به همدیگه دروغ بگن
ساعتا هم دقیق شدن
طلوع من طلوع من
وقتی غروب پر بزنه
موقع رفتنه منه
*-*
سلام دوستان
بالاخره وقتش فرا رسید/
برام دعا کنید
اگه تا 2 هفته برنگشتم حلالم کنید :31:
دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
همیشه تا که بود متصل مسا و صباح