در كوي عشق شوكت شاهي نمي خرند
اقرار بندگي كن و اظهار چاكري
ساقي بمژدگاني عيش از درم درآ
تا يكدم از دلم غم دنيا به در بري
Printable View
در كوي عشق شوكت شاهي نمي خرند
اقرار بندگي كن و اظهار چاكري
ساقي بمژدگاني عيش از درم درآ
تا يكدم از دلم غم دنيا به در بري
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشاد قدی ساعد سیم اندامی
یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا
یه نگین سبز خالص توی انگشتر دریا
تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی
زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد
واسه داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
تو نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه
السلام يا حبيبي :rolleye:نقل قول:
نوشته شده توسط DVDUFO
همسر پرهیز نگردد طمع
با هنر انباز مکن عار را
ای که شدی تاجر بازار وقت
بنگر و بشناس خریدار را
ای عشق مدد کن که با سامان برسیم
چون مزرعه تشنه با باران برسیم
یا من برسم به یار یا یار به من
یا
هر دو بمیریم و به پایان برسیم
مجروح ز رنج زندگی رست
از قلب بریده گشت شریان
آن بال و پر لطیف بشکست
وان سینهی خرد خست پیکان
نه سایه دارم و نه بر بیفکنندام سزاست
وگرنه بر درخت تر کسی تبر نمی زنده
دل عالمي بسوزي چو عذار بر فروزي
تو ازاين چه سود داري كه نمي كني مدارا
همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي
به پيام آشنايان بنوازد آشنا را