یارب سببی ساز که یارم به سلامت *********************باز آید و برهاندم از بند ملامت
امروز که در دست تو ام مرحمتی کن ***************** فردا که شدم خاک چه سود ندامت
Printable View
یارب سببی ساز که یارم به سلامت *********************باز آید و برهاندم از بند ملامت
امروز که در دست تو ام مرحمتی کن ***************** فردا که شدم خاک چه سود ندامت
تا زهره و مه در آسمان گشت پديد
بهتر ز مي ناب كسي هيچ نديد
من در عجبم ز مي فروشان كايشان
به زانكه فروشند چه خواهند خريد
در خرابات مغان نور خدا میبینم
ای عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
مدتي شد كز حديث اهل دل گوشم تهي است
چون صدف زين گوهر شهوار آغوشم تهي است
عاشقان دیوانگانی سرگردان را ماننده اند،
از آن رو که تنهایند، تنها،
تسلیم و وانهاده ی یکایک لحظه ها،
گریانند، چرا که عشق را توان اندوختنشان نیست.
عاشقان دل نگران عشقند،
عاشقان در امروز زندگی می کنند،
این بهترین کاری است که می توانند
و همه ی آن چیزی است که می دانند
دل جای تو شد وگرنه پرخون کنمش
در دیـده تویـی وگرنه جیحـون کنمش
امیــد وصــال تـوسـت جــان را ور نـه
از تــن به هــزار حیـلــه بیرون کنمش
شما هم برويد توي روزنامه جار بزنيد:
مردي خودش را كشت
كش دادن ماجرا
اجاره ي خانه ايست كه به جايش لوازمم را ضبط كرده اند
شما هم دنبال وصيت نامه ام
هي... ناز صاحب خانه را مي كشيد
در شولاي مه پنهان، به خانه مي رسم گل كو نمي داند مرا ناگاه
در درگاه مي بيند به چشمش قطره
اشكي بر لبش لبخند، خواهد گفت:
بيابان را سراسر مه گرفته است... با خود فكر مي كردم كه مه، گر
همچنان تا صبح مي پائيد مردان جسور از
خفيه گاه خود به ديدار عزيزان باز مي گشتند
دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
همیشه تا که بود متصل مسا و صباح
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش
ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را