سلام محمد جان
دریغ از
سالهایی که بی تو گذشت
یاغی شده بودم و
اسب سیاه کوه ها
دزد شده بودم و
موج تمام دریاها
و به همه چیز شلیک می کردم
تا بلکه فراموشت کنم
......
کاش
گلوله ای به سوی سرنوشت
شلیک کرده بودم.
Printable View
سلام محمد جان
دریغ از
سالهایی که بی تو گذشت
یاغی شده بودم و
اسب سیاه کوه ها
دزد شده بودم و
موج تمام دریاها
و به همه چیز شلیک می کردم
تا بلکه فراموشت کنم
......
کاش
گلوله ای به سوی سرنوشت
شلیک کرده بودم.
میروی مست ز بیغوله و میید
با تو این دزد فریبندهی غارتگر
سبک آنمرغ که ننشست بدین پستی
خنک آن دیده که نغنود درین بستر
آقا ممد خوبی ؟شبت قشنگ !
رفت و گذشت، بی نگاهی که بوی مهربانی دهد
غافل از این که همین نزدیکی ها از آب آبی تر است دلی که میمیرد برای لحن کودکان یار
لحنی شبیه مریمی های پر پر
امشبم مثل همیشه ست
آره... .. .
باز هم سر میزند تنهایی
آره... .. .
از دوباره می آید دلتنگی
آره... .. .
با ندیدنش چه می کنی؟
هراسی ندارم
باهاش رفیقم این روزا
*-*
سلام رییسمون اقا مهرداد.رییس کم پیدایی یا کم سعادتی ماست؟
***
سلام دیانا خانوم گل شبت مهتابی عزیز
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسه سر ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
----
قربانت ، شب خوش
نه اشكي تا بريزم
نه پايي تا گريزم
نه اشكي تا بريزم
نه پايي تا گريزم
نه يك دست نوازش گر
نه پايي تا گريزم
نه يك دست نوازش گر
نه پايي تا گريزم
گل مولا گل مولا گل مولا گل مولا
=-=
شب شما هم خوش
این قافله عمر عجب میگذرد........... دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری........... پیش آر پیاله را که شب میگذرد
ویرایش ...
ديدي که رسوا شد دلم ~ غرق تمنّا شد دلم
ديدي که من با اين دل ~ بي آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی ~ بر زلف او عاشق شدم
اي واي اگر صياد من ~ غافل شود از ياد من ~ قدرم نداند
فرياد اگر از کوي خود ~ وز رشته گيسوي خود ~ بازم رهاند
شب خوش
دل شکسته هین چرایی برشکن
قلبها و قلبها و قلبها
آخر ای جان اول هر چیز را
منتهایی منتهایی منتها
یوسفا در چاه شاهی تو ولیک
بی لوایی بیلوایی بیلوا
چاه را چون قصر قیصر کردهای
کیمیایی کیمیایی کیمیا
اشکم از دیده ی نمناک برآید بیرون
بی تو این خون شده دل، پاک بر آید بیرون
کشته ی تیغ غمت را چو بخوانی، تا حشر
ناله اش از دل صد چاک برآید بیرون