بحث نوشابه شد:
راهنمایی که بودیم ، کار هر زنگ من و رفیقام این بود که میرفتیم و نوشابه شیشه ای میگرفتیم...
نوشابه ها خیلی بی مزه بودند ، اما خیلی گاز داشتند و ما هم به همین دلیل نوشابه میگرفتیم...
شصتمون رو میگذاشتیم رو دهنش و حسابی تکونش میدادیم ، شیشه نوشابه رو سر ته میگرفتیم و یه خورده شصتمون رو شل میکردیم و نوشابه داخل شیشه تا چند متر اونور تر پاشیده میشد...
یه بار من و رفیقام نفری یه شیشه نوشابه گرفتیم ، تکونش دادیم و دنبال سوژه گشتیم تا حال گیری کنیم اساسی و کلی بهش بخندیم...
دیدیم یکی از بچه های کلاس دومی داره جلومون راه میره ، ما هم شیشه نوشابه هامون رو آماده پاشیدن کردیم ، تقریبا 20% اش تموم شده بود که پسره در رفت ، ما هم بقیه رو روی نفر جلوییش خالی کردیم... چشمتون روز بد نبینه... ما اینجوری بودیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
که یارو برگشت طرف ما... چشمتون روز بد نبینه! دبیر عربی مون بود که داشت میرفت خونشون... (اونروز فقط یه زنگ کلاس داشت و زنگ تفریح میرفت)
دبیر پایه ای بود و چیزی بهمون نگفت... اما نمره مستمر رو به همه مون 6 داد تا حساب کار دستمون بیاد و با دم شیر بازی نکنیم!