از شیرینی عشق که لذت نبردی!
قلبم را در سرکه می گذارم
تا شاید سال ها بعد
از ترشی خاطره ها لذت ببری...!
Printable View
از شیرینی عشق که لذت نبردی!
قلبم را در سرکه می گذارم
تا شاید سال ها بعد
از ترشی خاطره ها لذت ببری...!
مجروح عشق منم
تک درخت شهر عشقم
گمشده صحرای عشقم
در میان این همه درد
من همان اندوه عشقم
گر تو آزاری دلم را
آری،آن مجروح عشقم
گر تو بر کندی گلم را
من همان بیمار عشقم
شاخه هایم را شکستی
من شکسته بال عشقم
برگ هایم را گسستی
من خزان سرد عشقم
شمع را از من گرفتی
گمشده در راه عشقم
گر تو خونم را بریزی
غرقه ی دریای عشقم
شاعر : مونا(ساغر)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یواش گفتم دوست دارم ، واسه اینه که نشنیدی
بلد نیستم که بد باشم ، نگو اینو نفهمیدی
بزار باشم کنار تو ، کنار عطر این احساس
بزار حبس ابد باشم ، تو عشقی که برام رویاست
بزار با گریه اینبارم ، بگم خیلی دوست دارم
اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم
قلبت را از نفرت آزاد کن
ذهنت را از نگرانی آزاد کن
ساده زندگی کن
بیشتر بخشش کن
کمتر انتظار داشته باش
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمی توان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...
و من همچون غربت زدایی در آغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
و تا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت
سهل است بگویم که گرفتار تو هستم
من در پی این حادثه غمخوار تو هستم
هر چند که دور منی و من از تو دورم
بر جان تو سوگند که دوستدار تو
هستم...
هرچقدر بيشتر ميخواهمت . . .
دورتر ميشوی . . .
. . . برگرد ! ! . . .
قول ميدهم ديگر دوستت نداشته باشم ! . . .
من قاریِ تواَم!
به چارده روایتـــــــــــــ
می خوانـــــــــــــــمت
و ناگهان
"حافظ" می شوم تو را...
لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنی دارد ؟
دلتنگی معنی ندارد ...
درد دارد ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلم
برایت تنگ میشود
حتی وقتی روبرویم نشسته ای،و
نگاه تو دور میشود از مماس نگاهم
تا فنجان چای!
قول بده
قول بده
تنها دست های من زیر سیگاریت باشد...
روی نگاهم
غلیظ و
داغ
چه قهوه ای میریزد چشمهایت!
عرق میکند نگاهم
ومست میکنی...
نمی دانم تو می دانی :
که من بی تو بهاران را نمی خواهم
__________________________________________________ __________________________________________________
نمی دانم تو می دانی :
که من بی تو درخت خشک پاییزم
که باران را نمی خواهمنمی دانم تو می دانی :
__________________________________________________ __________________________________________________
که بعد از تو گل نرگس نمی روید
درون باغ چشمانم
__________________________________________________ __________________________________________________
تا تو با منی دنیا رو ساده می گیرم
دیگه از کنارت جایی نمیرم ...
حست میکنم تو رو تو خواب و بیداری
من تغییر کردم شدم همونی که دوس داری
تو تموم زندگیمی تو رو به دنیا نمیدم
آخر همه ی ارزوها دوباره به تو رسیدم ...
شوق پر کشیدن است در سرم قبول کن
دل شکسته ام اگر نمی پرم قبول کن
این که دورِ دور باشم از تو و نبینمت
جا نمی شود به حجم باورم قبول کن
گاه پر زدن در آسمان شعرهات را
از من از منی که یک کبوترم قبول کن
در اتاق رازهای تو سرک نمی کشم
بیش از آن چه خواستی نمی پرم قبول کن
قدر یک قفس که خلوتت به هم نمی خورد!
گاه نامه می برم می آورم، قبول کن
گفته ای که عشق ما جداست، شعرمان جدا
بی تو من نه عاشقم، نه شاعرم، قبول کن
آب...
وقتی اینقَدَر گذشته از سرم
من نمی توانم از تو بگذرم قبول کن
کسی در گوشم
جیغ می کشد مدام
چیزی از درون
استخوان ھایم را می تراشد
و پاھا عقب تر از تنم
گوشراره ات را می گیرم
نیافتم
پرز پیراھنت به چشمم فرو می رود
دَمر می افتم
تو لبخندت را می جوی
صدای ترک خوردن پوستم را می شنوم
تو دستت به دَف می خورد
کاسه ی سرم پر از آب می شود
تو
تو به رفتن می افتی
دندانم کنده می شود
و پیش از آن که بگویم
سیاھی رفتنی ست
مثل موی پدربزرگ ،
سیاھم می کنی .
نشستهای توی سینهام...
مثلِ تیرِ چندپَر!...
نه میشود درت آورد...
نه گذاشت که بمانی!...
رضا کاظمی
این که می گویم می روی !؟
یعنی ... می شود نروی ؟
یعنی ... حالا که می روی زود بر می گردی ؟
عليرضا روشن
اگر تمام ستاره های آسمان را
به شب من بیاوری
این تاریکی،
روشن نخواهد شد،
برای من
تنها "چشم" تو کافیست
دریغش نکن....
هیچ کجا
جز خواب روی بازوهای مردانه ات ،
امنیت را معنا نمیکند
برایم ...
نقل قول:
راست میگه این دوستمون منم موافقم اینطوری شعرهای بیشتری نوشته میشه ...باید بگید که چندتا پست پشت سر هم نذارید که شعرها و فرستنده هاش متنوع باشن.ممنون*منم واقعا موافقم که شعرهای بیشتری نوشته بشه*
نقل قول:+ اینکه برای طرح پیشنهادات و انتقادات از تاپیک ارتباط با تیم مدیریت در صفحه اصلی انجمن ادبیات استفاده کنید .نقل قول:
در حال حاضر میشه گفت اکثر پست هایی که ارسال میشه مفید هستن ، یعنی کیفیت رو بالا می برن نه کمیت رو ! فعالیت مفید که مد نظر فروم هست ارسال پست های زیاد نیست ، ارسال پست های مفید هست هرچند کم !
ناله ی عاشقانهای بیش نیست
ترانهی " بی من مَرو ! "
مثل نیلوفر، پیچیدهاَم به دست و پات
اگر میتوانی، برو!
طعم یخ در بهشت را می دهی
در این گرمای واژه ها !!!
قفل دلم
فقط با کلید تو باز میشود
نه با کلید های دیگران . . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این بد بیاریا، تقصیر من نبود
این که تو هم بری، تقدیر من نبود
این حال و روزمه، از غصه تب کنم
هر روزم این شده، روزامو شب کنم
وِیلونِ کوچه هام، دنبال کی برم
چون بعد تو فقط، فکر مقصرم
بیـــــــ رآهـﮧ هـَــــم ..
براے خودش راهیســـــــت
وقتـــــے ..
قــرآر بـاشــَد
مَـــرا بــﮧ تــــو برســـــآند ..
واژه ها مبتذل اند
هيچ نگو
فقط نگاهم كن
هم صحبتي ،زيبا تر از نگاه تو نيستـــــــــــــ
وقتي كه لبهاي تو
با سكوتم همخواب استـــــــــــــــ.........
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چنانـتـــــ ـــ ـ دور دوستـــــ مــے دارم ..
ڪــﮧ پای فکر تو خستـﮧ مــےشود
ڪـمــے بنشــین ..
دیگر تو را میان غزل هایم در قالب خیال نمی خواهم
رویای من بدل به حقیقت شو غیر از همین محال نمی خواهم
یا با تو می رسم به بلندایم یا بی تو محو می شوم از دنیا
دریایی و جنون تو را دارم موجم که اعتدال نمی خواهم
افسانه نه ! ولی غزلی هستم در اوج عاشقانه گی اش کوتاه
در عاشقی شبیه خودم هستم از قصه ها مثال نمی خواهم
آینده ام تو هستی و بختم را در عمق چشمهای تو می بینم
حالا که چشم های تو را دارم از شعر و قهوه فال نمی خواهم
پایان این رقابت بی پایان وقتی رقیب ها همه جا ماندند
جز دست حلقه کرده ی تو دیگر بر گردنم مدال نمی خواهم
با تو خوشم اگر چه حرامم شد جز غم هر آنچه روزی من بوده است
می خواهمت به قیمت ایمانم ، نه! روزی حلال نمی خواهم
دﻟـم كــﻪ ﮔــﺮﻓـﺘـﻪ ﺑـﺎﺷـــﺪ ...
ﺑﺎ ﺻﺪاﯼ دﺳــﺘـﻔــﺮوش دوره ﮔﺮد ﻫﻢ ﮔــﺮﯾــﻪ ﻣﯽ كنم ؛
ﭼﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﺑــﻪ " مرور خاطرات ِ بـا تــو بودنـــم ..
با من چو لب تو در سخن می آمد
این وجد به رقص، جان و تن می آمد
هر چند که با تو پا به پا می رفتم
ای کاش دلت با دل من می آمد!
من عادت به رفتن نداشتم . . .
. . . " تو " . . .
بند کفش هايم را محکم کردی . . .
حالت خوب است؟؟؟
همه چیز رو به راه است؟؟؟
من؟؟؟
بی صدا میگریم!
مبادا صدای گریه ام به هم بزند زندگی سنگی و عادی ات را!
تو بخواب...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کاش این بادهاراز دار بودند
حرفم را بهشان میگفتم
آرام در ِ گوشَت بگویند
دوستت دارم
از آن دوستت دارم های ریز خودم
که دوستشان داری...
گناه کن , با من گناه کن
بيا براي يک بار هم که شده احساس کنم که آدمم... سيب نشانم بده !
بهشت سهم کساني که تو را باور نکرده اند .
قدری مهربان تر نگاهم کن ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
" جَــﮧ انَــمـــ " بے تـــو
بــِدونـِـــ « اَلِفــــ » اَستـــــ !
بودنت نهايت دلخوشی من است
مي توانی باشی حتی در دورتر ها
اما می دانم هستی
همين كه هستی
روزهايم عطر تو را دارند
و شبها روشن از خاطره مهتابيت !!!
یکنفر در ـهمین نزدیکـے ـها
چیزے
به وسعت ِ یک زندگـے برایت جا گذاشته استـــ ...
خیالتــ راحتــ باشد
آرامــ چشمــ ـهایت را ببند
یکنفر براے ـهمــه ِ نگرانـے ـهایتــ بیدار استــ...
یکنفر کــ ِ از ـهمــه ِ زیبایـے ـهاے دنیا
تنها تو را باور دارد ..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوب خاطر دارم
آن شب پائیزی
کلمات آخر
گریه فرصت به زبانم کم داد
طفلکی چشمانم
تاسحر باریدند
حرف پایان این بود
زود بیـــ ـ ـ ا چشم براهم
هم نغمه آهم
حال از آن روز به بعد
می نشینم سر هر راه گه گاه
راه گم کرده
به مـ ـ ـ ن بر بخوری
پس تـ ــ ـ و را می بینم
. . .درست از اولين باری که رفتی
درست از اولين باری که مردم
درست از آخرين برگی که باختی
درست از آخرين دستی که بردم
درست از روز اول رفته بودی
همون روزی که من از دست رفتم
عزيزم عشق تو بن بست من بود
منم تا آخر بن بست رفتم
دنيای من تويی ، دنيا ولی ميگن زندونه مؤمنه
آخه چه جوری از خير تو بگذرم ؟ اين غير ممکنه
. . .
ديوار بی در
تازه ترين شاهکار " محسن چاوشی "
کد:www.chavoshi1.com
بگذار لبهایت برای بوسیدن باشند ...
تـو
چشمانت به اندازه کافی
حرف برای گفتن دارند ...!
هر روز برایت نامه مینویسم
و تو،
همه را "برگشت" میزنی.
سپاسگزارم
هیچکس تا بهحالْ اینهمه نامه برایم نفرستاده بود!
عالی بودنقل قول:
نتونستم فقط تشکر رو بزنم...
----------
هان چه میگویی؟
تنهاییمان را قسمت کنیم
یا تن هایمان را...