با اجازه gilopa
پست 5 رو بخونید
کد:http://forum.p30world.com/showthread.php?p=1979543&posted=1#post1979543
Printable View
با اجازه gilopa
پست 5 رو بخونید
کد:http://forum.p30world.com/showthread.php?p=1979543&posted=1#post1979543
:46::31:منم اولش نمیدونستم. قوانین رو بخون.:27::20::31:نقل قول:
________________________________
این رو من یک جایی خوندم که واقعا نمیدونم کجا بود. شاید همین p30world بوده. زیاد شبیه سوتی نیست ولی بی ربط هم نیست:
یک بار قرار بود از شرکت Erickson بازدید کنم. برای همین با یکی از کارمندان بومی اونجا به طرف شرکت رفتیم. این طرف هنوز بیشتر از 100 متر به شرکت مونده بود که ماشین رو پارک کرد.
من گفتم چرا نمیری جلوی کارخونه نگه داری؟
گفت: ما الان زود رسیدیم و میتونیم پیاده بریم. جا پارکهای خالی که نزدیک کارخونه هست باید بمونه برای کسانیکه دیرتر میرسن و وقت کمتری دارن. مگر شما تو کشورتون چنین رسمی ندارید؟
من هم فقط خجالت کشیدم...
زير بار قانونهاى غير منطقى هم نبايد رفت!نقل قول:
◙
مثل احمدینژاد حرف میزنی. ;دینقل قول:
زير بار قانونهاى غير منطقى هم نبايد رفت!
____________________________
چرا کسی اینجا سوتی نمینویسه؟؟؟؟ چه خبر شده؟؟؟؟؟؟
منم دیگه کفگیرم خورده ته دیگ هرچی فکر میکنم سوتی یادم نمیاد.
قابل توجه افرادی که ادعای فرهنگ ، تمدن ، قدرت میکنن!نقل قول:
نوشته شده توسط ebicross
متاسفانه اینجا همه سعی میکنن نزدیک ترین جا رو برای پارک انتخاب کنن تا کمتر پیاده روی کنن... و میگن: "گور بابای کسی که دیر اومده... اصلا به ما چه؟!"
متاسفانه.
فقط به خاطر داش ووکی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از اون سوتی ها زیر مجموعه خدمت براتون میگم بالاخره مرخصی تشویقی گرفتیم بیائیم همین چیزا رو بگیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یک مربی داری ستوان دو هست آقا با کلی کلاس این چیزا که من ژ3 رو فولم این حرفا ( آره جون عمت ) [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رفت برای ما توضیح بده چطوری باز بسته میکنیم
بعد شروع کرد به باز کردن آقا خشاب رو برداشت و از پائین شروع کرد یک دفعه حواسش رفت اون ور و یادش رفت کجا بود خلاصه ترتیب باز کردن از دستش پرید و گلنگدن رو هی میکشید تا بیاد بیرون حالا قنداق رو باز نکرده بود ما هم همه آش خور هیچی حالیمون نبود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خلاصه هی گلنگدن
رو میکشید میدید بیرون نمیاد آخه تفنگهای ارتش هم برای چهل سال پیش بود یک صدائی میداد که نگو یک ده بار کشید شاکی شد داد زد مربی اسلحه خونه رو صدا کرد گفت بیا بابا این تفنگ خرابه ببرش مربی اومد یهو گفت چی شده اونم بهش گفت که یهو دیدیم مربی مثل دیونه ها داره میخنده ما هم خندمون گرفته بود از طرفی ستوان هم حرص میخورد گفت میگه چیه میخندی گفت بابا تو هنوز قنداق رو باز نکردی میخوای گلنگدن رو نشون اینا بدی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خلاصه یارو هم ادعاش میشد تحصیلکرده این چیزا بد بدخت بد سوتی داده بود حسابی قرمز شد زد از کلاس بیرون و مربی اسلحه خونه توضیح داد برامون
خلاصه همه این سوتی رو یک هفته ای سوژه کرده بودن بد بخت ستوان صداش هم در نیومد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طرفای ما میگن سحر خیز باش تا کامروا شوی !نقل قول:
دست همگی درد نکنه با اینکه خاطرات اکثر دوستان برای خودشون بد بوده ولی بسی باعث شادی و فرح در ما شد تا باشد سوتی بدهیم تا دیگران بخندند و از خنده آنان دمی شاد شویم
اینجا همه خوابند نمی دونید چه جوی دارم می خندم بابا منفجر شدم دستم به دهنمه !
دوست کوچک شما امین
به این میگن طنز بودار!نقل قول:
نوشته شده توسط Oxizhen
(نمیدونم به این حرف بخندم یا گریه کنم؟!!!؟؟؟!؟!)
زمانیکه دبیرستان بودم من مسئول کامپیوتر مدرسه بودم.
یه روز مدیر مدرسه با ناظم و اینا گفتن بیا چت رو بهمون نشون بده.
گفتم باید آی دی بسازیم. خلاصه آی دی ساخته شد و رفتم روم Voice Chatو چون VC خیلی شلوغ بود نظر مدیر ما جلب شد و تو چشم مدیر و ناظممون برق عجیبی بود که ناشی از کنجکاوی بود.
خلاصه اینکه با هزار اهن اوهون کردن کلید VC رو زد و یه سلام کرد و چون VC رو از بقیه گرفته بودیم یهو انواع PM و صداهای +18 سال نثار آقای مدیر شد و خواهر و مادر و پدر بزرگ و جد این بنده خدا رو لرزوند.
از اون روز به بعد سر صف فقط میگفت چت نکنید و وقتی دعوت والدین میکرد اول میپرسید چت که نمیکنه پسرتون؟ اگر میگفتند آره کلی میگفت که چیز بدیه و فحشهای بد میدند و ...