تا خلق ازو رسند به آسایش........................................ .............هرگز به عمر خویش نیاساید
تا دیگران گرسنه و مسکین اند............................................ .......بر مال و جاه خویش نیفزاید.
Printable View
تا خلق ازو رسند به آسایش........................................ .............هرگز به عمر خویش نیاساید
تا دیگران گرسنه و مسکین اند............................................ .......بر مال و جاه خویش نیفزاید.
دانی که را سزد صفت پاکی................آن کاو وجود پاک نیالاید
احمد شعر صفت آزادگانت تکراری بود.
در ظلام شب خروش بام ها
لرزه می افکند بر اندام ها
نغمه ی الله اکبر می ربود
خواب نوشین از سر خودکام ها
اي كه كرده اي اسيرم به اسير كن مدارا
كه جز اين روا نباشد دل بي زبان ما را
كه دو چشم فسونگر تو بربوده قلب ما را
كه قلبم توان ندارد غم عشق ماه رو را
كه تويي فسونگر او و همه عشق پاك ما را
از مس دل ساختن با دست دانش زر ناب...................علمو جان را کیمیا و کیمیا گر داشتن
نسیمی خیالی و دل انگیز می وزد
و رقص گیسوانت
وای دل انگیز عشق خیالی را به یاد می آورم
من با تو
تو با من
هر دو با همیم
همه فقط در عالم خیال
احمد اگر قصد داری از چند پست قبل بنویسی نقل قول کن.
احمد ایسته کن ببینم چرا بچه های دیگه نمیزنن نمیشه فقط من و تو.این شعرم من نمیگم تا بقیه هم فعالیت کنن.
این جا کلا سه نفر هست
ایول بچه ها اومدن تو کار .پس منم مینویسم:
نگردد شاخک بیبن برومند .................................................. ز تو سعی و عمل باید زمن پند
خوب منظورم اینه که ایسته کنیم تا بقیه هم وارد تاپیک شن.نقل قول: