سلام:نقل قول:
چرا که نه. منتظریم
Printable View
سلام:نقل قول:
چرا که نه. منتظریم
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
من صفای عشق می خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی می خواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را
او به من میگوید ای آغوش گرم
مست نازم کن که من دیوانه ام
من باو می گویم ای نا آشنا
بگذر از من ‚ من ترا بیگانه ام
آه از این دل آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا کس به آوازش نخواند
---------------
پست بالایی(که شعر داشت) عجب شعری بود!!!!!:دی
دير به دنيا آمدم
بايد در همان عصر حجر به دنيا مي آمدم
شايد با يک سرماخوردگي ساده مي مردم
شايد آن هنگام
از درد مرگ انسانيت تب نمي کردم
فلج نمي شدم ...
کاش در عصر حجر مي زيستم ...
کدوم؟ "دی
مرو ! بگذار در این واپسین دم
ز دیدارت دلم سیراب گردد
شبح پنهان شد و در خورد بر هم
چرا امید بر عشقی عبث بست ؟
چرا در بستر آغوش او خفت ؟
چرا راز دل دیوانه اش را
به گوش عاشقی بیگانه خو گفت ؟
چرا؟...او شبنم پکیزه ای بود
که در دام گل خورشید افتاد
سحرگاهی چو خورشیدش بر آمد
----------
اونی که ارسال کرده خودش به خوبی می دونه...
منظوری داشته ایا؟
در عشق ترک کام کن ترک حبوب و دام کن
مر سنگ را زر نام کن شکر لقب نه بر جفا
این پل بشکسته کی آخر می ریزد
در دل بی باورم باور می ریزد
دل خرد لعل تو و ارزان خرد
جان برد جزع تو و آسان برد
کیست آن کو پیش تو سجده نبرد
بنده باری از بن دندان برد
زلف تو چوگان به دست آمد پدید
صبر کن تا گوی در میدان برد
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم
دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا
دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم
سلام
نمی شه پارتی کنید
من این شعرو ویرایش نکنم؟
اسمایلی لوس کردن
خواهش!!!!!!!!!!!!
ما جدا افتاده ايم و ستاره همدردی از شب هستي سر مي زند
ما مي رويم و آيا در پي ما يادي از درها خواهد گذشت؟