اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ ترا از خدا میگرفتم
وگر سنگ یودم بههرجا که بودی
سر رهگذر تو جا میگرفتم
اگر مادر بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب باممن مینشستی
وگر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا میشکستی مرا می شکستی
---------
ماریو جان ممنونم
جالب بود
Printable View
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ ترا از خدا میگرفتم
وگر سنگ یودم بههرجا که بودی
سر رهگذر تو جا میگرفتم
اگر مادر بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب باممن مینشستی
وگر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا میشکستی مرا می شکستی
---------
ماریو جان ممنونم
جالب بود
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
ای نگهبانان آزادی
نگهداران صلح
ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون
سرب داغ است اینکه می بارید بر دلهای مردم سرب داغ
موج خون است ایم که می رانید بر آن کشتی خودکامگی موج خون
گر نه کورید و نه کر
گر مسلسل هاتان یک لحظه سکت می شوند
بشنوید و بنگرید
بشنوید این وای مادرهای جان آزرده است
کاندرین شبهای وححشت سوگواری می کنند
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مردهاست
کز ستم های شما هر گوشه زاری می کنند
بنگرید این کشتزاران را که مزدوران تان
روز و شب با خون مردم آبیاری می کنند
بنگرید این خلق عالم را که دندان بر جگر بیدادتان را بردباری میکنند
دست ها از دست تان ای سنگ چشمان بر خداست
گر چه می دانم
آنچه بیداری ندارد خواب مرگ بی گناهان است وجدان شماست
با تمام اشک هایم باز نومیدانه خواهش می کنم
بس کنید
بس کنید
فکر مادرهای دلواپس کنید
رحم بر این غنچه های نازک نورس کنید
بس کنید
بابا سرعت عمل!
در سینهها برخاسته اندیشه را آراسته
هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوي تو، ليکن عقب سر نگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
تو بمان و دگران ، واي به حال دگران
سلام
چه اماری بود
به یادمان باشید به یادتان هستیم
ای نام تو بهترین سرآغاز.................................................. .......بی نام تو نامه کی کنم بازنقل قول:
سلام
دوستان خوبم قرار این بود که اشعار تکراری ارسال نشه
حد اقل این کار رو میکنید اشعار بسیار بسیار تابلو رو تکرار نکنید
مثلا میازار موری که باز اید به کنعان و ................!
ممنون میشم !
زان دختري که قصه ي ناکامينقل قول:
ای نام تو بهترین سرآغاز...................................... ............ .......بی نام تو نامه کی کنم باز
بر سنگ سخت تيره فرو مي خواند
ياران دل سياه ، کم از سنگند
زين رو فسانه ، در بر او مي خواند
ليکن مرا چو دختر پندارم
هم صحبتي و سنگ صبوري نيست
سنگ صبور پيشکش دوران
سنگ سياه خانه ي گوري نيست
ياري چه چشم دارم از اين ياران ؟
کاينان هزار صورت و صد رنگند
در روي من به ياوريم کوشند
پنهان ز من ، به خصم هماهنگند
اشکم ز ديده رفت و نمي دانم
کاين اشک ها نثار که م يبايد
وين نيمه جان خسته ز ناکامي
بر لب به انتظار که مي بايد
...
دو شاخه نرگست ای یار دلبند
چه خوش عطری درین ایوان پرکند
اگر صد گونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند
گل نارنج و تنگ آب و ماهی
صفای آسمان صبحگاهی
بیا تا عیدی از حافظ بگیریم
که از او می ستانی هر چه می خواهی
من سلسله جنبان دل عاشق خويشم
بر زندگیام سايه ای از سلسلهای نيست
يخ بسته زمستان زمان در دل بهمن
رفتند عزيزان و مرا قافلهای نيست
تا که بودیم نبود کسی
کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که اقبال شکست