نقل قول:
شهپر شاه هوا اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک همسر شد
لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود و دیگر هیچ نبود
Printable View
نقل قول:
شهپر شاه هوا اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک همسر شد
لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود و دیگر هیچ نبود
سر نهادن بر سینه دل سینه هانقل قول:
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش ، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کف طرّار ها
گمشدن در پهنه بازار ها
الا اي پير فرزانه مكن منعم ز ميخانه
كه من در ترك پيمانه دلي پيمان شكن دارم
مکن آرام او به خیره تباه
در دل آبدان ملرزان ماه
دل بی تاب تازه رفته به خواب
گرد کافور بیخته مهتاب
به پرنده های جنگل گیلان
پیغام دادم
که در نماز سحرگاهی
و در ملال تنبلی آبسالی جاوید
گنجشک های تشنه دشتستان را
در یاد داشته باشند ...
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم تشنه ی دیدار من است
ترا ،از وحشت توفان ، به سینه می فشرم
عجب سعادت غمناکی !
يك قطره آب بود با دريا شد
يك ذره خاك با زمين يكتا شد
آمد شدن تو اندر اين عالم چيست ؟
آمد مگسي پديد و ناپيدا شد
دلم را ورق می زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده ی این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من ...
-منِ شعرهایم که من هست و من نیست-
به دنبال نامی که تو ...
-توی آشنا- ناشناس تمام غزل ها-
به دنبال نامی که او ...
به دنبال اویی که کو؟
و تو
ای زاده هفت پشت اصالت
در مکتب عشاق اگر این بود جوابت
لعنت به تو و ذات خرابت
ای شناگر قابل تو آب نمی دیدی
بازیچۀ شب گردان مهتاب نمی دیدی
ای زاده هفت پشت اصالت
تفسیر تو این بود اگر از اصل نجابت
لعنت بر تو و ذات خرابت
اینک تو و این مرداب
اینک تو این مهتاب
بیداری اگر این است
رفتیم دگر در خواب
ای کرم بدن شب تاب
به به چه قشنگی تو در این نقش بر آبت
لعنت به تو و ذات خرابت
رفتیم و از این رفتن
رفتیم و از این رفتن
بسیار تو را بخشیم
آزادی و قلب تو بر رفتن ما خندید
آن تازه رس گر حال مرا پرسید
گو شکر خدا گفتیم و راضی به ثوابت
لعنت به تو و ذات خرابت