در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
Printable View
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
دلا ديدي كه آن فرزانه فرزند
چه ديد اندرخم اين طاق رنگين
بجاي روح سيمين در كنارش
فلك بر سر نهادش لوح سنگين
نشنو از ني ني حصير بورياست
بشنو از دل دل حريم كبرياست
تا زدم يك جرعه مي از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشي ز دستت
شد زمين مست
آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
سلام دوستان خصوصا آقا مهدي
چطوري؟خيلي خوشحالم اومدي مشاعره.......خيلي مخلصيم آقا مهدي عزيز
ميدوني خيلي دوست دارم؟
نواي عاشقان شوري عجب گيرد ز دل
تا نبيد ناكسان گيرم در آن اينك ز گل
سلام پايان جان من هميشه به شما ارادت داشتم و دارم و خواهم داشت
ما بيشتر
ليك هرگز مست تصوير و خيال
در نيابد ذات ما را بي مثال
مولانا
زنده باشي شما لطف داري عزيز
با تو، از نام تو هم آبی ترم
خلوتی سرشار از نیلـوفرم
عشق، همرنگ نگاهت میشود
وقتی از چشم تو، نامی میبرم
لحظه های تازه ات را مثل گل
می گذارم لا به لای دفترم
وقتی از دست زمین و آسمان
لعنت و دشنام، می ریزد سرم
خستگی های خودم را، پیش تو
در کنار دفترم می گسترم
بعد از آن، حرف دلم را بیت بیت
اندک اندک، بر زبان می آورم
ما دوتا، از خویش خالی نیستیم
تو لجوجی، من پر از شور و شرم
گرچه تو از من، کمی شیداتری
من هم از تو، اندکی عاشق ترم
تو اگر یک لحظه پروازم دهی
شاید از هفت آسمان هم، بگذرم ...
من به بوي تو رفته از دنيا، بي خبر از فريب فرداها
روي مژگان نازكم مي ريخت، چشمان تو چون غبار طلا
آرزوهاي شعاري
شوق پرواز مجازي
بال هاي استعاري
لحظه هاي كاغذي را روز و شب تكرار كردن
خاطرات بايگاني
زندگي هاي اداري
روي ميز خالي من
صفحه ي باز حوادث
در ستون تسليت ها نامي از ما يادگاري
...
ياد باد آنكه ز ما وقت سفر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ي ما شاد نكرد
آن جوانمرد كه ميزد رقم خير و قبول
بنده ي پير ندانم ز چه آزاد نكرد