ملت عشق از همه دينها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
مولانا
Printable View
ملت عشق از همه دينها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
مولانا
تـو حجابی، ولی حجاب خودی
پــردهی نــــــور آفتاب خــودی
گر زمانی ز خود خلاص شـوی،
مهبط فیض نـــور خاص شـوی
جـــذب آن فیض، یابـد استیلا
هــــم ز لا وارهی هــم از الا
نفـــی و اثبات، بــار بـــربندند
خــاطـرت زیــــر بــار نپسندند
دوش از بی مهری آن ماه سیما سوختم
با کمال تشنه کامی پیش دریا سوختم
میگذرم از میان رهگذران مات
مینگرم در نگاه رهگذران کور
اینهمه اندوه در وجودم و من لال
اینهمه غوغاست در کنارم و من دور
دیگر در قلب من نه عشق نه احساس
دیگر در جان من نه شور نه فریاد
دست طمع چو پیش کسان می کنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
شام آخر با تو شاید شب آغاز باشه
میتونه زمین ولیکن واسه پرواز باشه
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت؟
تا ديده دل جانب او دوخته ام
از خلق جهان ديده فرو دوخته ام
من طلوعم گر تو یلدای منی
من غروبم صبح فردای منی
بانگ فریادم اگر نای منی
من سکوتم حرف گویای منی
خشت می بینم اگر چشم منی
کورم اما چشم بینای منی
من درختم گر که خاک تو به بر
خشک خاکم سرو بالای منی
گر تو معبود منی من ساجدم
بی وجودم تو نفس زای منی
سلام
مثل اینکه کسی نیست
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یاد یاران قدیمم نرود از دل تنگ
چون هوای چمن از یاد اسیران قفس