امروز روز غم انگیزی رو در Origins به پایان رسوندم
به Ostagar رفتم و پادشاه کیلن رو دیدم که اویزوونش کردن و بعد هم به کمپ Elf ها رفتیم و بعد لیلیانا توی کمپ شعری رو خوند
موریگان هم یه نگاه چپکی به من لیلیانا وسط خوندن انداخت که جالب بود :27:
اقا این لباس رزم کیلن رو نگه دارم به درد اینده می خوره یا بندازمش بیرون چون Inventory پره موندم چی رو بندازم بیرون :13: