-
تو آسمون بی ستاره
حتی نیست یه تک ستاره
حتی رفته از تو شبهام
همون تنها ستاره
شب ها تاریکه و سرده
آسمون دلش گرفته
نمیتونه که بشینه
توی تاریکی خونه
مثل قبل مثل گذشته
میشینم تنهای تنها
میشینم کنار دیوار
صورتم به آسمونها
خیره میشم به ماه تنها
به همون همیشه بی کس
به همون که از تو شبهام
خاطراتم و رقم زد
آسمون تاریک و تنها
تو دلش غم یه دنیا
میدونم تنها میمونه
تا ابد تا ته دنیا
میشینم هر شب و هر شب
با یه آسمون تمنا
میشینم کنار اون ماه
تا نباشه دیگه تنها
-
ای دریغا جان قدسی کــز همه پوشیده است
بس که دیدست روی او یا نام او بشنیدهاست
-
تا دور گشتي اي گل خندان ز پيش من
ابر آمد و گريست به حال پريش من
اي گل بهار آمد و بلبل ترانه ساخت
ديگر بيا كه جاي تو خالي ست پيش من
-
نفس های پژمرده ام در باد حسرت رها خواهد شد
و بدینسان است که چراغ های شوق
در روح خسته ی من پدیدار میشود
و برای من جز چند صفحه ی کاغذ باقی نمیماند
من ویران میشوم همچون بنای قدیمی
و بهانه های کوچک خوشبختی را در میان ارواح قسمت میکنم
و من سکوت میکنم
زیرا که مرده ام و گویی هرگز نبوده ام
خزان آرزوها را گریسته ام
و برای کوچه بی رحمانه ی محبت از چشمان روشن تو
ترانه ی سوگواری سر داده ام
من مرده ام و گویی هرگز نبوده ام
سلام دوستان ادیب من
-
مقام امن و مي بي غش و رفيق شفيق
گرت مدام ميسر شود زهي توفيق
سلام دوسته عزيزه من
-
قدرت خود بین که این قدرت ازوست
قدرت تو نعمت او دان که هوست
در یکی گفته کزین دو بر گذر
بت بود هر چه بگنجد در نظر
در یکی گفته مکش این شمع را
کین نظر چون شمع آمد جمع را
از نظر چون بگذری و از خیال
کشته باشی نیم شب شمع وصال
نه افسرده که نه یک مقادیری کم حوصله می باشم محمد جان
-
دل گرمي و دم سردي ما بود كه گاهي مرداد مه و گاه دي اش نام نهادند
-
در امتداد جنونم بیا و رو در رو
به خندههای عجیبم بخند حرفی نیست
از آخرین نفس کوچه هم پرم دادند
به این غروب غریبم بخند حرفی نیست
طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند
تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست
خوبین ؟ چرا سوت و کوره ؟؟؟
-
تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا
کـی بود بیکاری آن مردم شکاران تـرا
-
آسمون با من و تو قهر دیگه
هر كدوم از ما تو یك شهر دیگه
تو دلم این همه غم جا نمیگیره
چی بجز غم داره اون دل كه اسیره
گفتی از یاد میره این غمها یه روزی
تو دلم ریشه دوونده دیگه دیره
*-*
ایشالله زودتر مثل همیشه شی فرانک خانوم
خب ما اومدیم