نیمه شب در دل دهلیز خموش
ضربه پائی افکند طنین
دل من چون دل گلهای بهار
پر شد از شبنم لرزان یقین
گفتم این اوست که باز آمده است
جستم از جا و در آئینه گیج
برخورد افکندم با شوق نگاه
آه، لرزید لبانم از عشق
...
Printable View
نیمه شب در دل دهلیز خموش
ضربه پائی افکند طنین
دل من چون دل گلهای بهار
پر شد از شبنم لرزان یقین
گفتم این اوست که باز آمده است
جستم از جا و در آئینه گیج
برخورد افکندم با شوق نگاه
آه، لرزید لبانم از عشق
...
قلب خسته تو گوید حدیث بسیار
صبحت به خیر عزیزم
با انکه در نگاهت حرفی برای من نیست
با انکه لحظه لحظه می خوانم از دو چشمت هر خستگی ز تکرار
در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست
خو کرده قفسها میل رها شدن نیست
من با تمام جانم پر بسته و اسیرم
باید که با تو باشم در پای تو بمیرم
صبحت به خیر عزیزم
با آنکه گفته بودی دیشب خدا نگه دار
با انکه دست سردت از قلب خسته تو گوید حدیث بسیار
صبحت به خیر عزیزم
با انکه در نگاهت حرفی برای من نیست
با انکه لحظه لحظه می خوانم از دو چشمت هر خستگی ز تکرار
این بار غصه ها رو از دوش خسته بردار
من کوه استوارم به من بگو نگه دار
عهدی که با تو بستم
هرگز شکستنی نیست
این رشته تا دم مرگ هرگز گسستنی نیست
صبحت بخیر عزیزم با آنکه گفته بودی دیشب خدا نگه دار...
بارون می باره ، بارون می باره
روی برگ درختا هم بارون می باره
توی دل منم بارون می باره
توی دل من آروم می باره ، آروم می باره
توی دل من پنجره یی نیست که ببینه بارون می باره
توی دل من اصلا کسی نیست که ببینه بارون می باره ... بارون می باره
دل من مثل کویر ...
کسی چمی دونه توی کویرم بارون می باره ... بارون می باره ...
همه برگ وبهار
در سر انگشتان تست
هواي گسترده
در نقره انگشتانت مي سوزد
و زلالي چشمه ساران
از باران وخورشيد سير آ ب مي شود
***
زيبا ترين حرفت را بگو
شكنجه پنهان سكوتت را آشكار كن
و هراس مدار از آن كه بگويند
ترانه بيهودگي نيست
چرا كه عشق
حرفي بيهوده نيست
*-*
عزیز شب بخیر
ترا سودای آبادی مبادا هیچگه «گلشن»
که دادی قدر از گنج صفا ویرانه ی مارا
تنها ایستاده ام , احساساتم دور من می گردند
جاذبه ای کشنده مرا سخت نگه داشته است
چگونه می توانم از این چنگ غیرقابل مقاومت فرار کنم ؟
نمی توانم چشمانم را از آسمانی که دور سرم می چرخد بر دارم
زبانم بسته و بیچاره شده ام , من /ادمی وا بسته به این زمین و نا بجام.
[david gilmour,learning to fly]
صبح همه بخیر [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هنوز خوابی که شما !
می رسد هردم به من از چرخ ، ازادی جدا
میلخد در دیده ی من هر سر خاری جدا
اسب سفید وحشینقل قول:
من چگونه عزمی پرخاشگر شوم
من با کدام مرد در آیم میان گرد
من بر کدام تتیغ سپر سایبان کنم
من در کدام میدان جولان دهم تو را
نه دیگه بیدار شدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با الف شروع کن ....
امشب که حضور یار جان افروزست
بختم به خلاف دشمنان پیروزست
گو شمع بمیر و مه فرو شو که مرا
آن شب که تو در کنار باشی روزست