من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آشنا کرد
Printable View
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آشنا کرد
در پای اجل چو من سرافکنده شوم
وز بیخ امید عمر بـرکنده شوم
زینهار گلم بجز صراحی نـکنید
باشد که ز بوی می دمی زنده شوم
منم که خوب می فهمت
غصه ام می گیره از غمت
منم که خنده رو لبام می شینه تا می بینمت
تو حسرت ِ نگاتن ، پنجره ها ي دلتنگ
همنفس ي صداتن ، قنارياي خوشرنگ
خورشيد ماه مهري ، نارنجي و طلايي
زردي عطر ليمو ، تلخي آشنايي
چشماي جاده گريون ، صورت کوچه خيسه
ستاره تا ستاره ، شب از تو مي نويسه
چه شعر با مزه ای :دی
بقیه اش را هم می نوشتی اقا جلال
همه شب نالم چون ني
که غمي دارم ، که غمي دارم ...
دل و جان بردي امّا
نشدي يارم ، يارم
با ما بودي ، بي ما رفتي ...
چون بوي گل به کجا رفتي
تنها ماندم ، تنها رفتي ...
چو کاروان رود ، فغانم از زمين ، بر آسمان رود
دور از يارم ، خون مي بارم ...
فتادم از پا به ناتواني ، اسير عشقم ، چنان که داني
رهايي از غم نمي توانم ، تو چاره اي کن ، که مي تواني ...
گر ز دل بر آرم آهي
آتش از دلم خيزد
چون ستاره از مژگانم
اشک آتشين ريزد ...
چو کاروان رود ، فغانم از زمين ، بر آسمان رود
دور از يارم ، خون مي بارم ...
نه حريفي تا با او غم دل گويم
نه اميدي در خاطر که تو را جويم
اي شادي جان ، سرو روان ، کز بر ما رفتي
از محفل ما ، چون دل ما ، سوي کجا رفتي ...
تنها ماندم، تنها رفتي ...
به کجايي غمگسار من ، فغان زار من بشنو باز آ ، باز آ
از صبا حکايتي ز روزگار من بشنو باز آ
باز آ سوي رهي
چون روشني از ديده ما رفتي
با قافله باد صبا رفتي
تنها ماندم ...
تنها رفتی ...
نقل قول:
هی ریختم خورد
هی ریختم خورد
خود را به آن لحظه عالی خوب خالی سپردم .
با هم شنیدیم و دیدیم
میخواره ها و سیه مستها را
و جام هایی که می خورد بر هم
و شیشه هایی که که پر بود و می ماند خالی
و چشم ها را و حیرانی دست ها را
از اینجا به بعد
دنیا زیر قدم هایم تمام می شود
و تو از دو چشم باز
که رو به آخر دنیامی خوابد
رو به چترهای رفته
تمام خوابهایم را خواهی دید
دوستان رنگی ندارد زندگی
هرنفس بیهوده تر می سازدم
میرسد امشب به پایان قصه ام
من ز عمق تیرگی ها آمدم
سلام
می بینی
می بینی به چه روزی افتاده ام!
حق با تو بود
می بایست می خوابیدم
اما به سگ ها سوگند
که خواب کلک شیاطین است
تا از شصت سال عمر
سی سالش را به نفع مرگ ذخیره کند
دیگران دل بسته جان و سرند
مردم عاشق گروهی دیگرند
شرح این معنی ز من باید شنید
راز عشق از کوهکن باید شنید
حال بلبل از دل پروانه پرس
قصه دیوانه از دیوانه پرس
سلام