دید مجنون را عزیزی دردناک
کو میان ره گذر مي بیخت خاک
گفت ای مجنون چه میجویی چنین
گفت لیلی را همیجویم یقین
گفت لیلی را کجا یابی ز خاک
کی بود در خاک شارع در پاک
Printable View
دید مجنون را عزیزی دردناک
کو میان ره گذر مي بیخت خاک
گفت ای مجنون چه میجویی چنین
گفت لیلی را همیجویم یقین
گفت لیلی را کجا یابی ز خاک
کی بود در خاک شارع در پاک
كاش لحظه هاي رفتن
نمي باريداشك چشمام
هق هق دلتنگي يامو
مي شكستم توي رگ هام
دل پرتحملم از
گريه من گله داره
چهره سرخ غرورم
ازشكستم شرمساره....
هرگاه که بینی دو سه سرگردانرا
عیب ره مردان نتوان کرد آنرا
تقلید دو سه مقلد بیمعنی
بدنام کند ره جوانمردان را
باي باي تا فردا [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از تيـرگي و پيچ و خم راههاي ما
در تـاب و حلقه و سـر هر زلف گفتگوست
با آنكـه ما جفاي بُتان بيشتر بريم
مشتاق روي توسـت هر آنكس كه خوبروست
تیره زلفا بادهی روشن کجاست
دیر وصلا رطل مرد افکن کجاست؟
جرعه زراب است بر خاکش مریز
خاک مرد آتشین جوشن کجاست؟
حلقهی ابریشم آنک ماه نو
لحن آن ماه بریشم زن کجاست؟
از دغا بازان نو یک جنس کو
وز حریفان کهن یک تن کجاست؟
تو چو پروانه ام آتش بزن اي شمع و بسوزان
من بي دل نتوانم كه به گرد تو نگردم
مي برندت دگران دست به دست اي گل رعنا
حيف من بلبل خوش خوان كه همه خار تو خوردم
تو غزالم نشدي رام كه شعر خوشت آرم
غزلم قصه ي در دست كه پرورده ي دردم
خون من ريخت به افسونگري و قاتل جان شد
سايه آن را كه طبيب دل بيمار شمردم
...
من مست و تو دیوانه
ما را که برد خانه
خودم میبرمت محسن جون !
همون بهتر که ساکت باشه این دل × جدا از این ظوابط باشه این دل
از این بدتر نشه رسوایی ما × که تنها تر نشه ، تنهایی ما
اين چه استغناست يارب و اين چه قادرحكمت است
كاين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست
صاحب ديوان ما گويي نميداند حساب
كاندر اين طغرا نشان حسبةً لله نيست
هم اکنون تو را ای نبرده سوار
پیاده بیاموزت کارزار