ای عکس نشان روی ماهی بودی
بر تازه جوانیم گواهی بودی
من پیر شدم ولی جوانی تو هنوز
حقا که رفیق نیمه راهی بودی
Printable View
ای عکس نشان روی ماهی بودی
بر تازه جوانیم گواهی بودی
من پیر شدم ولی جوانی تو هنوز
حقا که رفیق نیمه راهی بودی
یه روزی یه روزگاری ، حرف بین ما نگاه بود
عشق و نقاشی می کردیم ، نقش ما خورشید و ماه بود
بعد از اون واژه نوشتیم ، جمله مون ستاره چین بود
مثل دریا آبی بودیم ، معنی زندگی این بود
سوختم و سوختم و ساختم ، هرچی داشتم به پات باختم
کاش تو رو از روز اول مثل امروز می شناختم
آخه عشق؛ یعنی شکستن ، عاشقانه سر سپردن
دل سپردن به سرابی ، در سکوت خویش مردن
قربونت من کبکشم یا قوش؟:31:
سلام خدمت رییس تاپیک
تنت در جامه چون در جام باده
دلت در سینه جون در سیم آهن
ببار ای شمع اشک از چشم خونین
که شد سوز دلت بر خلق روشن
نثار خاک رهت نقد جان من هرچند
که نیست نقد روان را بر تو مقداری
یادم آمد تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
تا به کی باید رفت
از دیاری به دیاری دیگر
نتوانم نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پررستو بودیم
که همه عمر سفر میکردیم
از بهاری به بهاری دیگر
نقل قول:
یادم آمد تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
سلامی عرض کردیم ولی کسی پاسخ نگفت سلام ما را !
.............
تمام اندیشه ام
شعله ای است
که زخمهای چرکین را
همیشه باوری است
دردناک
و بی درد
هرگز نبود لحظه ای
حتی
آنگاه که عشق
ایثار تمام هستی بود
و دستانم
در گرماگرم زندگی
رقص آتشین هراسنکی داشت
آه
ای خنکای آزادی
ای برکه های شفاف خاطره
آنگاه
که زلال چشمه عشق
در پرتو تموج سبز نگاه سبزه ای
می روید
لاله خاطر مرا
به یاد آر
مرا که
گنبد و بادگیر و باد
بودم
...
منه در محفل عشرت چراغی
کزو پروانه ای گیرد سراغی
میفشان دانه در راه تذروی
که ماوا گیرد از سروی به سروی
سلام
شبتون به خیر
یادته قول دادی قالم نظاری
هی واسم عذر و بهونه نیاری
راستشو بگو کجا رفته بودی
به خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم
دروغ نگو ، دروغ نگو ، دروغ نگو تو رو به خدا گولم نزن
بهم می گن پشت سرت از مرد و زن
تو رو با رقیب من دیده ان تو جاجرود که با او گرم سخن نشسته بودی لب رود
تو رو با رقیب من دیده ان تو جاجرود نشسته بودی لب رود
دروغ میگن دروغ میگن به خدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم
چرا رفتی و قالم گزاشتی
مگه با دیگری وعده داشتی
چی می شد اگه پیشم می موندی منو انتظار نمی نشوندی
*-*
پس دوباره سلام خدمت همه
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از ترس حسود چمنش