هر روز دلم به زیر باری دگر است
در دیدهی من ز هجر خاری دگر است
من جهد همیکنم قضا میگوید
بیرون ز کفایت تو کاری دگراست
Printable View
هر روز دلم به زیر باری دگر است
در دیدهی من ز هجر خاری دگر است
من جهد همیکنم قضا میگوید
بیرون ز کفایت تو کاری دگراست
تو خواه برجه و خواهی فروجه این نبود
کی زهره دارد با آفتاب سیاری
طمع مدار که امشب بر تو آید خواب
که برنشست به سیران خدیو بیداری
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
تا چند کني قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر اين همه افسانه ندارد
دلمو شیکوندی برو حالشو ببر
با من نموندی برو حالشو ببر
تو منو فروختی برو حالشو ببر
با من نساختی برو حالشو ببر
تا دنیا دنیاست به تو دل نمیدم
قلبم عمری به تو من نمیدم
دیگه مثل ما واست پیدا نمیشه
بشه چون دروغی عاشقت نمیشه
وقتی پشیمون بر میگردی دوست دارم
دنبال مجنون که میگردی دوست دارم
زار و پریشون که میمونی
با چشم گریون که میخونی دوست دارم
خیلی ممنون دوست من.تازه کارم تا با قوانین اشنا شم طول میکشه .وارد نبودم. ببخشید:10:نقل قول:
ببخشید آقا محمد این کارت اصلا درست نیست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم میتونم یه حرف اول هر نوشته بذارم که بتونم تو مشاعره شرکت کنم
...................
نقل قول:
می ترسیدم - خدای نکرده ! -
آنقدر در غربت ِ گریه هایم بمانی،
تا از سکوی سرودن ِ تصویرت سقوط کنم!
اما آمدی!
بانوی همیشه ی نجات و نجابت!
حالا دستهایت را به عنوان امانت به من بده!
این دل ِ بی درمان را که در شمار ِ عاشقان ِهمیشه می گنجانم،
انگشتانم،
برای شمردنشان
کم می آید!
دردادگاه عشق
قسمم قلبم بود
وكيلم دلم بود
و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگان
قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام كرد
پس محكوم شدم به تنهايي و مرگ
كنار چوبه ي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم
و من گفتم به تو بگويند
دوست دارم
من واسه شكفتن تو همه فرصتهام و باختم
من كه زندگیم تو بودی به تو زندگیم و باختم
من و این همه غریبی
من واین همه شکستن
دنیا سرم خراب شد
وقتی چشماتو بستم