سر کوی بلند فریاد کردم
علی شیر خدا ره یاد کردم
علی شیر خدا یا شاه مردان
دل ناشاد ماره شاد گردان
یه پا هست تاصبح باشیم
Printable View
سر کوی بلند فریاد کردم
علی شیر خدا ره یاد کردم
علی شیر خدا یا شاه مردان
دل ناشاد ماره شاد گردان
یه پا هست تاصبح باشیم
نه بلبل دارد از بستان جدايي
نه گل دارد خيال بي وفايي
وليكن گردش چرخ ستمگر
زند بر هم رسوم آشنايي
یعنی وفور گریه
از تو به آینه گفتم
از تو به شب رسیدم
نوشتمت رو گلبرگ
تو رو نفس کشیدم
از رفتن تو گفتم
ستاره دربدر شد
شبنم به گریه افتاد
پروانه شعله ور شد
دردادگاه عشق
قسمم قلبم بود
وكيلم دلم بود
و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگان
قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام كرد
پس محكوم شدم به تنهايي و مرگ
كنار چوبه ي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم
و من گفتم به تو بگويند
دوست دارم ...
يکم زيادي عشقولانه بود :دی ، ولي خيلي جدي نگيريد ...
من امشب می میرم تادست کسی به من نرسد
دست تو كه نرسيد دست ستاره ها هم نرسد
در شب ترديد من ، برگ نگاه !
مي روي با موج خاموشي کجا ؟
ريشه ام از هوشياري خورده آب :
من کجا ،خاک فراموشي کجا ...
یه پا هست تاصبح باشیم
محمد ، خودت رفتي ها ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آری بنوش و هیچ مگو کاندر این میان
در دل ز شور عشق تو سوزنده آذریست
ره بسته در قفای من اما دریغ و درد
پای تو نیز بسته زنجیر دیگریست
تو بال و پر گرفتی
به چیدن ستاره
دادی منو به خاک
این غربت دوباره
دقیقه های بی تو
پرنده های خسته ن
آیینه های خالی
دروازه های بسته ن
اگه نرفته بودی
جاده پر از ترانه
کوچه پر از غزل بود
به سوی تو روانه
اگه نرفته بودی
گریه منو نمیبرد
پرنده پر نمیسوخت
آینه چین نمیخورد
اگه نرفته بودی
و
اگه نرفته بودی
*-*
خب یه سوت میزدی میومدم
يارب سببي ساز كه يارم به سلامت
باز آيد و برهاندم از بند ملامت
تو آن زدست رفته ای که دستهای خسته ام
تمام التماسش از خدا رسیدن تو بود
من آن خزان کهنه ام که قلب بی تحملش
در التهاب لحظه های پرکشیدن تو بود
هنوزدرد رفتنت مرا رها نمی کند
چرا خدای مهربان به فکر دیدن تو بود؟؟؟؟؟