کاش امشب رویایی از سرم پر می کشید
کاش امشب تنهایی ام سر می گرفت
کاش امشب دلم آرام می گرفت
کاش امشب غصه هایم اتمام می گرفت
ای کاش
در سرای پرده احساس رهایم می گرفت
کاش امشب رویایی از سرم پر می کشید
کاش امشب تنهایی ام سر می گرفت
کاش امشب دلم آرام می گرفت
کاش امشب غصه هایم اتمام می گرفت
ای کاش
در سرای پرده احساس رهایم می گرفت
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
خوابم بشد از دیده در این فکر جگر سوز
کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت
درویش نمی پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت
....
رفتم
بی آرزوی آنکه
آواز باران چشمهایم
زمزمه ی نگاهت گردد
و تداعی شود برایت ، واژه ی افسوس
رفتم تا عشق بماند
و برایت ترانه بخواند
تازگيها هيچجا رو نميبينم.
تازگيها كه نه!
دقيقا از وقتي كه عينك ِ خوش بيني زدم !...!
گاهی اندیشم که شاید سنگ حق دارد؟
باز می گویم: نه!بی شک آتش و باران,
من دگر خوابم می آید , خسته ام, پیرم
آه! کی این خفته یاران را توانم دید بیداران؟
با دم نمناک سردت , ای نسیم صبح بیداری!
چشم مستان مرا بیدار کن, رفتند هشیاران
...
به خودم می خندم
به دل غمگینم
به جهان و به غم سنگینم
زندگی زیبا بود
همچو یک رویا بود
چون سرودی در دشت
عطرو بویش چون مشک
لحظه ی سخت وداع
اشک و غصه آه
از برم یار نرو
تو ستم کار نشو
منتظر میمانم
چشم تر می خوانم
تو نرو از بره من
با تو میگویم سخن
مـــــی پــوشــانــمــ دلـتــنـگـــــی امــ را
بـــا بـــســتــری از کـــلــمات ،
امـــــا بـــــاز
......
کـــســـــی در دلـــــمــ ،
" تــــــو "
را صـــــدا مـــــی زنــــد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یک روز رسَـــد غــَــ ـــ ـمی بـــه اندازه ی کوه
یک روز رسَـــد نِشـــاط به انـــدازه دَشتـــ ـــ ـ
افســـانه زندگـی چنین اســـت گلـَم
در سایه ی کوه باید از دَشت گـُذشتــــ ــ ـ
قلمی در دستم
کاغذی زیر قلم
ساعت هاست که سپید است
آه،دلم دلتنگ است
دلم دلگیر است
دلم لک زده
برای سرودنت ای شعر
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست