تو منو دوسم نداشتي
حتي قد نوك گندم :biggrin:
Printable View
تو منو دوسم نداشتي
حتي قد نوك گندم :biggrin:
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
تو كه نيستي تا ببيني گريه هاي هر شبم
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
تو ميگي خدا بزرگه
ماه رو ميده به شبم
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
تا تواني دلي به دست آور
كه دل شكستن هنر نمي باشد
دلم گرفت از آسمون، هم از زمين هم از زمون
تو زندگيم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
اي روزگار لعنتي، تلخه بهت هر چي بگم
من به زمين و آسمون دست رفاقت نمي دم
امشب از اون شبهاست که من، دوباره ديوونه بشم
تو مستي و بي خبري اسير ميخونه بشم
امشب از اون شبهاست که من، دلم مي خواد داد بزنم
تو شهر اين غريبه ها دردم رو فرياد بزنم
از اين همه دربه دري تو قلب من قيامته
چه فايده داره زندگي اين انتهاي طاقته
از اين همه در به دري به لب رسيده جون من
به داد من نميرسه خداي آسمون من
نوازشم كن و ببين عشق ميريزه از صدام
صدام كن و ببين كه باز اون چه ميگن ترانه هام
سلام
لطفا سعي كنيد كه از شعر هاي تكراري استفاده نكنيد
ـــــــــــــــــــــ
ميان ديدن و بودن
سواد وحشت و كشتارگاه و سايه تيغ
و بيم رستن فواره هاي خون
نگاه را بردار
سوي دريچه بگردان
ولي چرا ؟
چراي ، بره نوباوه را نظاره كنيم
به واهمه هاي علف
چرا ؟
عزيزمن آرام
به پشت سكه نگاهي كن
به پاسخ عطش ساطور
جواب بايد داد
در اين سترگ بيابان
عجيب گيتي هموار است
كوچك و خوشبخت
ميان ديدن و بودن هزار فرسنگ است
...
تا ما اهل انتظاريم ... جمعمون سرد و كسل نيست .
جمعه روز خوب عشقه ... روز تعطيليه دل نيست .
============
سلامي گرم به همه پي سي ورلدي هاي خوب خودم . خوشحالم كه دوستان جديدي رو هم اينجا ميبينم .
خوش اومدين . :)
سلام لاهیج جان خوشحالم دوباره تو فرو میبینمت.
----------------------
اینم شعر امروز:(فقط به خاطر برگشتن لاهیج دوباره اینجا شعر مینویسم)
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند----بر سر کار خرابات کنند ایمان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی----دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
اگه شعر هاي من تكراري بوده نميدونستم :sad:نقل قول:
نوشته شده توسط saye
نقل قول:
نوشته شده توسط lahij_web
تو ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
تويي تاكه قد كشيده پا گرفتي رو يسنم
واسه پا گرفتن تو عمريه كه من زمينم !
(مخصوص neyrizboys)
نيش نيش جان تو همش داري منو شرمنده مي كني...نقل قول:
نوشته شده توسط nishnish
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
(دشمنت شرمنده :biggrin: )
تو زندگيم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
اي روزگار لعنتي، تلخه بهت هر چي بگم
من به زمين و آسمون دست رفاقت نمي دم
جيگر شما از مصراع دوم شروع مي كني قبول نيستاااااااااااا !!!
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
سلام
من فكر ميكنم كه يه بار تذكر دادن بايد كافي بوده باشه
من دليل شما رو براي تكرار اين شعر نميدونم
و فكر ميكنم كه تا حالا 5 و يا 6 بار اين شعر رو تكرار كرديد
فكر ميكنم كه همين تعداد كافي بوده باشه
لطفا رعايت كنيد كاربر neyrizboys
ــــــــــــ
توی دوستی شاپرک ذره ای کم نميزاشت
تا يه روز يه باد سرد ميونه قفس وزيد
آسمون سرخابی شد سوز برف از راه رسيد
شاپرک يخ زد و يخ
مرد و موندگار نشد
چشاشو رو هم گذاشت، ديگه اون بيدار نشد
مرغ عشق شاپرکو به دست خدا سپرد
نگاهش به آسون تا که دق کردشو مرد...!
...
از چهره طبيعت افسونكار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
اين جلوه هاي حسرت و ماتم را
نه راحت از فلك جويم نه دولت از خدا خواهم
و گر پرسي چه مي خواهي ؟ ترا خواهم ترا خواهم
نمي خواهم كه با سردي چو گل خندم ز بي دردي
دلي چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم
در دو چشمش گناه مي خنديد
بر رخش نور ماه مي خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله يي بي پناه مي خنديد
شرمناك و پر از نيازي گنگ
با نگاهي كه رنگ مستي داشت
در دو چشمش نگاه كردم و گفت
بايد از عشق حاصلي برداشت
سايه يي روي سايه يي خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسي روي گونه يي لغزيد
بوسه يي شعله زد ميان دو لب
سلام
اقايBamshad ممنون از شعرهايي كه گفتين
ولي اينو به ياد داشته باشيد كه اينجا تاپیک مشاعره هستش
ممنون میشم اگه رعایت کنید ...
ــــــــــــ
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت هیهات از این گوشه که معمور نماندست
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت از دولت هجر تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید دور از رخت این خسته رنجور نماندست
تو کدام زاویه از دانایی هلالِ نازک ماه را رویت کرده ای
که حالا هی با کنایه به خواب باغچه و سکوت کوچه می گویی :
ترس از صدایِ رعد و برق ، پشت کردن به نگاه خیس باران است .
که دل گرفته گی از غروب خورشيد ، غفلت از آینده یِ طلوع صبحِ فرداست .
بگویم : من یکی مردودِ امتحان ِ دشوار ِ ابر ِ دل گرفته و
سوادِ آسمان ِ بی ستاره ام .
من کودن ِ شمارش ِ یک تا هزارِ از بی خوابی برای ِ عبورِ ترانه ام .
که من فقط رازِ گشودن پیراهن ِ علاقه را به یاد دارم ، همین .
....
نسازم خنجري نيشش ز فولاد
نزنم بر ديده تا دل گرده آزاد
سلام ال پاچينو عزيز .. خوشحالم دوبا ميبينمتون . 7 روز ديگه آموزشي من تموم ميشه . احتمالا اونوقت ديگه بيشتر ميتونم بيام .نقل قول:
نوشته شده توسط Alipacino
=========
دلا خو كن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد
سعادت آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد
=========
نينيش جون شما بن كل ! شعر ها رو عوض ميكني ؟!ّ
يه پي سي ورلد دارم شاه نداره
فرومي داره ماه نداره
دوش از زلف سيه يار گره وا مي كرد
رنگ انگشت خود از خون دل ما مي كرد
چون برخ آن بت طناز فكندي گيسو
روز عشاق سيه چون شب يلدا مي كرد
دل از يوسف بري مجنون فريبي كوهكن سوزي
زليخا طلعتي ليلي وشي شيرين سخن گويي
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل آشياني داشتم
گرد آن شمع طرب مي سوختم پروانه وار
پاي آن سرو روان اشك رواني داشتم
سلام
ــــــــــــــــــ
محاسنم به كف دست بود و اشك به چشمم
گهي به خاك فتادم گهي زجاي پريدم
دلم به پيش تو, جان در قفات, ديده به قامت
خداي داند ودل شاهد است من چه كشيدم
دو چشم خود بگشاو سوال كن كه بگويم
زخيمه تا سر نعش تو چگونه رسيدم
ز اشك ديده لبم تر شد آن زمان كه به خيمه
زبان خشك تو را در دهان خويش مكيدم
نه تيغ شمر مرا مي كشت نه نيزه خولي
زمانه كشت مرا لحظه اي كه داغ تو ديدم
هنوز العطشت مي زد آتشم كه ز ميدان
صداي يا ابتاي تورا دوباره شنيدم
سزد به غربت من هرجوان وپير بگريد
كه شد به خون جوانم خضاب موي سفيدم
كنار كشته تو با خدا معامله كردم
نجات خلق جهان را به خونبهات خريدم
بگو به نظم جهان سوز ميثم اين سخن از من
كه دست از همه شستم رضاي دوست خريدم
...
سلام
.................
مردم از درد و نمي آيي به بالينم هنوز
مرگ خود مي بينم و رويت نمي بينم هنوز
بر لب امد جان و رفتند آشنايان از سرم
شمع را نازم كه مي گريد به بالينم هنوز
آرزو مرد و جواني رفت و عشق از دل گريخت
غم نمي گردد جدا از جان مسكينم هنوز
روزگاري پا كشيد آن تازه گل از دامنم
گل به دامن مي فشاند اشك خونينم هنوز
گر چه سر تا پاي من مشت غباري بيش نيست
در هوايش چون نسيم از پاي ننشينم هنوز
سيمگون شد موي و غفلت همچنان بر جاي ماند
صبحدم خنديد و من در خواب نو شينم هنوز
خصم را از ساده لوحي دوست پندارم رهي
طفلم و نگشوده چشم مصلحت بينم هنوز
.................
رهي معيري
ز خوف هجرم ايمن كن اگر اميد آن داري ** كه از چشم بد انديشان خدايت در امان دارد
به فتراك ارهمي بندي خدا را زود صيدم كن ** كه آفتهاست در تاخير و طالب رازيان دارد
ز سر و قد دلجويت مكن محروم چشمم را ** بدين سر چشمه اش بنشان كه خوش آبي روان دارد
ز چشمت جان نشايد برد كز هر سو كه مي بينيم ** كمين از گوشه يي كردست و تير اندر كمان دارد
سلام
ـــــــــــ
در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نميآيد
اندوهگين و غمزده مي گويم
شايد ز روي ناز نمي آيد
چون سايه گشته خواب و نمي افتد
در دامهاي روشن چشمانم
مي خواند آن نهفته نامعلوم
در ضربه هاي نبض پريشانم
مغروق اين جواني معصوم
مغروق لحظه هاي فراموشي
مغروق اين سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشي
مي خواهمش در اين شب تنهايي
با ديدگان گمشده در ديدار
با درد ‚ درد ساكت زيبايي
سرشار ‚ از تمامي خود سرشار
مي خواهمش كه بفشردم بر خويش
بر خويش بفشرد من شيدا را
بر هستيم به پيچد ‚ پيچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لا بلاي گردن و موهايم
گردش كند نسيم نفسهايش
نوشد بنوشد كه بپيوندم
با رود تلخ خويش به دريايش
وحشي و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله هاي سركش بازيگر
در گيردم ‚ به همهمه ي در گيرد
خاكسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بينم ستاره هاي تمنا را
در بوسه هاي پر شررش جويم
لذات آتشين هوسها را
مي خواهمش دريغا ‚ مي خواهم
مي خواهمش به تيره به تنهايي
مي خوانمش به گريه به بي تابي
مي خوانمش به صبر ‚ شكيبايي
لب تشنه مي دود نگهم هر دم
در حفره هاي شب ‚ شب بي پايان
او آن پرنده شايد مي گريد
بر بام يك ستاره سرگردان
...
شما چرا همش به هم سلام ميكنيد ؟
از نظر شما ايرادي داره !!!!!!
خوب يكي از دلايلش ميتونه اين باشه كه دوست دارم اين كارو بكنم
ودلايل ديگه .....
راستي اينم بگم كه پست زدن تو انجمن متفرقه هیچ امتیازی نداره
یعنی به تعداد پستهای شما اضافه نخواهد شد :happy:
ـــــــــــــــــــــــ
نفس نفس اگرازباده نشنوم بويش
زمان زمان چوگل ازغم کنم گريبان چاک
خوبه اين رو ميدوني و اين كارا رو ميكني !نقل قول:
یعنی به تعداد پستهای شما اضافه نخواهد شد
سلامنقل قول:
نوشته شده توسط nishnish
دوست عزيز سلام سلامتي مي ياره
اينم بدون اگه دو نفر دارن با هم راه ميرن فرض كن مثلا به يه درخت مي رسن اگه يكي شون از يه طرف درخت و ديگري هم از طرف ديگر رد بشن اون ور درخت كه بهم برسن بايد به هم سلام كنن.
موفق و موئد باشيد
سلام بر دوستان
............................
ندانم رسم ياري بي وفا ياري كه من دارم
دلم كوشد دلازاري كه من دارم
وگر دل را به خداي رهانم از گرفتاري
دلازاري دگر جويد دل زاري كه من دارم
...........................
رهي معيري
مغزتان را شور شهوت غالب است
نفستان، جاه و رياست طالب است
اي اسيران قضا، در اين سفر
غير تسليم و رضا، اين المفر؟
...