انشالله مشرف مي شوينقل قول:
نوشته شده توسط ENTEZAR
Printable View
انشالله مشرف مي شوينقل قول:
نوشته شده توسط ENTEZAR
ضمنا خيلي ممنوننقل قول:
نوشته شده توسط ENTEZAR
نغمۀ جاوید عشق
دوباره منتظرم من برای با تو پریدن// به باغ خاطره رفتن ، گلی زخاطره چیدن
تویی که باورمن بوده ای همیشه و هر روز// بدون تو نرسیدن ، بجزرُخ تو ندیدن
چوآمدی بگشایم دوبال راحت پرواز//هماره با تو پریدن به اوج عشق رسیدن
همیشه بیم و امیدی برای این دل تنها// وبا حضور تو برغم دوخّط سرخ کشیدن
وباتو راحتم از قید و بند بود و نبودم// چو صید چابکی از بند دام و دانه رهیدن
وصال تو خط بطلان کشد به فرُقت و دوری// ودست دیو جدایی به تیغ وصل بریدن
خوش آن شبی که بیایی و باز مثل همیشه// سرود و نغمۀ «جاوید » عشق از تو شنیدن
محمد جان واقعا کارت درسته ها !
اون لقبی که داری(شاعر انجمن)رو خیلی ها می خوان ولی نمی تونن بگیرن
استعدادت ادامه بده دوست منخارق العادس و با کمال قاطعیت می گم:
ادامه بده دوست من
علی ... 13 ساله
صبح پادشاهی
شب زفاف نگو ، صبح پادشاهی بود// شدم زلطف پدر صاحب یکی همسر
کلید خانه ای زیبا پدر بداد به من// که بود جا و مکانش زخانۀ خود سر
سمند زرد قناری هدیۀ مادر// بلیط دور اروپا اضافه کرد پدر
ضیافتی که به پا شد برای دامادی// زروز تاجگذاری شاه بُد بهتر
گروه جاز به پاکرده بود غوغایی// گذاشته بود تمام محلهّ را بر سر
من از صدای موزیک وغریووشادی وشور// شدم زخواب رها توی رختخواب پکر
به شکوه گفت پدر لِنگ ظهرشد برخیز// مگر نداری از اوضاع خیط ما تو خبر
به خانه نیست غذایی برای صبحانه// برو ز مهدی بقاّل باز نسیه بخر
به طعنه گفت به «جاوید» زان میانه یکی// به بیت آخر شعرت بگو زقول پسر
چه صبح پادشهی ، بَه چه تازه دامادی// نداشت نان و پنیری برای آن همسر
عاقبت غرور
منم ناهید اما بی فروغم// شده مخلوط دیگر آب ودوغم
زمانی که برورو داشتم من// وچشمانی چو آهو داشتم من
شدم مغرورازرعنایی خود// ومست از بادۀ زیبایی خود
اگر آمد برایم خواستگاری// گرفتم عیب های بی شماری
یکی گفتم که قدش چون چنار است// دگر گفتم که گامبو چون تغار است
یکی هم موی او کردم بهانه // گرفتم عیب ِدیگر را زچانه
خلاصه گشت گیسویم چودندان// نشد یک تن حریفم بین مردان
بماندم خوار روی دست مادر // نمی کوبد کسی برخانه ام در
به درگاهت خدای حیّ «جاوید» // دودستان نیاز آورده ناهید
غلط کردم عطا کن همسری را// کرم فرما به من تاج سری را
اگر هم کوروکر یا لنگ باشد// خُل وچِل یا که گیج و منگ باشد
ویا چشمان او باشد بسی لوچ//ویا فربه چنان مانند یک قوچ
ازآن بهتر که مانم کنج خانه// وشوهر را بگیرم هی بهانه
« خود م کردم که لعنت برخودم باد» // لهیب لعن ونفرت برخودم باد
زن ذلیل
بیا بنشین بگویم داستانم// برایت ای عزیز دل سِتانم
منم آقا ولیکن مثل زنها// دهم انجام کار ِخانه تنها
زنم از صبح تا شب توی خانه// فقط کارش شده عذر و بهانه
نه پخت و پز نه رُفت و روب داند// ولیکن قدر خود را خوب داند
بُوَد نا آشنا با جاروبرقی// برای پارتی رفتن مثل قرقی
برنج وچای را من میکنم دم// کنم پیمانه آنها را دمادم
چومادر می کند از او سؤالی// شوَد در پیش او حالی به حالی
مرا تی وی بسی مشهورکرده// مرا از حسّ مردی دورکرده
زتبلیغات من بس بهره برده// زنم راحت نشسته چای خورده
شده ورد زبانها نام بنده// شدم یک پای جوکهای زننده
(حمید )زن ذلیل بی پناهم// نمی داند کسی از اشک و آهم
آهای «جاوید» درشعرت بزن داد// زدست زن ذلیلی داد و فریاد
خیلی زیبا بود
ممنون
باسلام خدمت دوستان وکاربران عزیز
بالاخره پس از قریب به یک سال کتاب شعر من تحت عنوان ( گلستان جاوید) که گزیدۀ سروده هایم در زمینه های عرفانی- احساسی – توصیفی- اندرز و حکمت و طنز و... از هفت خوان رستم گذشت و منتشر شد.
مشخصات کتاب :
تعداد صفحات: 208 صفحه
قطع رقعي
تیراژ:2000نسخه
ناشر : انتشارات فاضل
قیمت پشت جلد:19000ریال
مرکز پخش: قم-خیابان ارم روبروی پاساژقدس تلفن7743445 انتشارات فاضل ( دوستان قمي مي توانند از اين جا تهيه كنند)
دوستانی که تمایل به خرید این کتاب را دارند می توانند بوسیله ی ایمیل یا پیام خصوصی مراتب را اعلام تا ترتیب ارسال آن داده شود/
ضمنا جهت دوستان این انجمن 20% تخفیف در نظر گرفته می شود و هزینه ی ارسال نیز به عهده ی خودم خواهد بود/
يار گرسنه
منم آن ترك شيرازي كه دارم خال هندويي// سمرقند و بخارا را نمي خواهم ، چه پررویی
سمرقندت برای معدۀ خالی من نان نیست // بخارا هم برای این تن بیمار درمان نیست
زفرط گشنگي خال لبم گشته چروكيده// گل باغم زبی آبی شده زرد و پلاسیده
دگرازچشم زيبا ،قد رعنا و كمند موي // اثر نَبوَد نمي بيني دگر توچهره ي نيكوي
من آن تركي نيم كاحافظ بدو بخشيد آنها را // من آنم كه زده دنيا براو شلاق، بي پروا
اگر خواهي شوم باردگر آن ترك زيباروي// به دست آرم دلت ، سازم برايت من پريشان موي
بده برمن غذایی تاخورم من بهر شام امشب // که تاشاید نشیند مرغ بخت من به بام امشب
سمر را ول كن وقندی بده با آب رکن آباد // خورم من جرعه ای شربت شوم از تشنگی آزاد
كه تا زيبا شود باردگرآن خال هندويم// هزاران عاشق دل خسته آيد بردر كويم
دگر آن گاه اي « جاويد» گر چون خواجه بخشايي// سمرقندو بخاررا به خالم، نيست پروايي