سلام
من يزدي نيستم. ولي 4 سال تو استان يزد درس خوندم. (دانشگاه ميبد)
در ضمن آموزش لهجه يزدي خيلي جالب بود.
Printable View
سلام
من يزدي نيستم. ولي 4 سال تو استان يزد درس خوندم. (دانشگاه ميبد)
در ضمن آموزش لهجه يزدي خيلي جالب بود.
هفته بعد که Adsl من وصل شد آموزش یزدی را به طور حرفه ای ادامه میدم
منتظر باشید ...........
درس چهاردهم
عنوان : البسه
چارقَد = روسري
تَمبو = شلوار
تَسمَه = كمربند
پِرَن = پيراهن
دومَن = دامن
بُليز = بلوز
درس پانزدهم
عنوان : گلچین
خَش (كه همه مِِدونَ) : معاني مختلف دارد از جمله: خوب ٬ با حال٬ خوشمزه٬ و ...
شو: شب امشو : امشب
امرو: امروز ديرو: ديروز (در زبان يزدي آخر بيشتر كلمات خذف مي شود! مثل: مَ: من و ...)
بله و آري: ها
چِش شُد: چه اتفاقي برايش افتاد.
نِشك: لب
بَن مُكُنه : گير ميده
كه (من كه نبودم) : خو (مَ خو نبودم)
ايراسكي : اين طرف
حد كدون ور؟ : از كدام طرف؟
ديونه : ديوانه
بچه: اهل
فتنه چاغ كردن: آشوب كردن
شوربا: بي حال و نا خش!
پچُل: كثيف و زشت
چطوره بعد از درس بیستم یه کوییز بگیریم از مهمونا [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين كتاب پله هاي سنگي كه گفتم شعراش همه يزديه خيلي هم با حاله ولي متاسفانه من ندارمش
نقل قول:
من با كوئيز موافقم و پيشنهاد ميكنم از روي شعراي كتاب پله هاي سنگي بگيريد (البته اگه گيرش آورديد)
گیرم نیومد تو نت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیروز عصر باران آمد. دیروز عصر آن مرد هم آمد، آن مرد در باران آمد، نه! ... باران همراه آن مرد آمد! اما خاتمی، دیروز عصر گروهی از هنرمندان و شخصیت های یزد در محل ورودی دروازه قران به پیشواز خاتمی رفتند و همین که او وارد شهر شد باریدن باران آغاز شد: می آمد و چون ستاره نورانی بود،اندر قدمش شام سیه فانی بود،چون ابر پر آب سوی تفتیده کویر،می آمد و دشت عشق بارانی بود
آخ دوباره گفتی و یاد اون روزا افتادم. دوست داشتم یه بار دیگه از نزدیک ببینمش. ولی نشد. پریروز دیدم چنتا عکس ازش زدن ولی دلم نیومد نیگاش کنم.نقل قول:
ما با این بزرگ مرد خاطراتی داریم که گفتن نتوان...