نمی رنجم اگر باور نداری عشق پاکم را
که عاشق از عیار افتاده دراین عصر عیاری
Printable View
نمی رنجم اگر باور نداری عشق پاکم را
که عاشق از عیار افتاده دراین عصر عیاری
يك نفرهست كه چون چلچله ها روز و شب شيفته پرواز است
توی چشمش چمنی ازاحساس توی دستش سبدی آواز است
يك نفر هست كه يادش هر روز چون گلی توی دلم می رويد
آسمان ، باد ، كبوتر ، باران قصه اش را به زمين می گويد
يك نفر هست كه از راه دراز باز پيوسته مرا می خواند
گاهگاهی به خودم می گوییم تا ابد توی دلم می ماند
در همین ویرانه خواهم ماندو از خاک سیاهش
شعرهایم را به ابی های دریا می رسانم
گر تو مجذوب کجا اباد دنیایی
من اما جذبه ای دارم که دنیا را به اینجا می کشانم
موج وحشي ام که بي خبر ز خويش
گشته ام اسير جذبه هاي ماه
گفتي از تو بگسلم....دريغ و درد
رشته ي وفا مگر گسستني است ؟
بگسلم ز خويش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستني است ؟
ديدمت شبي به خواب و سرخوشم
وه....مگر به خوابها ببينمت
تو ای صنم!که مرا دردلی چه سود از این
که میان من ودل هزار فرسنگ است
تحصيل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب اين فضايل
حلاج بر سر دار اين نکته خوش سرايد
از شافعی نپرسند امثال اين مسال
*-*
رفیق خسته نباشی
لحظه های تلخ غربت
هفته های بی مروت
تو نبودی که ببینی شب تار انتظارو
ممنون شماهم خسته نباشید
شبی با چشم خود دیدم
که خورشید...
به جای ماه می تابد
و باران از نگاه ماه
به جای ابر می بارد
و موشی گشته همبستر
به جای موش .... با گربه
و طاووسی حسادت میکند بر زاغ
شبی با چشم خود دیدم
که شیری ...تاج خود می بخشد از انصاف
و گرگی... مهر می ورزد به یک بره
و من آن شب
نگاهم...
آنطرف از زندگی را
سخت زیبا دید...
*-**
از صبح داری پیوسته مشاعره میکنی
در خواب عاطفه ام
ندانسته به رازی شبیه شدم
رازی که ستاره را در تصویر بزرک اسمان لو داد
از تنهایی و بیکاریه متاسفانه اما از فردا پسرم میاد سرم شلوغ میشه
دیشب اومدم خونتون نبودی
راستشو بگو کجا رفتی
یادته قول دادی قالم نظاری
هی واسم عذر و بهونه نیاری
راستشو بگو کجا رفته بودی
به خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم
دروغ نگو ، دروغ نگو ، دروغ نگو تو رو به خدا گولم نزن
بهم می گن پشت سرت از مرد و زن
تو رو با رقیب من دیده ان تو جاجرود که با او گرم سخن نشسته بودی لب رود
تو رو با رقیب من دیده ان تو جاجرود نشسته بودی لب رود
دروغ میگن دروغ میگن به خدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم
چرا رفتی و قالم گزاشتی
مگه با دیگری وعده داشتی
چی می شد اگه پیشم می موندی منو انتظار نمی نشوندی
*-*-*
خب خدا رو شکر چشمتون روشن
منم شبای زیادی رو اینجا صبح کردم دی: