می دونم دلت گرفته ؛ من برات سنگه صبورم
چی شده تنها نشستی ؛ مثل تو از همه دورم
واسه من زندگی سرده ؛ نکنه تو هم غریبی
کاش می شد اشکهات و پاک کرد؛بمیرم تو هم بریدی؟
Printable View
می دونم دلت گرفته ؛ من برات سنگه صبورم
چی شده تنها نشستی ؛ مثل تو از همه دورم
واسه من زندگی سرده ؛ نکنه تو هم غریبی
کاش می شد اشکهات و پاک کرد؛بمیرم تو هم بریدی؟
یارب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
دل ديونه ي عاشق ديگه طاقتي نداره
نگو تا اخر قصه قسمت من انتظاره
بي تو و بدون يادت لحظه هام پر از سكوته
بيا بشكن اين سكوت و ببين عاشق روبروته
شب من سياه و سرد ستاره چشماتو وا كن
نذار از نفس بي افتم من و از غصه رها كن
دل ديوانه تنها مثل دنيا بي وفا نيست
هر جاي دنيا كه باشي دل من از تو جدا نيست
تنها
اگر دمی
کوتاه آیم از تکرار این پیش افتاده ترین سخن که " دوستت می دارم "
چون تن دیسی بی ثبات بر پایه های ماسه
به خاک در می غلتی
پس از تو چه خواهد ماند
چون من بگذرم؟
با این همه
بغض ام اگر بترکد...
نه
پر کاهی حتی بر آب نخواهد رفت
می دانم !
مسلمانان مرا وقتی دلی بود *** که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گردابی چو می افتادم از غم *** به تدبیرش امید ساحلی بود
دردا
دردا که مرگ
نه مردن شمع و
نه بازماندن ساعت است
نه استراحت آغوش زنی
که در رجعت جاودانه
بازش یابی
تجربه ئی است
غم انگیز غم انگیز.....
زخمی تر از همیشه
از درد دل سپردن
سر خورده بودم از عشق
در انتظار مردن
با قامتی شکسته
از کوله بار غربت
در جستجوی مرهم
راهی شدم زیارت
رفتم برای گریه
رفتم برای فریاد
مرهم مراد من بود
کعبه تو رو به من داد
در آوار مغرورانه شب آوازی برآمد
که نه از مرغ بود و نه از دریا
وبار خستگی تبار خود را همه
من
بر شانه های فرو افتاده خویش
احساس کردم
من از اظهار نظر های دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
دوم دی ماه ، پنجم پنجره ، هفتم آسمان ، نهم آبان
این روزها در تقویم هیچ خدایی ثبت نشده
فقط تو می دانی و من
لب هایم پر از ستاره و دوستت دارم است
لب هایم پر از حروف اشاره ، حروف نام تو
حالا مرا ورق بزن ... دختر صفحه ی بعد سطر اول می نشیند
آن قدر منتظر تا به سطر دوم بیایی بی بهانه ، بگویی دوستت دارم و نقطه
مرا ورق بزن