این سوتی مال دوستمه :10:
یه بار نصف شب بود یکی خونشون زنگ میزنه دوستم هم که در خواب ناز بود بیدار میشه و کفرش در میاد:47: ,گوشی رو برمیداره هرچی از دهنش در میاد میگه:19: .......{بوق}........:19:.{بوق} ...............{بوق}..........:19:.{بوق}
بعد که یکم آروم میشه یارو میگه :18:داود تویی!!!!!!!!!! {عمش بود}
دوستم که دوزاریش میفته سریع میگه الو الو صدا نمیاد بلند تر بعد قطع میکنه.
بعد عمش دوباره زنگ میزنه اینم میره ورمیداره عمش میگه:4: این چه طرز حرف زدن بود دوستم میگه اولاً سلام مگه چی طرز حرف زدنی:28: مگه چی شده؟
{ناکس داشت انکار میکرد}:25:
بعدش عمش رو متقاعدکرد که خط رو خط افتاده بود.:14::15: