گزارش روز: به بهانه چهل سالگی پپ گواردیولا؛ او را «رویاساز» می نامم
سایت گل- سال ۱۹۹۰ بود. روز ۱۶ دسامبر. «یوهان کرویف» بزرگ، قرار بود افسانهی بزرگی از بارسا بسازد، جوری که به آن تیمی که کرویف معماریش کرد، این لقب را دهند: «تیم رؤیایی»! «چارلی رکساچ» هم مربی تیم «ب» بارسا بود. کرویف برای بازی با کادیز، جوانهای بااستعداد تیم رکساچ را میخواست و رکساچ هم پسرک را معرفی کرد. لاغر بود و هنوز ۲۰ سالش هم نشده بود، از ۱۳ سالگی با تیم نونهالان بارسلونا تمرین کرده بود. کرویف تصمیم گرفته بود جوان را به جای «گیلرمو آمور» بازی دهد. رکساچ میگفت به درد سمت راست خط میانی میخورد، اما کرویف پست وسط را برای او پسندید و مأمورش کرد که نیمهی دوم، در پستی که او میخواهد بازی کند. پسرک در نیمهی اول کارت زرد گرفتهبود اما خودش را نباخت، با کلهشقی کاتالونیاییش میخواست خودش را به مربی ثابت کند. کرویف تحتتأثیر توانایی او در پاسکاری قرار گرفت و بارسلونا آن بازی را با گلهای «بگیریستاین» و «باکِرو»، ۲-۰ برد. بازی پسر جوان، چشم کرویف را گرفت، کسی را که میخواست پیدا کرد. آن بازیکنی که کرویف پسندید، اسمش «جوزپ گواردیولا ای سالا» بود.
کرویف به گواردیولای جوان، چهار بار دیگر در آن فصل بازی داد. در این ۵ بازی، گواردیولا اینقدر اطمینان مربیاش را جلب کرد که در فصل آتی، ۴۰ بار او را در ترکیب تیم گذاشت. گواردیولا دربارهی آن بازی میگوید: «واقعاً از روش بازیام خوشحالم. امتیاز بزرگی که داشتم، این بود که بین بازیکنانی بزرگ بازی میکردم که آنقدر با کیفیت بالا بازی میکردند که بد بازی کردن را برایت دشوار میساختند.» اینطور شد که گواردیولا با آمور برای به چنگ آوردن پست هافبک دفاعی، رقابت کرد و جایش را در ترکیب اصلی یافت. گواردیولا در حالیکه تنها ۲۰ سال داشت، طعم افتخار را تجربه کرد و قهرمانی لالیگا و جام باشگاههای اروپا را بهدست آورد. در المپیک بارسلون، با تیمملی اسپانیا به مدال طلا رسید. تیم رؤیایی کرویف، در لالیگا بیرقیب بود، و در اروپا قدرتنمایی میکرد تا آنکه دوباره به فینال جام باشگاههای اروپا رسید، اما شکست سنگینی از میلان خورد که آنزمان، مربیاش «فابیو کاپلو» بود.
در سال ۱۹۹۶، کرویف از بارسلونا رفت، اما تزلزلی در جایگاه گواردیولا، بعنوان هافبک تدافعی ایجاد نشد. مربی بعدی او، «سِر بابی رابسن» بود. در همان فصل، بارسلونا جامهای کوپا دل رِی، سوپرجام یوفا و جام برندگان را بهدست آورد. در آن فصل، رونالدو و «لوییس فیگو»، تازه با بارسلونا قراردادهایشان را امضا کردهبودند. با وجود پیشنهادات گزافی که رم و پارما برای خرید گواردیولا دادند، او قراردادی با بارسلونا امضا کرد که میبایست طبق آن تا سال ۲۰۰۱ برای بارسلونا بازی میکرد.
فصل ۹۷- ۹۸ برای گواردیولا بدیُمن بود و او بخاطر مصدومیت، بیشتر فصل را از دست داد. در آن فصل و فصل بعد، «لوییس فانخال» مربی بارسا بود و فیگو و ریوالدو در بارسا میدرخشیدند، اما گواردیولا زیر تیغ جراحی رفت و جامجهانی ۱۹۹۸ را از دست داد و این داستان، دوباره در فصل ۹۹-۲۰۰۰ تکرار شد. سال ۲۰۰۱ هم برای بارسلونا بد گذشت و آنها در لیگ، چهارم شدند. کاپیتان گواردیولا تصمیم به رفتن از شهری را گرفت که در آن بهدنیا آمدهبود و ۳۰ سال از عمرش را در آن گذراند و به تیمش خدمت کرد. در ۲۴ جون ۲۰۰۱، برای آخرینبار پیراهن بارسلونا را پوشید و مقابل سلتیک اسکاتلند بازی کرد. جوزپ گواردیولا، برای بارسلونا ۳۸۴ بازی انجام داد و در طول ۱۲ سال، ۱۶ عنوان بهدست آورد. در کنفرانس پس از بازی، گواردیولا گفت: «سفری طولانی بود، من خوشحالم و مغرور، بهخاطر رفتار مردم با خودم و دوستانی که بدست آوردم خوشحالم. دیگر نمیتوانم چیزی بیش از این بخواهم. من سالهای درازی را باشکوه گذراندم. نمیخواستم تاریخی بسازم، جز تاریخ خودم را.»
پس از آن، گواردیولا راهی ایتالیا شد. ابتدا پیراهن برشا را پوشید و سپس، رم. اما حادثهای بدتر از جراحیهایش برایش پیش آمد: تست ناندرولون او مثبت بود! کمیتهی دوپینگ، با تمام توان شروع به محکوم کردنش کرد. در حالیکه او تنها ۷۱ بازی در ایتالیا انجام داد، بیشتر سالهای پس از آن را برای رفع اتهام از خود گذراند. گواردیولا ۳۴ ساله شدهبود که به قطر رفت تا سالهای پایانی فوتبالش را سپری کند، درست مثل مهاجم دوستداشتنی آرژانتینی، «گابریل باتیستوتا». در سال ۲۰۰۶، گواردیولا برای مدت کوتاهی به مکزیک رفت و برای ۶ ماه به باشگاه «دورادوس دِ سینالوآ» بازی کرد و بعد، از فوتبال خداحافظی کرد.
گواردیولا نمیخواست فوتبال از دغدغههاش جدا شود، در ۲۱ جون ۲۰۰۷، نزدیک به ششمین سالگرد جداییش از بارسلونا، دوباره به خدمت بارسلونا در آمد. اینبار، بهعنوان مربی تیم «ب» بارسلونا. رئیس بارسلونا، «خوان لاپورتا» روش مربیگری او را پسندید و تصمیم گرفت پس از پایان آن فصل، او را جانشین «فِرانک ریکارد» کند و تصمیمش را عملی کرد. در حالیکه او آلوس، سیدو کِیتا، پیکه و آنری را به ترکیبش افزود، در تمرینات، نسبت به ریکارد بیشتر به تیمش سخت گرفت. اهالی کاتالونیا که از تیم ساخت ریکارد دلخور بودند، بزودی با تیم ساخت گواردیولا که هموطن خودشان بود، آشتی کردند. گواردیولا با بازیکنان تیمش رفاقت میکرد و بازیکنانش هم دوستش داشتند. او برای همپستیهایش، «چابی ارناندس» و «آندرس اینیستا»، همواره الگو بود و حالا مربی و دوستشان. همانطور که او توسط کرویف فرصت درخشش یافت، به جوانهایی مانند پدرو و جفرن و بویان فرصت خودنمایی داد. اولین بازیاش در مقام مربی در لالیگا، با باخت در برابر «نومانسیا» همراه شد، اما ناگهان بارسلونا پوست انداخت و افسانهی تیم رؤیایی دوباره به حقیقت پیوست. در همان سال بود که بارسلونا در الکلاسیکوی سان تیاگو برنابئو ۶-۲ دشمن دیرینهاش را در هم کوبید. بارسا در آن سال، به رویاییترین آرزویی که یک تیم اروپایی میتواند داشتهباشد، رسید. قهرمانی لالیگا، کوپا دل ری. در فینال جام باشگاههای اروپا در ورزشگاه المپیک رم، منچستر یونایتد سر الکس را ۲-۰ شکست داد. اینطور بود که گواردیولا، جوانترین مربیای شد که به این افتخار رسیده است. گواردیولا سوپر کاپ اسپانیا، سوپر کاپ اروپا و جام باشگاههای جهان را هم بهدست آورد و بهرویاییترین شکل، اولین فصل مربیگریاش در بارسا را پایان داد.
سال بعد، اولین عنوانی که بارسا و گواردیولا از دست دادند، کوپا دل ری بود که بخاطر باخت به سویا، از آن کنار رفتند. در همان ماه، قراردادش را تا پایان فصل ۲۰۱۰-۲۰۱۱ تمدید کرد و در فوریهی آن فصل، در ۱۰۰اُمین تجربهی مربیگری تیم اصلی بارسا ۷۱ برد، ۱۹ مساوی و ۱۰ باخت کسب کرده بود با ۲۴۲ گل زده و ۷۶ گل خورده. در ایپریل ۲۰۱۰، چهارمین تجربهی مربیگری در الکلاسیکو را داشت و برای بار چهارم برد و یک رکورد به نام خود در باشگاه ثبت کرد. در جام باشگاههای اروپا، در مجموع رفت و برگشت، ۳-۲ مغلوب اینترمیلان مورینیو شد و علاوه بر این جام، جام باشگاههای جهان را هم از دست داد. آبیاناریها در لالیگا با شکست قاطعانهی ۴-۰ وایادولید، با ۹۹ امتیاز، یک رکورد بینظیر در تاریخ لالیگا ثبت کردند و در ورزشگاه باشکوه نیوکمپ، جشن قهرمانی راچشمگیر و پرخرج برگزار کردند. آنها سوپرکاپ را هم در یک دیدار انتقامی از سویا بردند و در این فصل، به دو جام قناعت کردند.
در این فصل، گواردیولا، قراردادی تا پایان سال ۲۰۱۴ با بارسا امضا کرده است. مربی، بازیکنانی چون ویا و ماسکرانو را به تیمش افزود. در الکلاسیکوی این فصل، بارسلونا بار دیگر ۵-۰ در نوکمپ برنده شد و گواردیولا رکورد پیشین خودش را شکست. تاکنون در باشگاه بارسلونا، بهدست آوردن ۴۰ امتیاز در ۱۵ هفته، بینظیر بود، اما تیمی که گواردیولا ساخته، با ۱۳ برد، یک تساوی و یک باخت، به این امتیاز رسیده. او در کنار «ژوزه مورینیو» و «بیسنته دلبوسکه» نامزد مربی سال هم بود که این عنوان به مورینیو رسید. باید دید در ادامهی فصل، گواردیولا با تیم رؤیاییاش چه میکند.
امروز، تولد ۴۰ سالگی پپ گواردیولا است. سنی که در فرهنگها و باورهای گوناگون، سن کمال انسان شناخته میشود. او هرچه که در زندگیاش میخواهد، بهدست میآورد، حتی ازدواجش هم همینطور بود! اولین بار همسرش، «کریستینا سرا» را وقتی پسری ۱۸ ساله بود، در یک مغازهی لباسفروشی دید و آنقدر سعی کرد زندگی مناسبی بسازد تا او، پیشنهاد ازدواجش را بپذیرد. حالا آنها سه فرزند دارند، ماریا، ماریوس و والنتینا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بهرغم آنکه پپ در جوانی، تمام افتخاراتی را که یک مربی خواهان آن است، بهدست آورده اما چیزی که از او این گواردیولا را ساخته، این است که هیچ میزانی از افتخار، قانعش نمیکند. او از فوتبال و برتری ستارگانش لذت میبرد، و چون لذت میبرد تمام قوایش را برای برد به کار میبندد، و چون تلاش میکند، برنده میشود، و چون بیشتر میخواهد به این چرخه ادامه میدهد. او به بازیکنانش یاد داده تشنهی این لذت باشند و بیشتر از پیش بخواهند. گواردیولا بر بازیکنانش مدیریت دارد. مراقب سلامت و احوالشان است، اما نه با دیکتاتوری و بدخلقی. دوستشان است و بازیکنانش هم متقابلاً دوستش دارند و رویش حساب میکنند. حریفانش را ستایش میکند و با احترام از آنها یاد میکند، چه وقتی مانند اغلب اوقات، برنده است و چه هنگامی شکست میخورد. در کنار زمین، رفتاری کاریزماتیک دارد و تعویضهایش، مفید و طلایی است. مربی خوشقیافهی کاتالانها، حتی به هواداران تیمش هم با رفتار و کُنش و فلسفهاش درس جاهطلبی و اخلاق میدهد، و اینهمه را جوانی انجام داده که تازه ۴۰ ساله شده.
در مجموع، سه بار برای فوتبال گریه کردهام. اولینبار، وقتی بود که «گابریل باتیستوتا»ی عزیز، در جامجهانی کره و ژاپن، پس از حذف آرژانتین محبوبم، روی زانوهایش نشست و گریه کرد. دومین و بهترینش، وقتی بود که اینیستا در لندن و در واپسین لحظات بازی با چلسی، آن گل را به طاق دروازه کوبید. سومینبار، وقتی بود که پیکه در نیوکمپ به اینترمیلان گل زد، اما راهی به فینال برای بارسا نگشود. من اوج شادی و غصه در فوتبال را، با بارسلونا تجربه کردهام. وقتی کرویف آن تیم رؤیایی را ساخت، من کوچکتر از آن بودم که از فوتبال، چیزی درک کنم. اما اینقدر خوششانس بودهام که در بهترین دوران زندگیام، این تیم رویایی محصول گواردیولا را تجربه کنم. بارسلونا برای من، بیش از فوتبال است. بارسلونا برای من معنای جاهطلبی و رسیدن را دارد، معنای زیبایی و اوج، معنای خواستن و بهدست آوردن. بارسلونا نشانم میدهد میتوان آرزویی داشت و به آن رسید. چیزی که معمولاً در ایران نمیبینم، در تماشای نمایش بارسا، تجربه میکنم. من هم مثل همهی آنهایی که دیوانهی فوتبال هستند، برای بارسلونا بالا و پایین پریدهام، داد زدهام، خندیدهام، گریستهام، ناسزا گفتهام و خط و نشان کشیدهام. از گفتنش ابایی هم ندارم. من از وقتی یادم میآید، عاشق فوتبال بودم. با آنهایی که خیلی ژست روشنفکری میدانند که با فوتبال میانهای نداشته باشد و نگاه عاقل اندر سفیه به امثال من بیندازند، رابطهی دوستانه نداشتهام. من از وقتی یادم میآید، عاشق آرژانتین و بارسلونا بودهام. همیشه میشد سرت را بالا بگیری و بگویی طرفدار بارسا هستی، اما این بارسا، سری بالاتر و صدایی رساتر میطلبد که به آن اظهار علاقه کنی. تیمهای دیگر، میتوانند ببازند و آن را به گردن سرنوشت بسازند، اما سرنوشت برای تیمی که «لیونل مسی»، «چابی» و «اینیستا» را دارند، معنایی ندارد وقتی هر یک از آنها برای تغییر سرنوشت کفایت میکنند. این تیم، و این ستارگان را میپسندم. آنها را انتخاب میکنم و دوستشان دارم و به همهی آنها افتخار میکنم. تیمی با کلی اسم بزرگ، تیم رویایی، و مربیای که عاقل و جوان است، به اسم «جوزپ گواردیولا»، با لحن صمیمانهتر پپ، که دوست دارم او را اینطور صدا بزنم: رؤیاساز!
منبع: 1pezeshk.com
کد:
http://www.goal.com/iran/news/1835/%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7/2011/01/19/2312701/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%DB%8C-%D9%BE%D9%BE-%DA%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%A7%D9%88-%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B2-%D9%85%DB%8C
2011/1/19