من که با دریا تطلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام
قفل غم بر درب سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم مزن
سلام صبح بخیر
Printable View
من که با دریا تطلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام
قفل غم بر درب سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم مزن
سلام صبح بخیر
نصيحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را
اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را @@ به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا رانقل قول:
بده ساقي مي باقي که در جنت نخواهي يافت @@ کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
اي صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزي تفقدي کن درويش بينوا را
اشاره کن که من به تو
به یک اشاره می رسم......
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
اي خواجه بازبين به ترحم غلام را
ای خنیاگر پارین و پیرارین
چه وحشتناک خواهد بود آوازی که از چنگ تو برخیزد
چه وحشتناک خواهد بود
آن آواز
که از حلقوم این صبر هزاران ساله برخیزد
نمی دانم در این چنگ غبار آگین
تمام سوکوارانت
که در تعبید تاریخ اند
دوباره باز هم آوای غمگین شان
طنین شوق خواهد داشت ؟
شنیدی یا نه آن آواز خونین را ؟
نه آواز پر جبریل
صدای بال ققنوسان صحراهای شبگیر است
که بال افشان مرگی دیگر
اندر آرزوی زادنی دیگر ..........
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاين حال نيست زاهد عالي مقام را
امشب به خاطر غزل آخرم بخند….
امشب که از هميشه شاعرترم بخند….
تا پر شود نگاه من از رنگ زندگي…
.تا حس بودنت بشود باورم بخند......
در بزم دور يک دو قدح درکش و برو
يعني طمع مدار وصال دوام را