-
هميشه عصر کنار درخت بيد بلند
نگاه کن به من و باز موزيانه بخند
موبايل داری و يک کيف و عينک دودی
قر زيادــ خلاصه هزار و يک ترفند
نگاه ميکنی اما هميشه آن طرفی
که ايستاده برايت... پرايد و بنز و سمند
سوار ميشوی و می روی ولی هر روز
تو ايستاده ای آنجا و می زنی لبخند
سلام به همه
-
می خواستمت تو رو تنهام گذاشتی برای اشکام وقتی نزاشتی
دل تو فروختی به یه کسه دیگه اره نگاهت اینو می گه
میخواستمت ولی تو نموندی ولی نموندی
عشقم بودی ولی تو نموندی دلمو سوزوندی
باید بمیرم این روز رو نبینم همون بهتر که بی تو بمیرم
چشمای نازت صدای نازت چقدر خوبه صورت ماهت
ای عشق نازم ....
توی خیابون یا توی میدون هر جا میشینم تو رو میبینم
میگم که ای کاش پیشم میموندی دستام تو دستت واست می خوندم
میخواستمت میخواستمت ولی تو نموندی ولی نموندی عشقم بودی عشقم بودی ولی تو نموندی
دلمو سوزوندی ... دستمو خوندی پیشم نموندی بدون دلم رو بد جور سوزوندی
میخوام بخوابم تا لحظه دیدار تا با صدای نازت شروع بشه رویام
با بی کسی ها من بودم که ساختم دل به بهت سپردم سر به زیر انداختم
این قمار عشقو من نشاختم- ساده بودم زندگیم رو باختم
عشقم بودی عشقم بودی ولی تو نموندی ولی نموندی دلم روبد جور سوزوندی.. ...
باز د!!!
-
يک برگ پهن پوشش خوبی ست تا کمی
پنهان کنند هر دو نوک بوسه دار هم
پس درک کن که هر دو چه رنجی کشيده اند
اين سال های سخت که در انتظار هم...
خب ! فرض می کنيم کسی نيست- روی بوم:
من می کشم تو را و خودم را کنار هم!
بهتر از ی هست که!
-
مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر آنم :41::37:
كه از وجود تو مويي به عالمي نفروشم :35:
-
مژده بده ، مژده بده ، یار پسندید مرا
سایه ی تو گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم ، گریه ی خندیده منم
یار پسندیده منم ، یار پسندید مرا
کعبه منم ، قبله منم ، سوی من آرید نماز
کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
اینه در اینه شد ، دیدمش ودید مرا
نه ی میخوایم نه د !!!
-
آيا هنوز عاشقم هستي
آنگاه كه سپيدي بر گيسوانم موج مي زند
...
آيا هنوز هم به ياد مي آوري
دختر جواني را
كه بردي
چون عروست
در يك روز باراني
در پاييز
-
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی
همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی
مژه ها و چشم شوخش به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی
-
یک سکوت پر صدا برای رفتن و شکستن از حریم تو
و پا به روی یک وجود می نهم شکسته تر و مانده تر
صدای من که بر کبود راه غصه ها نشسته در نگاه تو
و یک تنش،
دوباره تر شود تمام گونه های من
و قلب کوچکم پر از تمام آه های کهنه ی غریب کودکی
به انتظار یک افق چرا سحر نمی شود؟
-
در این دنیای عاشق کش تو هستی جان وجانانم
نهال خاطراتم را به دیده آب می دادم
گل یاد تو می روئید در رویای گلدانم
وگاهی بغض می کردم ز چشمم ژاله می بارید
زمان آبستن غم بود از پاییز چشمانم
-
مي توان در کوچه هاي زندگي پاسخ لبخند را با ياس داد مي توان جاي غروب عشق را با طلوع ساده ي احساس داد در نگاهت بوي باران مانده است خاطرات سبز ياران مانده است درميان جنگل سبز دلت رد پاي بي قراران مانده است