چه جالب عین این اتفاق سر اسم این دانشمند تو کلاس مدارهای الکتریکی ما افتد البته دبیر خودش شروع کرد:27:نقل قول:
Printable View
چه جالب عین این اتفاق سر اسم این دانشمند تو کلاس مدارهای الکتریکی ما افتد البته دبیر خودش شروع کرد:27:نقل قول:
13 ساله که بودم با یکی از دوستام رفته بودیم تئاتر و ردیف اول هم نشسته بودیم. یهو یک پسر بچه از پله ها رفت بالا و بالای قسمت تئاتر واستاد و شکلک واسه من درآورد.من هم بهش گفتم پدر... بیا پایین.
یهو یک مرده کنار من گفت با کی بودی پدر... گفتی؟ (باباش بود و شکلک رو واسه این در میاورد)
من که از ترس داشتم میمردم به دوستم اشاره کردم و گفتم با این بودم.مرده به دوستم گفت راست میگه؟ دوستم هم با ترس و لرز گفت آره به خدا من پدر ...م. من یهو خندم گرفت خودمو کنترل کردم ولی اون مرده زد زیر خنده و ما زود در رفتیم.دیگه از اونجا به بعد این اسم رو این بدبخت موند آخه خودش اعتراف کرده بود.
دو سال پیش یعنی وقتی 16 ساله بودم خواستیم بریم نمایشگاه. تعدادمون زیاد بود و بچه ها گفتند ما پول بلیط نمیدیم و از رو نرده ها و سیم خاردارها میریم. خلاصه من هم راضی شدم که از اونجا برم ولی گفتم من آخر میام.همه رفتند و رد شدند ولی من رفتم بالا بدجوری گیر کردم و ترس از ارتفاع هم دارم که نگو. یهو مردم منو دیدند و مامورای نمایشگاه مشهد هم اومدند و به جای اینکه منو پایین بیارن بهم میخندیدند و میگفتند حقته همون بالا بمونی. هر چی هم نگاه میکردم دوستام غیب شده بودند و فرار کرده بودند و من تنها اونجا شده بودم یک غرفه پر بیننده. بالاخره پایین آوردنم و من بدبخت با کلی خجالت سرمو انداختم پایین در رفتم.
۱۱-۱۲ساله بودم که یک مسافر مشهدی که میخورد 20 سالی داشته باشه رو با توریست ژاپنی اشتباه گرفتم (خیلی شبیه بود) و بلند به بچه ها گفتم بیایید ژاپنی پیدا کردم. فکر میکردم نمیفهمه. یارو از دوچرخه اومد پایین و تا میخوردم کتکم زد تا دیگه به یرانی نگم ژاپنی.
زمانیکه تازه کامپیوتر خریده بودم یه روز رفتم یه مغازه تا یکم سوال جواب کنم و البته یک دسته واسه بازی بخرم. بعد یکم صحبت گفت شما با کامپیوتر چیکار میکنی و من با رعایت نهایت کلاس جلوی اون همه ملت گفتم من تو کار هنگم!!!یارو تعجب کرد گفت یعنی چی؟ گفتم یعنی سیستمهای دیگه رو از طریق اینترنت هنگ میکنم و اونهارو دستکاری میکنم و یکی از بهترین هنگ کن های مشهدم. (این هارو فقط مرده فهمید)یارو یه لبخند کثیف زد و با صدای بلند پرسید: شما از مایکروسافت (میخواست حالمو بگیره به گفت نامرد) بگیرید با این همه استعدادتون. گفتم کلاساش رو رفتم ولی امتحانش مونده. یهو ملت زدن زیر خنده و من به طرف در رفتم و مغازه دار کلی چرت و پرت بارم کرد که واسه ما کلاس میزاره و هیچی بارش نیست و این طور چیزها...
ای شیطون از تو سوتی من سوتی میگیری ؟ سوتی در سوتی شد:دینقل قول:
عجب سوتی باحالینقل قول:
من هم معمولا کلاسهایه آزمایشگاهی رو دو در میکنم
پس تجربه خوبی بود که بعد از مدتی رفتن سرکلاس یا جلسه امتحان یه وقت از این سوتی ها ندم :31:
:46:
چرا پست قبلیم اونطوری شد.
من تو WORD نوشتم و اینجا Paste کردم.:13::41::18:
دلیلش اینه که شوما تو ورد با فونت Arial','sans-seri تایپ کردی....نقل قول:
بعد تنظیمات انجمن را روی ویرایشگر حرفهای قرار دادی.....بعد هم چون این فونت روی انجمن نصب نیست اینطوری شده
نه بابا. ده تا فونت امتحان کردم همش همینطوری شد.نقل قول:
Arial - Tahoma - و چند تا معروف دیگه رو هم امتحان کردم.
این p30world اصلا با Word و با Microsoft و با Bill Gates مشکل داره:21::27:
آخر مجبور شدم تو Notepad کپی کنم تا خصوصیاتش رو از دست بده...:13:
چند ماه پیش رفتم یک سوپر مارکت که چند تا خانم باکلاس هم اونجا بودن (منم که بی جنبه) و من خواستم کلاس بزارم به مغازه دار گفتم:
ببخشید آقا چند تا رانی تبرک میخوام...
یهو مغازه از خنده ترکید و منم خیلی طبیعی فرار کردم.
زمانیکه تازه کامپیوتر خریده بودم یکی از دوستام بهم یک جفت اسپیکر از این قدیمی ها داد و گفت امانتی دستت باشه. البته من خودم اسپیکر داشتم ولی گفته بودم تو اسپیکر اضافه هات رو بده تا صدا قویتر بشه.
خلاصه اینارو گرفتم و وصل کامپیوتر کردم. یکم که کار کرد دیدم داغ شد. گفتم حتما چیزی توش خرابه و خلاصه اینکه بازش کردمو دیدم یک آی سی داخلش خیلی داغ میکنه.
بدون اینکه به عاقبت کار فکر کنم با هویه آی سی رو باز کردم و تقریبا آی سی بزرگی هم بود.
به دوستم جریان رو گفتم و گفتم اگر من نبودم آتیش گرفته بود و الان واست تعمیرش میکنمو از این چیزا...
شبش با هم رفتیم خیابون سعدی (مشهد) که مرکز وسایل برقیه. تو یک مغازه بالاخره آی سی رو پیدا کردم ولی دو سه شماره بیشتر از این یکی اصلیه بود. به دوستم گفتم چه بهتر صدای اسپیکرهات قویتر هم میشه.
رفتم خونه و با یک دقت خاص آی سی جدید رو بستم البته چپه!!!
یعنی پایه های آی سی رو بالا پایین زدم (دوستان الکتریک میدونند چی میگم.) بعدا متوجه شدم.
بعد از هویه کردن و کلی درد سر موقع امتحانش شد و من اسپیکر رو به MP3 Player دوستم وصل کردم (ریسک نکردم که سیستم خودم رو قربونی کنم)
اسپیکر به برق زدن همان و دود کردن همان و قطع شدن برق خونه همان و البته سوختن MP3 Player جدید دوستم همان.
چنان صدایی از اسپیکر پخش شد که SUB یک میلیون تومنی از پخشش عاجزه البته این صدا از خدا بیامرز آی سی در اومد.
بعد با یک لحن خاص به دوستم گفتم دیدی مغازه داد آی سی سوخته به ما داد و رفتیم مغازشو کلی آبروم رفت که آی سی اولا مال این نبوده و دوما چپه بوده و ثانیه تنها چیز به درد بخور از یک جفت اسپیکر فقط قوطی های آنها بود که میشد توش سبزه عید بکاریم....
زمان سرشماری اومدن در خونه ی مارو زدند و گفتند از طرف سرشماری اومدیم. منم رفتم جلوی در و یک خانم مسئولش بود و من جواب دادم. بعد گفت زنگ همسایه طبقه بالاتون آقای فلانی خرابه لطفا صداشون کنید. (اصلا دقت نکردم از کجا فامیل همسایمون رو بلده) منم رفتم جلوی واحد اونا و در زدم و پسرش که 22 سال داشت درو باز کرد. تازه با هم دوست شده بودیم ولی دوست که نه فقط سلام و علیک و چند کلمه حرف معمولی...
به این پسره گفتم بیا ببین کی اومده آمار بگیره... (مدیران شرمنده من اینارو میگم ولی اگر نگم بی نمک میشه) گفتم میخوای من آمار شمارو بدم آخه دختره خیلی باحاله...
نمیدونم شهرداری این دخترارو از کجا میاره. بیا با هم بریم تا دوباره ببینمش. خلاصه این رفیق ما هم دهنش آب افتاد و همراه من پایین اومد و تا طرف رو دید رفت باهاش دست داد و روبوسی کرد و بدون اینکه آمارشون رو بگیره دوستم دعوتش کرد تا بیاد خونه...
خلاصه اینکه من هیچوقت نفهمیدم این چیکارشون بود و با این دوستم تا چند وقت روم نمیشد حرف بزنم و اصلا در رابطه با این موضوع باهاش دیگه حرفی نزدم.
ولی هنوز نمیدونم چیکارش بود. خالش بود؟ عمش بود؟
کاری که من کردم بیشتر یه حادثه هست تا سوتی اونم اینه که جاتون خالی با ماشین رفتم تو جوب.
تو ماشین بودم گوشیمو انداخته بودم رو صندلی بقل راننده که دیدم sms اومد گوشی رو ورداشتم که اس ام اس رو بخونه که هواسم پرت شد رفتم تو جوب.
دوست عزیز ویرایشگر vBulletin با ورد سازگار نیست. تگهایی که تو ورد بکار میره تو ویرایشگر vBulletin ناشناسه واسه همین اونطوری میشه. شما چه اصراری داری تو ورد تایپ کنی ؟ ویرایشگر به این خوشگلی داره خودش.نقل قول: