خيال
بذار خيال كنم هنوز
ترانه هامو مي شنوي
هنوز هوامو داري و
هنوز صدام و مي شنوي
بذار خيال كنم هنوز يه لحظه از نيازتم
اگه تموم قصمون
هنوز ترانه سازتم
بذار خيال كنم هنوز
پر از تب تاب مني
روزا بفكر ديدنم
شبا پر از خواب مني
بذار خيال كنم تو دلتنگيات
غروب كه ميشه ياد من ميفتي
تويي كه قصه ي طلوع عشق و
گفتي و دوستت دارم و نگفتي
گفتي و دوستت دارم و نگفتي
بذار خيالا كنم منم
اون كه دلت تنگ براش
اوني كه وقتي
تنهايي پر مي شي از خاطره هاش
اون كه هنوز دوستش داري
اون كه هنوز همنفسه
بذار خيال كنم من
اوني كه بودنش بسه
دوباره فال و حافظ
دوباره توي فالمي
بذار خيال کنم بذار
اگرچه بي خيالمي