سکوت چیست چیست چیست چیست ای یگانه ترین یار؟
سکوت چیست به جز حرفهای نا گفته؟
من از گفتن میمانم اما زبان گنجشکان
زبان زندگی جمله های جاری جشن طبیعت است
Printable View
سکوت چیست چیست چیست چیست ای یگانه ترین یار؟
سکوت چیست به جز حرفهای نا گفته؟
من از گفتن میمانم اما زبان گنجشکان
زبان زندگی جمله های جاری جشن طبیعت است
تو شيطاني وشعر شر خواستي
خريداري و چشم تر خواستي
مرا از پريدن پراندي و بعد
براي خودت بال و پر خواستي
به هر در زدم تا بماني ولي
مرا بيشتر در به در خواستي
كنار درختان تو هرزه ام
كه چوب تنم را تبر خواستي
نه می خواستي با تو باشم نه هيچ
برايم بليط سفر خواستي
تو حوا كه نه، سيب نه، گندمی !
من آدم شدم ، خوب ، اگر خواستي
شبي كه سه تار و لب و خنده بود
تو من را فقط رهگذر خواستي
تمام غزل از تو بود و چه سود
تو شيطاني و شعر شر خواستي
تقدیم به الیاس
یاد می آرم که در دستان من
روزگاری شعله میزد خون شعر
اید آن روز که من هجرت از این خانه کنم
از جهان پر زده بر شاخ عدم لانه کنم
رسد آن حال که در شمع وجود دلدار
بال وپر سوخته کار شب پروانه کنم
روی از خانقه و صومعه برگردانم
سجده بر خاک در ساقی میخانه کنم
حال حاصل نشد از موظه ی صوفی وشیخ
رو به کوی صنم واله دیوانه کنم
گیسو و خال لبت دانه و دامند
چسان مرغ دل فارغ از این دام از این دانه کنم
شود آیا از این بتکده بر بندم رخت
پر زنان پشت بر این خانه ی بیگانه کنم
***
من در این آیه تو را آه کشیدم آه
من در این آیه تو را
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
میتوان هر لحظه هر جا عاشقو دل داده بودن
پر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
نمکی دوست دارم من نمکی
نمکی میون دخترا تکی
نمکی یادت میاد از پنجره
توی کوچه میکشیدی سرکی
نمکی دوست دارم من نمکی نمکی دوست دارم من نمکی
نمکی تو دستی دستی
زدیو دلمو شکستی
نمکی هفت درو بستی
نمکی یه درو نبستی
نمکی یادت میاد گوشه بالا خونه رو
نمکی یادت میاد حرفای عاشقونه رو
شبا من وقتیکه از تو کوچتون رد میشدم
نمکی یادت میاد آوازای شبونه رو
نمکی یادش بخیر چشم سیاهت
نمکی یادش بخیر شور نگاهت
نمکی یادش بخیر چشم سیاهت نمکی یادش بخیر شور نگاهت
نمکی یادش بخیر وقتیکه از مدرسه بر میگشتی
سر راه مدرسه سر بسرم میذاشتی
سر بسرم میذاشتی
نمکی تو دستی دستی
زدیو دلمو شکستی
نمکی هفت درو بستی
نمکی یه درو نبستی
نمکی تو دستی دستی
زدیو دلمو شکستی
نمکی هفت درو بستی
نمکی یه درو نبستی
سلام به همه بروبچ
شما که اینقدر خوب شعر بلدی طبع لطیفی هم که داری:11: پس چرا عکس وحشتناک روی عنوان
کاربریته.:18:
لااقل اون آمپولو از زبونت دربیار حالمون بد شد سایه:2:
بیا با هم دوست باشیم:10:
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نهی شمع مزار خویش شد