مقدور هستم درد و دلی با شما کنم
یا گاه ، نام کوچکتان را صدا کنم
اصلا امید هست که با دستهایتان
این دستهای غمزده را آشنا کنم
ساکت نشسته اید مرا سرزنش
ساکت نشسته اید لب گریه وا کنم
Printable View
مقدور هستم درد و دلی با شما کنم
یا گاه ، نام کوچکتان را صدا کنم
اصلا امید هست که با دستهایتان
این دستهای غمزده را آشنا کنم
ساکت نشسته اید مرا سرزنش
ساکت نشسته اید لب گریه وا کنم
خرامان
سبکبال
به نجابت آهوان خوش خرام دشت ها
می روی
آرام
با دردی هزار ساله
بر دل
و صلیبی از رنج ها
بر دوش
می روی
نگران
صبورانه نگرانمان
این گونه افتان و خیزان
و تو ای سر به زیر
گاه گاه سر به آسمان
طلب آمرزش داری
بر ایمان
و ما بی خبران
هلهله زنان
شادی کنان
می شتابیم
به تماشای مراسم اعدام
ای آهوی خوش خرام
--------------
سلام العلیکم
ما تماشاچیانی هستیم ،
که پشت درهای بسته ماندهایم !
دیر آمدهایم !
خیلی دیر ...
پس به ناچار
حدس میزنیم ،
شرط میبندیم ،
شک میکنیم ...
و آن سوتر
در صحنه
بازی به گونهیی دیگر در جریان است ...
سبحان ربی العظیم و بحمده: دی
تا کجا رفت کجا ؟
او که غدارترین شاهان را
همه تخت نشینان و ستمکاران را
پیش پای مردم
سکه پولی می کرد
تا کجا رفت کجا ؟
او که در هر نقشی خنده زنان
گریه رنج و غم مردم بود
به خصوص
پاوهای بازار
او که دلپکی و یکرنگی مردم را داشت
و مانند کلم
گنگ و پیچیده نبود
به همان سادگی صحنه حوض
آن گل خندان لب
لاله سرخ و سیاه
آن که می آوردم
عطر تلخی از دور
عطر شادی و سرور
و چراغان های
لاله زار تهران
و چه فصلی رویید
فصل نادانی و مسخ و خفقان
سالهای قربان
یوسف مصری ‚ مهدی سیاه
حکم شهر چراغان ها بود
مرغ خوش الحان صحنه حوض
خسته و پر بسته
با دلی بشکسته
سرد و خاموش
کناری تنها
و فقط خاطره ها ‚ خاطره ها
او که افسرده ترین مردم را می خنداند
آن سیاه تنها
تا کجا رفت کجا ؟
----------------------
قد قامت صلوت
خوبی؟
تیکه را داشتی
از بس كه غصه تو قصه در گوشم كرد
غمهاي زمانه را فراموشم كرد
يك سينه سخن به درگهت آوردم
چشمان سخنگوي تو خاموشم كرد
سلام. خوبم ممنون.
آره. همینو بلدی فقط؟:دی
دردای پنهون دلو
یواشکی کشیدنا
پیش بابا و ننه جون
از الکی خندیدنا
وقتی تنهایی یواش
به گوشه ای خزیدنا
اشکای چشم از گونه ها
آروم اروم غلتیدنا
-
سلام
نه اینجا
یه جای دیگه
او هم عاقبت
چون غبار مي شود
مثل عکس کهنه اي
تار تار تار مي شود
چشمهاي او هم عاقبت
براي يک نفر دگر
مي گسار ميشود
او هم عاقبت
براي يک نفر دگر
يار مي شود
آه
من هم عاقبت ...
همونو میگم.
حالا خوبه یا بد؟
توتو خانم قشنگم
مرغک شوخ و شنگم
چرا یه گوشه مشستی ؟
خود تو به لونه بستی ؟
آقا خروسه حیوونی
واسه تو شد قربونی
این آدمای بی خبر
با چاقو بریدنش سر
از لونه می جست رو دیوار
از دیوار روبید مجنون
-----------------
کودومو؟
فکر کن قاطی اندر پاتی شده
نه از حلاوت حلوای بیحد لب توست
که چون کلیچه فتاده کنون در افواهم
ز هر دو عالم پهلوی خود تهی کردم
چو هی نشسته به پهلوی لام اللهم
ز جاه و سلطنت و سروری نیندیشم
بس است دولت عشق تو منصب و جاهم
همون آخری. خصلت خوبیه یا نه؟
ماریا
بنواز آهنگهای خفته را
بنواز
آنان چگونه فرشتگان زمینی را
انکار می کنند
ماریا
آنگاه که تو
با پنجه های نوازشگرت
آهنگهای خفته را
به پرواز می خوانی
و
مرا به بهشتی برتر از بهشت او
---------
سلام
خیر منظورم اون نبود
تو سایت و یه جایی بهت تیکه انداختم:دی
و راستی اون اخرین خصلت را درست گفتم؟
اگه درست باشه به نظرم خوبه