آئورا/ کارلوس فوئنتس/ عبدالله کوثری
در ژرفای پرتگاه تاريک، در رويای خاموش تو با دهان هايی که در سکوت گشوده می شوند، می بينی ش که از ظلمت پرتگاه به سوی تو می آيد، می بينی ش که به سويت می خزد.
در سکوت
دست های به گوشتش را می جنباند، به سويت می آيد تا آن که چهره به چهره ات می سايد و تو لثه های خونين، لثه های بی دندان بانوی پير را می بينی، و جيغ می کشی و او ديگر بار دست جنبان دور می شود و دندان های زردش را که در پيشبند خون آلود ريخته بر پرتگاه می افشاند: جيغ تو بازتاب جيغ آئوراست. او پيش روی تو در رويايت ايستاده است، و جيغ می کشد، چرا که دست کسی دامن تافته سبزش را از ميان دريده، و آنگاه سر به سوی تو می کند
نيمه های دريده دامنش را به دست گرفته، سر به سوی تو می کند و خاموش می خندد، با دندان های خانم پير که روی دندان های خود نشانده است، و در اين دم، پاهايش، پاهای عريانش تکه تکه می شود و به سوی پرتگاه می پرد.....
داستان فاجعه معدن در نیویورک/هاروکی موراکامی/از کتاب مجموعه داستان کجا ممکن است پیدایش کنم/بزرگمهر شرف الدین
او دکمه ((روشن))را فشار داد،انگار ناگهان چیزی به خاطر آورده باشد.تصویر خیلی زود دوباره پدیدار شد.یک مفسر روبروی نمودار ایستاده بود و با چوب اشاره،تغییرات قیمت نفت را توضیح میداد.
((میبینی؟او حتی متوجه نشده ما پنج دقیقه پیش اورا خاموش کرده بودیم.))
((قاعتدا.))
((چرا؟))
فکر کردن به چنین مسله ای خیلی سخت بود،برای همین فقط سرم را تکان دادم.
((وقتی تلویزیون را خاموش میکنی،یک طرف،دیگر وجود ندارد.این ما هستیم یا او؟تو فقط دکمه را فشار میدهی و بعد خاموشی رابطه است.خیلی ساده.))
من گفتم:((اینطور هم می شود فکر کرد.))
((صد ها هزار نوع دیگر هم میتوان فکر کرد...
انديشه هاي متي/ برتولت برشت/ بهرام حبيبي /آگاه
مواظب باشيد كه بنده ي ايده آل ها نشويد وگرنه به زودي نوكر موعظه گران خواهيد شد.
پیشگوی نفرین شده / چنگیز آیتماتف/ محمد مجلسی/ نشر دنیای نو
ما در جامعه خود مان بارها افرادی را دیده ایم که نومید و افسرده اند و ارزوی مردن دارند.در سراسر دوران تمدن بشری احساس نومیدی و کشش به سوی مرگ وجود داشته است .اما هر وقت که ظلم و بی عدالتی و نابسامانی در جامعه بشری بیشتر شود مردم بیشتر به نومیدی گرایند و به مرگ می اندیشند.