با بورخس/آلبرتو مانگوئل/کيوان باجعلی
بورخس:يک وحدت وجودی جهان را به گونه اي تصور می کند که تنها يک نفر در آن سکنی دارد،يعنی خدا،و خدا تمامی مخلوقات جهان،از جمله ما را،به رويا می بيند.در اين فلسفه ما رويای خدا هستيم و خود از آن بی خبريم
بورخس:شمار مضامين،کلمات و متون محدود است.بنابر اين هيچ چيز تا ابد از بين نمی رود.اگر کتابی از ميان برود،سر انجام کسی دوباره آن را خواهد نوشت.همين قدر جاودانگی برای هر کس بس است
زندگیِ خصوصیِ شرلوک هُلمز [فیلمنامه]/ بیلی وایلدر، آی. ای. ال. دایموند/ ترجمهی بابک تبرایی
هُلمز: [با عصبانیت] خانم هادسن! [حتا عصبانیتر] خانم هادسن!
خانم هادسن با شتاب از اتاق خواب بیرون میآید.
خانم هادسن: بله؟ چیه؟ دیگه چیکار کردهم؟
هُلمز: [با اخم] یه چیزی از میزم کم شده.
خانم هادسن: کم شده؟
هُلمز: یه چیزِ بسیار مهم! [یک پَرِ کوچک برمیدارد] شما به رغمِ دستورات اکیدِ من اینجا رو تمیز کردهیین.
خانم هادسن: هوه، مطمئنم که هیچچی رو به هم نزدهم.
هُلمز: گرد و غبار، خانم هادسن، بخشی ضروری از نظامِ بایگانیِ منه. از روی ضخامتش میتونم بلافاصله تاریخِ هر سند رو معلوم کنم.
خانم هادسن: یه تیکههایی از گرد و خاکش اینقدر ضخامت داشت. [با انگشت شست و سبابهاش نشان میدهد.]
هُلمز: [بیدرنگ] متعلق به مارسِ 1883
پَر را با فوتی دور میکند.